eitaa logo
خط سبز
107 دنبال‌کننده
278 عکس
28 ویدیو
2 فایل
گاه نوشت های "محمدرضا اخضریان کاشانی" دانش جوی اندیشه و سیاست و جامعه
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استعمار توسعه ای حرفهای مهم مهدی غضنفری رییس صندوق توسعه ملی ایران به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید.
بهارات؛ همگرایی یا واگرایی؟ شنبه و در نشست جی ۲۰، «نارندرا مودی» نخست‌وزیر هند در پس زمینه یک ماکت دقیق از چرخ کنارک (Konark) طی سخنرانی آغازینش برای نام بردن از کشورش به‌جای کلمه انگلیسی هند (India)از نام باستانی «بهارات» استفاده کرد. روی پلاک مقابل او نیز به جای هند از واژه «بهارات» استفاده شد. در نشان رسمی نشست گروه ۲۰ هم به انگلیسی هند و به زبان هندی، بهارات نوشته شده بود. در حالیکه تا پیش از این تنها از واژه هند استفاده می‌شد. «بهارات»، «بهاراتا» و «هندوستان» نام‌های پیش از دوران استعمار هستند که عامه مردم در زندگی روزمره خود از آن‌ها استفاده می‌کنند اما در مراودات و مکاتبات رسمی دولتی عموما تاکنون از واژه هند استفاده می‌شده است. دولت هند اعلام کرده بزودی لایحه ای برای تغییر رسمی نام این کشور به «بهارات» به پارلمان ارائه خواهد کرد. رئیس‌جمهور «دروپادی مورمو» نیز دعوت نامه‌های شام اجلاس جی ۲۰ را با نام «بهارات» ارسال کرده بود. نام هند از زمان هرودوت در قرن پنجم قبل از میلاد در یونان استفاده می‌شده و از اوایل قرن نهم در بریتانیا رایج شد. نام بهارات از مهابهاراتا، یکی از دو حماسه بزرگ هند گرفته شده و گفته می‌شود که پادشاه بهارات جد همه هندی‌ها بوده است. بنابراین «بهارات» نماد ملتی از فرزندان این پادشاه افسانه‌ای‌ است. در مقام نظر، شاید بتوان بهارات را با جمشید، پادشاه افسانه ای ایرانیان مقایسه کرد. این تلاش دولت هند با دو تفسیر متفاوت روبرو شده است: یک دیدگاه، تلاش دولت برای ایجاد همگرایی ملی در سایه ناسیونالیسم تاریخی را مدنظر قرار داده آن را مثبت ارزیابی نموده اند. از دید این دسته، پیوند تاریخی هندی ها می تواند هفتاد و دو ملت هندی را به یک ملت واحد و همگرا نزدیک کند و اختلافات عقیدتی را به حاشیه براند و دولت را به یک دولت ملی فراگیر بدل نماید. در مقابل، مخالفان، این اقدام دولت را نوعی پاکسازی حکمرانی و واگرایی میان حزب حاکم بهاراتا جاناتا -که رییس جمهور و نخست وزیر و‌ کابینه از آن برآمده اند- با سایر احزاب و گروه ها و عقاید موجود در جامعه هندی و تصفیه سیاسی و حزبی تلقی نموده و آن را حرکتی غیرملی قلمداد کرده اند. این اقدامات هندی ها چه با نیات داخلی همگرایانه یا واگرایانه باشد در عرصه بین المللی و در کنار حضور فعالانه در بریکس و سایر پروژه های منطقه ای و جهانی نشان از یک حضور تازه و پویاست که با گذر از تاریخچه استعماری خود و در کنار قدرت های تازه ای چون چین در صدد سهم یابی تازه در معادلات جهانی است. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
نبرد من محمد بن سلمان: من باور دارم خاورمیانه اروپای جدید خواهد بود. پنج سال دیگر عربستان کشوری کاملا متفاوت است. این جنگ سعودی است. این جنگ من است. می‌خواهم قبل از آنکه از دنیا بروم، خاورمیانه را در صدر دنیا ببینم. پی نوشت : نوروز ۱۳۵۵ زمانی که محمدرضا پهلوی از کتاب «به سوی تمدن بزرگ» خود -که به اعتراف هویدا، توسط شجاع الدین شفا نوشته بود- رونمایی می کرد و آینده کوتاه مدت و بلند مدت توسعه در ایران را ترسیم می کرد و هدف خود برای آینده ایران را «جاه طلبانه و بلندپروازانه» و آن را رسالت و «آرزو» ی خود می دانست هرگز گمان نمی کرد کمتر از سه سال بعد نوروز ۵۸ را در آوارگی و بیماری تجربه خواهد کرد. رویای توسعه ایران که از عصر صفوی آغاز شد و دوره های مختلف را در عهد قاجار و پهلوی اول از سرگذراند با انقلاب سفید به مرحله نوینی وارد شد که رویای جلو زدن از اروپا و آمریکا در سر داشت. این فرایند توسعه تک بعدی اقتصادی که شاخص های آماری پیروزمندانه ای نشان می داد زمانی دچار بن بست جدی شد که با ارتقای شاخص های دانش و اطلاعات، مردم علاوه بر تغییر شاخص های اقتصادی خواهان اختیار تعیین حاکم و شیوه حکمرانی هم شدند و دولت سلطنتی پاسخی برای آن نداشت. ناهمگونی توسعه در ابعاد گوناگون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی عاملی است که هر رشد اقتصادی بلندپروازانه را به چالش می کشد. عربستان بن سلمان هم از این قاعده مستثنی نیست. بزودی زمانی خواهد رسید که بن سلمان باید بین حکومت و مردم یکی را انتخاب کند، چنانکه مردم نیز چنین انتخابی خواهند داشت. آن زمان است که معنای واقعی «جنگ من» بهتر درک خواهد شد. خوب است کسانی که از این بیانات بن سلمان ذوق زده شده اند، دو کتاب «به سوی تمدن بزرگ» محمدرضا پهلوی و «نبرد من» آدولف هیتلر را خوانده و با سرنوشت هر دو که رویاهای بزرگ داشتند مقایسه کنند. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
دولت حل بحران بعضی ها با شنیدن واژه بحران، تصویر شرایطی بسیار خطیر را در ذهن مجسم می کنند که همه چیز به مویی بند است و در زمان اندکی فرو خواهد پاشید. واقعیت این است که گرچه می توان چنین تلقی هم از داشت اما همواره لزوما چنین سطحی مدنظر نیست. بحران را از "هرگونه بی ثباتی که به تغییرات اساسی منجر شود" تا "شرایط فاقد اطمینان که اهداف و آینده اعضا را به خطر انداخته، کنترل رویدادها دشوار و حل آنها نیازمند واکنش فوری باشد" تعریف کرده اند. لوسین پای، در اواخر دهه ۶۰ میلادی چند بحران اساسی را تشخیص داد که به مرور، توسعه یافت : • () • حاصل و نتیجه وجود همه یا بخش قابل توجهی از این بحران ها به نظام منجر می شود که ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را به چالش می کشد. اگر بحران را با تعریف گسترده تر آن تعریف کنیم، کشور را می توان در شرایط چندگانه بحران تلقی کرد که طبعا هر یک از آنها را می توان در سطح متفاوتی درنظر گرفت. دولت چهاردهم با تشخیص بحران موجود، نقطه عزیمت خود را بر حل بحران همبستگی (وفاق) نهاده و با شعار دولت وفاق، پا به عرصه سیاست نهاده است. با محور قرار دادن و به عنوان مهمترین رکن برنامه های خود، دولتش را یک معرفی نمود. ارگانسکی متفکر توسعه، چند مرحله گذار کشورها به توسعه را معرفی نموده است : دوره وحدت اولیه، دوره صنعتی شدن، دوره وضعیت مساعد، دوره وفور. با این وصف، دولت چهاردهم را در صورت جدیت در پیگیری فرایند توسعه، با وجود تجربه ای طولانی در توسعه و دورانی از رکود، می توان در شرایط بازگشت به دوره نخست از مراحل ارگانسکی تلقی کرد؛ دوره ای که می توان با ایجاد وفاق سیاسی و بویژه اجتماعی و تمرکز بر اهداف توسعه به دوره وفور، جهش کرد و نظام را از ابربحران ناکارآمدی و زیرساختارها را از بحران های چندگانه خارج و به سطح قابل پذیرش چالش، کاهش داد. دولت چهاردهم، یک فرصت تاریخی برای فرایند توسعه از یکسو و کاهش بحران ها از سوی دیگر است که ناکامی آن می تواند دایره تعاریف بحران را تنگ تر و خروج از آن را به مراتب، دشوارتر سازد. باید امیدوار بود که تداوم دولت وفاق، باشد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
قابوس یا کابوس؟ پادشاه فقید پس از شکست مخالفان سلطنت و در نبود هرگونه مانعی برای قلع و‌قمع آنان به سبک سایر دولتهای منطقه، با شعار معروف خود: "رحمت فوق قانون"، فرمان عفو عمومی صادر و فراتر از آن، رهبران مخالفان را به عنوان وزیر در کابینه منصوب کرد. این رویکرد سلطان عمان زمینه ثبات بیش از ۵۰ ساله این کشور را فراهم کرد به نحوی که امروز، حتی به اندازه انگشتان دو دست هم نمی توان مخالفان سرسختی برای این نظام سیاسی یافت. این اقدام، علاوه بر ثبات سیاسی به یکی از مهمترین عوامل توسعه اقتصادی عمان تبدیل شد که این کشور را بدون امکانات و منابع ویژه اقتصادی یکی از صدرنشینان در منطقه کرد. این روزها انتصاب چهره های شناخته شده اعتراضات ۸۸ و ۹۸ و ۴۰۱ که در ادبیات رایج کشور به مشهورند در جایگاه های بالای رسمی وزارتخانه ها و سازمان های دولتی این الگوی سلطان قابوس را به ذهن متبادر می کند که پزشکیان، رییس جمهور توسعه گرای ایران که هدف خود را تحقق چشم انداز و عنوان کرده در تلاش است در مقابل منتقدان سرسخت این انتصابات که عمدتا از هسته سخت نظام نیز محسوب می شوند، با شعار ، پیوندی میان نظام با ناراضیان سیاسی ایجاد و با درونی سازی بزرگترین جذب حداکثری را سامان دهد و از آن به عنوان پایه ای برای توسعه بهره گیرد. بی تردید زمینه های سیاسی، اجتماعی و امنیتی ایران و عمان و گفتمان حاکم بر حکمرانی دو کشور بسیار متفاوت است و طبعا نمی توان زودهنگام حکم به توفیق یا شکست این ایده داد اما با قطعیت می توان گفت که این الگو تیغ دولبه ایست که یکسوی آن افزایش نظام و از مخالفان و جذب_حداکثری نخبگان سیاسی در درون نظام و سوی دیگرش، تلاش برای انجام تغییرات ساختاری توسط منتقدان دیروز و مدیران امروز با بهره گیری منسجم از امکانات دولت و مقاومت سخت نهادهای سیاسی و امنیتی در برابر آنان باشد که به جای به تنش های داخلی و خشونت بیشتر منجر گردد. به نظر می رسد فعلا نظام، وفاق را محور برنامه های خود قرار داده و تا اطلاع ثانوی با این جذب حداکثری همراهی خواهد داشت اما باید صبر کرد و تاریخ انقضا و سرانجام این رویکرد و پیروز نهایی را مشاهده کرد تا معلوم شود که الگوی قابوس، به ثبات و توسعه کشور می انجامد یا به کابوسی برای مردم و نظام تبدیل خواهد شد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat