2_144189955945551353.mp3
9.68M
🌿
🎶 «بی گناه»
🎙 علی رضا قربانی
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🍀 آراسته و پیراسته و زیبا!
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
💠 رهبر انقلاب در سخنرانی چند روز پیش:
رژیم غاصب رفتنی است!
#نگین 💍
🔷 @sad_dar_sad_ziba 🔷
۩๑▬▬▬✨✨✨▬▬●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉 شادی و خوش حالی هموطنان عزیز
به خاطر پیروزی های امروز جبهه ی مقاومت در برابر سگ های دزد و وحشی صهیونیست
💪🏽 بیش باد!
#طوفان_الأقصی
🌿 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃
علت شاد بودن بعضی از افراد
این نیست که همه چیز، تو زندگیشون خوبه.
اونها شاد هستند
چون میتونن خوبی ها و زیبایی های زندگیشون رو ببینند و ازشون لذت ببرند؛ حتی خوبی ها و زیبایی های کوچیک!
☘ «زندگی زیباست»
🍀 @sad_dar_sad_ziba
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر»
⏪ بخش دهم:
_ خیالم راحت شد! خدا به تو خیر دهد!
در راه که میآمدیم، از تاکستانی میگذشتیم.
حالم خراب بود.
با تکانهای گاری انگار جانم میخواست بالا بیاید. سرباز همراهم نمیگذاشت کسی به من نزدیک شود و چیزی بپرسد.
نمیگذاشت کسی به من کاسهای آب یا تکهای نان بدهد. خوشههای رسیده ی انگور در آفتاب صبحگاهی برق میزد.
دهانم به آب افتاد.
ناگهان کودکی خندان نزدیک شد و روی گاری جست. خوشه ای انگور در دستش بود. دستهایم در کند بود. خوشه را به دهانم نزدیک کرد و من مشغول خوردن شدم. سربازها به ما نگاه هم نکردند. سرشان گرم خوردن انگور بود.
خوشه را خوردم تا تمام شد.
کودک پایین پرید و رفت و باز سربازها متوجه او نبودند.
آن دو از انگورهایی که میخوردند، به من ندادند. از تاکستان که بیرون رفتیم گفتم:
«مزهشان چه طور بود؟»
آن که تازیانه داشت، گفت:
«به کوری چشم تو، شیرین و آبدار بود!»
ساعتی گذشت. آن ها آنچه را خورده بودند، بالا آوردند و من سبک بال و شاداب بودم.
_ این بود معجزه ات؟ شاید در خواب دیدهای یا به خیالت رسیده است.
_ خدا خیلی مهربان است!
توی قفس بودم که آن کودک را فرستاد و در این دخمه، تو را.
چیزی از شمع نمانده بود.
ابن خالد گفت:
«الآن است که نگهبان بازگردد. بگو چرا دستگیرت کرده اند؟ جرمت چه بوده است؟ چرا میگویند ادعای پیامبری و معجزه کردهای؟»
ابراهیم زنجیرها را به صدا درآورد.
_ این رشته سر دراز دارد. باید صبور باشی و به سرگذشتم گوش کنی. مطمئن باش پاسخ پرسشهایت را مییابی! شاید خدا مرا به بغداد فرستاده است تا تو را جلو راهم قرار دهد. ببین کجا یکدیگر را میبینیم.
………………………………………
🔹 دمشق، سال ۲۱۸
دو روز بود باران با وقفههای کوتاه میبارید. لبه ی دیوارها خیس خورده بود. هوا سرد و مرطوب بود. کُنده ای در آتشدان دیواری آرام میسوخت. اتاق گرم بود. ابراهیم مچ پاهای متورم و دردناک مادر را با روغن سیاهدانه و بنفشه، مالش داد و جوراب ضخیمی را که از کرک شتر بافته شده بود به پایش کرد.
کمک کرد تا در بستر به بالش تکیه دهد. لحاف را روی پاهایش کشید. با زانو رفت و از دیگ سنگی کنار آتشدان، دو ملاقه شوربا در کاسهای سفالین و لعابدار ریخت.
با زانو برگشت و شوربا را به مادر داد تا گرم گرم بخورد.
_ خودت چی؟
_ بعد میخورم.
آماده ی رفتن شد. دیگ را با دو تکه جل برداشت و روی سنگ کنار آتشدان گذاشت.
_ دیگر کم کم میروم. طارق دست تنهاست و بازیگوش.
_ چرا خودت ناهار نخوردی؟ میخواهی در این زمستان مثل من مریض و زمینگیر شوی؟ آن وقت کی باید بیاید ما را تر و خشک کند؟ فرشتهای از این آسمان ابری و دلگیر؟
ابراهیم کاسه ی آب را سراند کنار بستر. ملاقه ای شوربا در پیاله ای ریخت و سر کشید.
گرسنه بود، اما نمیخواست خودش را سیر کند. باید جا را نگه میداشت برای غذای بیرون. خواست خوشمزگی کند.
_ راستی مادر! فرشتهها اسم دارند؟
◀️ ادامه دارد....
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏃 آوارگی صهیونیستهای وحشی در بیابان
با انتشار تصاویری از آوارهشدن صهیونیستها بهدلیل حملات نیروهای مقاومت، کاربران این اتفاق را به سرگردانی بنیاسرائیل بهخاطر نافرمانی از حضرت موسی تشبیه کردند.
👌🏽 دوران بزن در رو تمام شده است!
❇️ @sad_dar_sad_ziba
شوخی یک کاربر پس از پیروزی های امروز مقاومت و به اسارت گرفتن صهیونیست های بی شرف:
«دارم می رم یه اسیر بیارم.
چون خونهی خاله م یه اسیر دارن ولی ما هنوز نداریم!» 😉
#نیشخند 🤭
ツ➣ @sad_dar_sad_ziba
▒
🇫🇷 سازمان لیگ فرانسه، «رندال کولو موآنی، عثمان دمبله، اشرف حکیمی و لایوین کورزاوا» را به دلیل نقش داشتن در شعارهای ضد همجنسبازی در جریان یک بازی، یک جلسه محروم کرد.
🔸 در مرام این موجودات، سوزاندن قرآن آزاد است
ولی انتقاد از همجنس بازان کثیف، جریمه دارد!
🔥 #تمدن_نکبت
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
╭─┅═💠🌏💠═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─
😍 رنگها و طرح های ناب ایرانی _ اسلامی در
مسجد امام اصفهان
#ایرانَما
/ نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌿🌸🌿
حرص بی جا ممنوع!
🌴 صابر باش!
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🍀🌺🍀
به خانمت نگو:
«تو که خونه بودی خستگیت برای چیه؟
مگه چه کار کردی؟»
باید دقیق تر نگاه کنی!
ریزبین باشی!
او هیچ کاری هم نکرده باشد،
امیدت
را در این خانه
زنده نگه داشته است.
#باغچه / خانوادگی
مشاور
💐 [همه چیز برای زندگی زیبا]
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
🔹
به هر دیواری نمی شه تکیه داد.
وقتی به دیوار لگد می زنی، توقع نداشته باش بتونی بهش تکیه بدی.
دیوار، نه؛
این لگد زدن خودته که خاک به سرت می پاشه.
🍃 «زندگی زیباست»
🌳 @sad_dar_sad_ziba
🌿🍁🌿
غير از تو در اين شهر کسی باب دلم نيست
جوری كه دلم خواسته، بیتاب دلم نيست
بر فرض كه با كل جهان عكس بگيرم!
تصوير کسی جز تو كه در قاب دلم نيست
اين بركه پر از ماهی و ای ماه يگانه!
جز طعمه عشق تو به قلاب دلم نيست
تا چشم سياه تو مرا جوهر شعر است
سهم تو به غير از غزل ناب دلم نيست
هرچند كوير است فقط در من، ای عشق
تا غرق توام حسرت دريا به دلم نيست
«مهزاد رازی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
این، کار خدا بود!
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💪🏽 زمین کارزار ما تل آویو است تهران نه!
🍀 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🌹」
ایمان و توکل این اطمینان را به تو می دهد که اگر تو آنی که باید باشی، همه چیز در زمانی که باید، اتفاق می افتد.
🍀 «زندگی زیباست»
🍀 @sad_dar_sad_ziba
🌿🌸🌿
هر اندازه هم که همدیگر را دوست داشته باشید، اگر ابراز علاقه نکنید سود چندانی ندارد!
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر»
⏪ بخش یازدهم:
مادر پشت چشم نازک کرد و رو برگرداند.
_ من از کجا بدانم! وقتی عزرائیل به دیدنم آمد، ازش می پرسم!
_ دور از جان، مادر!
ابراهیم پشت در اتاق مادر، دستار به سر انداخت. کفش چرمی اش را پوشید و بند هایش را دور ساقش پیچید و گره زد.
_ فرشته ها هم لابد اسم دارند؛ مثل منا، طوبا، ایما، سما، علیا، حلما، لعبا، شیما، آمال.
_ نادان! مگر فرشته ها دخترند؟
_ می دانم. آن ها زن و مرد ندارند، اما من دوست دارم اسم فرشته ام آمال باشد.
مادر بالش را خواباند و دراز کشید.
_ اگر تو در این دنیا فرشته ای داشته باشی، اسمش «حبه» است.
ابراهیم با بدگمانی به مادر نگاه کرد.
_ حبه؟
_ دختر عبد الکریم بازرگان را می گویم. هر چه باشد از اقوامند. در عروسی دختر خاله ات، طاووس دیدمش. به دلم نشست. نمی دانی چه لباس زیبایی پوشیده بود! چه زیورآلاتی! نگاه همه به او بود. کی به طاووس نگاه می کرد؟!
انگار عروس، او بود! معلوم بود در ناز و نعمت بزرگ شده است! او و مادرش در صدر مجلس نشسته بودند. خدمتکار داشتند. اگر با او عروسی کنی نانت در روغن است!
پدرش در کار تجارت ابریشم و عطریات و زعفران است.
یا دارد از چین و هند می آید تا به مصر برود یا برعکس.
چندی پیش راهزنان کاروانش را غارت کردند. شانس آورد زنده ماند! آن قدر ثروتمند است که دوباره کاروانش را به راه انداخت.-ابراهیم شور و اشتیاقش را از دست داد.
راه افتاد برود که مادر پرسید:
«این آمال کیست؟»
ابراهیم کنار در گفت:
«از این اسم خوشم میآید! دوست دارم اسم همسرم آمال باشد!
بگرد یکی را پیدا کن که اسمش آمال باشد. اگر پدرش تاجر ابریشم هم نبود، نبود. من باید همسری بگیرم که به تو خدمت کند. دختر عبدالکریم بازرگان که در ناز و نعمت بزرگ شده است و خدمتکار دارد، کی حاضر میشود بیاید بسترت را جمع کند و اتاق و حیاط را جارو بزند و اجاق را روشن کند و شوربا و نان بپزد؟ باور کن پایش را هم در این خانه نمیگذارد!»
_ خیلی هم دلش بخواهد!
ابراهیم سری به تأسف تکان داد. از خانه که بیرون آمد،-باران شل داده بود. باریکه ی آبی از چند ناودان میریخت. کوچه ای خلوت و پر پیچ و خم و طولانی را پشت سر گذاشت که با سنگ ریزه فرش شده بود.
از میانه ی بازار بزرگ و مُسَقّف شام درآمد. گرمی فضای نیمه تاریک و خلوت بازار او را در میان گرفت. چند جایی آتش روشن بود و دورش ایستاده و نشسته بودند. بیشتر مغازههایی که باز بودند، فانوسی روشن کرده بودند تا مشتری جذب کنند.
به راسته ی زرگرها و عطارها که نزدیک شد، قلبش تپیدن گرفت.
خدا خدا کرد که «او» باشد و به علت بارندگی و سرما تعطیل نکرده باشد!
اگر او نبود، بازار با همه ی بزرگی و سقف بلندش برایش دلگیر می شد.
بین دو مغازه، به اندازه ی عرض یک گاری دستی کوچک، فاصله بود.
«او» آن جا روی چهارپایه ای می نشست و ذرت آب پز و کلوچه ی خرمایی می فروخت.
از سرعتش کم کرد. مردد ماند.
با خود گفت:
«برای هیچ و پوچ مادرم را رها کردم و خسته و با شکم گرسنه به بازار شام نکبت آمدم که جای خالی آمال را ببینم و غم عالم روی دلم تلنبار شود!
خودآزاری دارم انگار! شده ام شتری که افسارش را گربه ای می کشد و با خود می برد به هر کجا که دلش بخواهد.
او مگر مثل من دیوانه است که خواب
بعد از ظهر را بگذارد و به بازار بیاید تا چند سکه ی مسی کاسب شود؟»
◀️ ادامه دارد....
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی که شاخ غول را شکست!
🌷 «شهید نادر مهدوی»
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
پیری گفت:
دو ظرف داریم
اولی از طلا و داخلش زهر
و دومی کاسه ی گلی و داخلش آب.
از کدام می نوشید؟
همه گفتند: دومی.
گفت:
حکایت آدمها هم مثل این ظرف هاست انسان بودن به اخلاق است نه به صورت.
🍃 «زندگی زیباست»
🌿 @sad_dar_sad_ziba
🔹🔹🔻🔹🔹
لیبرال های داخلی به پشتیبانی اربابان صهیونیست خود، باز هم انتقام حمله ی جبهه ی مقاومت به دزدان صهیونیست را با افزایش نرخ ارز و طلا از مردم می گیرند و از این گذر، می خواهند هم با چپاول مردم، به سود خود برسند و هم این باور را به مردم منتقل کنند که مشکلات اقتصادی کشور به خاطر مقاومت و ایستادگی در برابر استکبار و صهونیسم است.
اما این حربه ی کثیف این موجودات انسان نما از چشم عاقلان دور نمی ماند که حمله ی مقاومت فلسطین به اسرائیل و شکستن هیمنه ی استکبار را چه به افزایش ناگهانی نرخ ارز در خیابان ها و مراکز تهران؟!
بارها گفته ام که باید همان گونه که حکمت ها، زیرساخت ها و روش های نظامی را به روزرسانی و بومی سازی کردیم و به اقتدار امروز رسیدیم باید در زمینه ی اقتصاد و فرهنگ هم همین کار را انجام دهیم و دست موش های دزد را از انبان اقتصاد کشور قطع کنیم تا به اقتدار اقتصادی و فرهنگی برسیم. چرا که آنچه به اقتصاد و فرهنگ ما ضربه می زند ساختارهای لیبرالی در ساحت اقتصاد و فرهنگ است که دست موش های دزد لیبرال را باز گذاشته و اقتدار را از دولت گرفته است.
مجلس انقلابی و دولت مردمی، مجلس و دولتی است که این ساختارها و سازوکارها را اصلاح و به سامان کند، اصول و قوانین را اصلاح و اقتصاد را مردمی نماید.
به عمل کار برآید...
✍🏽 «صابر دیانت»
💠 اندیشه + رفتار + جهاد = ارج
🔹 http://splus.ir/arj_e_ensan
●▬▬▬✨✨▬▬● .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما در حال مبارزه با وحشی های ضعیف کشی هستیم که با زنان و کودکان این گونه برخورد می کنند.
❇️ علت شادی آزادگان جهان در شکست هیمنه و غرور این ملعونان صهیونیست این است.
#هوای_گرگ_و_میش
/دشمن شناسی 🐺
🔰 @sad_dar_sad_ziba
♦️
❇️ هدف واضح، مشخص و دقیق است...
🌲 شهید عماد مُغنیه (حاج رضوان)
شهید حزب الله
🌴 @sad_dar_sad_ziba