🔴 جنگ غزه وارد روز ۱۶۳ام شد/ تاکنون ۳۱۵۵۳ نفر به شهادت رسیدند
۱۶۳ روز از جنگ و نسلکشی ارتش رژیم صهیونیستی در نوار غزه گذشت و بمباران این باریکه همچنان ادامه دارد و بیشتر مناطق آن به یک ویرانه تبدیل شده است.
طبق اعلام وزارت بهداشت فلسطین در نوار غزه، از آغاز جنگ ۳۱۵۵۳ نفر به شهادت رسیده و به بیمارستانها منتقل شدند و 73546 نفر نیز زخمی شدند.
نزدیک به ۸۰۰۰ نفر مفقود شده و هنوز زیر آوار هستند.
خلاصه حملات امروز ارتش صهیونیستی به نوار غزه تا این لحظه به این شرح بوده است:
🔹جنگندههای اسرائیلی محله برزیلی در شهر رفح در جنوب نوار غزه را بمباران کردند
🔹بمباران مرکز دیر البلح در مرکز نوار غزه/ ۱۲ نفر شهید و شماری هم زخمی شدند
🔹حمله توپخانهای ارتش صهیونیستی به غرب و شرق دیر البلح
🔹جنگندههای اسرائیلی اردوگاه النصیرات در مرکز نوار غزه را بمباران کردند
🔹بمباران مناطق جنوبی شهر خان یونس همزمان با بمباران شمال شرق رفح
🔹جنگندههای اسرائیلی مناطق غربی شهر غزه را بمباران کردند
#ماه_امید
#بهار_قرآن
#همپای_طوفان
#روشنا_هرمزگان
https://rubika.ir/roshabandar
برای پیروزی جبهه مقاومت و نابودی دشمنان اسلام و قرآن بخصوص اسراییل و آمریکای جنایتکار و ایادی آنان در لحظات ملکوتی افطار دعا کنیم 🤲
اللهم عجل لولیک الفرج
حکایت اخلاقي ناب و آموزنده
استادعلی صفایی حائری
در همين شبهاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى نشينيم و مى گوييم ماه رمضان آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى!
وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مى شد، ما را به حمام می فرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى گوش. گاهى سه ساعت در حمام مى مانديم؛ آن هم حمام هاى قديمى كه خزينه داشت. همديگر را مىزديم و پوست همديگر را مى كنديم و صاحب حمامى چقدر ما را دعوا مى كرد! بعضى وقتها هم بيرونمان مى كرد، ولى وقتى مى آمديم خانه، پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوشها و آرنج هاى ما را نگاه مى كرد و مى پرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مى كرد و گريه مى كرديم.
ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم.
رمضان ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته ايم و جدّى نبوده ايم. ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است.
دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی وَصُحْبَهِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یا قُرَّهَ عَینِ الْمَسَاکِین»
«ای خدا در این روز مرا از پلیدی و کثافات پاک ساز و بر حوادث خیر و شر قضا و قدر صبر و تحمل عطا کن و بر تقوی و پرهیزکاری و مصاحبت نیکوکاران موفق دار به یاری خودت ای مایه شادی و اطمینان خاطر مسکینان.»
یکی از اسامی ماه رمضان
«شهر التمحیص» است؛
یعنی ماه پاکسازی.
رمضان المبارک ماهی است
که انسان خود را پاکسازی کند
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞محمد اللیثی، قاری بین المللی مصری در تاریخ ۲۸ بهمن سال 77 یا 78 به دانشگاه فارابی دعوت شد تا در محفل انس با قرآن کریم تلاوت کند اما به دلیل خستگی، نپذیرفت. ایشان پس از گذشت لحظاتی ناگهان با حالتی دگرگون پس از گوش فرا دادن به مصائب حضرت اباعبدالله (ع) با اعلام این که میخواهد قرآن بخواند، تلاوت ماندگار آیات 189 تا 195 سوره آلعمران را به یادگار گذاشت. در فیلم ماجرای این تلاوت شنیدنی را از زبان اساتید بنام میشنوید.
#امام_زمان #ماه_رمضان #ماه_مبارک_رمضان
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌️ داوود کیم، خواننده تازه مسلمان شده کیپاپ: بعد از شنیدن سرود «سلام فرمانده» احساس امنیت کردم
موج کره ای ایرانی
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 امام كاظم (علیه السلام) میفرماید:
«در هر شب و روز از جانب خداوند ملکی ندا میدهد، ای بندگان خدا! از نافرمانی او بازايستيد که اگر بهخاطر حيوانات چرنده، كودكان شيرخواره و سالخوردگان پشتخميده نبود، چنان عذابی برای شما ريخته میشد كه خُرد و خمير میشدید
🪴 الكافی ج ۲ ص 276.🪴
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
صبرا قشم ( نشر خوبیها)
#رمان.جانَم.میرَوَد * # قسمت.چهل.ودوم _منظوری نداشتم خانم رضایی آروم زیر لب گفتم _بله اصلا ڪاملا
#رمان_جانم_میرود
#قسمت.چهل.وسوم
شهاب در حیاط قدم می زد و با تلفن📲 صحبت می کرد
_بله حاج آقا ان شاء الله فردا صبح سبزیارو میارن خونمون اینجا خواهر زحمت پاڪ کردنشو میڪشن
_قربان شما یا علی
چشمانش را بست نفس عمیقی کشید ولی با شنیدن داد وبیدادی چشمانش را باز کرد به سمت در رفت...
با دیدن محمود همسایه اشان که قصد حمله به دوتا خانمو داشت زود به طرفش رفت
_اینجا چه خبره
همه به طرف صدا برگشتن شهاب با دیدن مهیا شوکه شد
_آق شهاب بیا به این دختره بگو جم کنه بساطشو بره دعوا زن و شوهریه دخالت نکنه
مهیا پوزخندی زد
_دعوا زنو شوهری جاش تو خونه است تو که داشتی وسط کوچه می زدیش بدبخت معتاد
محمود دوباره می خواست به طرفشون بیاید که شهاب وسطشان ایستاد
آروم باشید آقا محمود زن حرمت داره نمیشه که روش دست بلند کرد اونم وسط کوچه
محمود که خمار بود با لحن خماری گفت
_ما که کاری نکردیم آقا شهاب این دختره است که عصبیم میکنه یکی نیست بهش بگه به تو چه جوجه
مهیا بهش توپید
_خفه شو بو گندت کشتمون اصلا سید این مگه حالیش میشه حرمت چی هست
شهاب با اخم نگاهی به مهیا انداخت
_خانم رضایی آروم باشید لطفا
مهیا اخمی کرد و رویش را به طرف عطیه که در حال گریه زاری بود چرخاند نگاهی به مردمی که اطرافشون جمع شده بودند انداخت مریم و مادرش وسط جمعیت بودند
شهاب داشت محمود را آروم می کرد ولی محمود یک دفعه ای عصبی شد و به طرف عطیه حمله کرد که مهیا جلوی عطیه ایستاد محمود که به اوج عصبانیتش رسیده بود مهیا را محکم روی زمین هل داد مهیا روی زمین افتاد و سرش به زمین برخورد کرد...
شهاب سریع محمود را کنار کشید و فریاد زد
_داری چیکار میکنی
مهیا با کمک مریم و مادر شهاب سر پا ایستاد پیشونیش زخم شده بود
_بدبخت معتاد تو جات اینجا نیست اصلا باید بری تو آشغالدونی زندگی ڪنی ڪثافت
شهاب صدایش را بالا برد
_مهیا خانم لطفا شما چیزی نگید...
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد.... *