eitaa logo
خط سبز
107 دنبال‌کننده
278 عکس
28 ویدیو
2 فایل
گاه نوشت های "محمدرضا اخضریان کاشانی" دانش جوی اندیشه و سیاست و جامعه
مشاهده در ایتا
دانلود
دولت حل بحران بعضی ها با شنیدن واژه بحران، تصویر شرایطی بسیار خطیر را در ذهن مجسم می کنند که همه چیز به مویی بند است و در زمان اندکی فرو خواهد پاشید. واقعیت این است که گرچه می توان چنین تلقی هم از داشت اما همواره لزوما چنین سطحی مدنظر نیست. بحران را از "هرگونه بی ثباتی که به تغییرات اساسی منجر شود" تا "شرایط فاقد اطمینان که اهداف و آینده اعضا را به خطر انداخته، کنترل رویدادها دشوار و حل آنها نیازمند واکنش فوری باشد" تعریف کرده اند. لوسین پای، در اواخر دهه ۶۰ میلادی چند بحران اساسی را تشخیص داد که به مرور، توسعه یافت : • () • حاصل و نتیجه وجود همه یا بخش قابل توجهی از این بحران ها به نظام منجر می شود که ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را به چالش می کشد. اگر بحران را با تعریف گسترده تر آن تعریف کنیم، کشور را می توان در شرایط چندگانه بحران تلقی کرد که طبعا هر یک از آنها را می توان در سطح متفاوتی درنظر گرفت. دولت چهاردهم با تشخیص بحران موجود، نقطه عزیمت خود را بر حل بحران همبستگی (وفاق) نهاده و با شعار دولت وفاق، پا به عرصه سیاست نهاده است. با محور قرار دادن و به عنوان مهمترین رکن برنامه های خود، دولتش را یک معرفی نمود. ارگانسکی متفکر توسعه، چند مرحله گذار کشورها به توسعه را معرفی نموده است : دوره وحدت اولیه، دوره صنعتی شدن، دوره وضعیت مساعد، دوره وفور. با این وصف، دولت چهاردهم را در صورت جدیت در پیگیری فرایند توسعه، با وجود تجربه ای طولانی در توسعه و دورانی از رکود، می توان در شرایط بازگشت به دوره نخست از مراحل ارگانسکی تلقی کرد؛ دوره ای که می توان با ایجاد وفاق سیاسی و بویژه اجتماعی و تمرکز بر اهداف توسعه به دوره وفور، جهش کرد و نظام را از ابربحران ناکارآمدی و زیرساختارها را از بحران های چندگانه خارج و به سطح قابل پذیرش چالش، کاهش داد. دولت چهاردهم، یک فرصت تاریخی برای فرایند توسعه از یکسو و کاهش بحران ها از سوی دیگر است که ناکامی آن می تواند دایره تعاریف بحران را تنگ تر و خروج از آن را به مراتب، دشوارتر سازد. باید امیدوار بود که تداوم دولت وفاق، باشد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
برای فرهنگ و دولت چهاردهم بخش نخست دولت چهاردهم با تمام کابینه اش و در کامل با مجلس، آغاز به کار کرد. تجربه مناظرات انتخاباتی بویژه در عرصه فرهنگ، چنانکه در یادداشتی در همان زمان نوشتم تجربه ای ناگوار بود که نشان از مظلومیت و بی پناهی فرهنگ در ذهنیت بیشتر رجال سیاسی کشور داشت. اینک که با حضور آقای دکتر در راس که از چهره های فرهیخته بوده اند و همراهی برخی شخصیت های فرهنگی در وزارت و و انتظار می رود گرد مظلومیت از چهره فرهنگ زدوده شود و تصویری روشن تر از چهره درخشان تمدن ایرانی اسلامی منتشر شود. بی تردید هر یک از اهالی فرهنگ در هر سطحی می تواند ساعت ها در باب چالش های این حوزه سخنرانی کند اما از منظر قاعده پارتو بنیادی ترین های عرصه فرهنگ را که می توان در دو سطح نظری و عملی دسته بندی کرد، موارد زیر می دانم : الف) سطح نظری : ۱) و آشوب هویتی جامعه بویژه نسل های کودک تا جوان که کمترین تعریف روشنی نه از خود، نه از جامعه دارد و دچار تعارضات جدی در هویت فردی و ملی است. یک ایرانی ۳ تا ۵۰ ساله تنها در صورت برخورداری از یک خانواده فرهیخته یا محیط فرهنگی و آموزشی و رسانه ای یکپارچه ممکن است دارای یک هویت روشن با همه مولفه های ایرانی اسلامی باشد، در غیر این صورت دچار تشتت هویتی یا ناترازی مولفه های اساسی هویت خواهد بود. چالشی که می توان در کاربست و آشنایی نسل های کودک تا میانسال با شعر و ادبیات و ضرب المثل های فارسی که حلقه های پیوند نسل ها بوده اند و نیز گرایش های متفاوت مذهبی و بهره گیری از نمادهای آن در سطح جامعه و تقید به مناسک مذهبی یا ملی به خوبی مشاهده کرد. نشانه های این آنقدر در جامعه آشکار است که نیازی به مثال و توضیح نمی بینم اما برای نظام سیاسی تنها زمانی قابل توجه می شود که نتایج أن را در قالب در کف خیابان می بیند. ۲) پایان سیطره تفسیر انتزاعی از فرهنگ و چالش های ورود به مرحله انضمامی. دهه هاست که فرهنگ با فلسفه گره خورده و امر فرهنگی به یک امر انتزاعی تبدیل شده که باید پاسخ های ذهنی جامعه و بویژه نخبگان را فراهم نماید و از دریچه اقناع نظری، جامعه را به سمت کمال هدایت کند. این در حالی است که خود فلسفه، مدتهاست از رویکرد محض به مضاف و تطبیق با سایر علوم رسیده و تلاش می کند پاسخ عرصه انضمامی جامعه را بدهد. فرهنگ در نگاه بخش مهمی از فرهیختگان ایران و ساختارهای نظم دهنده به آن همچنان گرفتار در انتزاع است و پاسخی به نیاز انضمامی جامعه به فرهنگ ندارد، نیازی که با تفسیر یا تقلیل فرهنگ ممکن است. مسیری که جامعه برای خود گشوده و هر روز از گفتمان فرهنگی حاکم دورتر و نیازهای خود را در سایر گفتمان ها جستجو و پیدا می کند.‌ ب) در سطح عملی : ۱) فرهنگ به مثابه زندگی و زندگی به مثابه تفریح : یکی از چالش های عرصه بیرونی زندگی اجتماعی امروز، نگاه عینی به فرهنگ به مثابه فرصتی برای کیفیت بخشی به زندگی مادی و معنوی است. نگاهی که با رویکرد فکری بسیاری از افراد جامعه، بهره مندی از امروز و بی توجهی به دیروز و فردا معنا می شود. در این نگاه، فرهنگ، فرصتی برای لذت بخش تر کردن زندگی جاری است که با و آمیخته است. در نگاه سنتی به فرهنگ، مومن فرصت تفریح ندارد بلکه کار و تلاش اوست که می تواند تفریح او تلقی شود. در این نگاه، سرگرمی تنها ابزاری برای انتقال یک پیام بزرگتر است در حالی که برای بهش وسیعی از کودکان و جوانان امروز، سرگرمی یک هدف بزرگ است و چه بسا هیچ‌هدف والایی را هم دنبال نکند. این تعارض در دو نگاه عملا به بخش زیادی از و سیاستگذاری های آن که با رویکرد ثانوی به سرگرمی توجه داشته اند منجر شده است. چالش امروز تغییر نگاه از رویکرد کار فرهنگی با ابزار سرگرمی به رویکرد سرگرمی با یا بدون هدف است. فهم این تغییر، تاثیر مستقیمی بر سیاستگذاری های فرهنگی و تغییر حوزه فرهنگ خواهد داشت.     به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat