eitaa logo
🌸 زندگی زیباست 🌸
552 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
19 فایل
°•﷽•° 📰 #مجله_ی_مجازی 🌸 زندگی زیباست 🌸 «همه چیز بَـــراے زندگۍ زیــ★ـݕـا» رسانه های دیگر ما: «خانه ی هنر و هنرمندان» http://eitaa.ir/rooberaah «ارج» http://eitaa.ir/arj_e_ensan ارتباط با مدیر: @kooh313 تبادل و تبلیغ: @fadakq2096
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 از دهان گل شنيدم بر سر بازار گفت: هر که با ناکس نشيند عاقبت رسوا شود گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن گوهرشناس قابلی پیدا شود 🪴 «زندگی زیباست» 🍃 @sad_dar_sad_ziba
31.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ یک مأموریت ویژه 🗓 به فراخور فرارسیدن زادرروز نخستین بانوی جهان، حضرت زهرا (درود خدا بر ایشان) 🌺 روز زن و روز مادر مبارک و پربار! 💍 🔷 @sad_dar_sad_ziba 🔷 ۩๑▬▬▬✨✨✨▬▬●
📿 اعتماد داشته باش به لطفش، به برکتش و مهربونیش! 🤲🏼 🌳 @sad_dar_sad_ziba
💠 امام خمینی (ره): «‏آنها گمان می‌کنند که با ترور شخصیت‌ها، ترور اشخاص، می‌توانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجم‌تر شد.» [۹ شهریور ۱۳۶۰] 💍 🔷 @sad_dar_sad_ziba 🔷 ۩๑▬▬▬✨✨✨▬▬●
🖤 «آه از غمی که تازه شود با غمی دگر!» 🥀 🥀 🍃 «زندگی زیباست» 🌿 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 شاگردان مکتب ابالفضل 🎙 شهید سید مرتضی آوینی ...🌷... / یاد یاران ………………………………… @sad_dar_sad_ziba ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«یَجعَل لَکُم نوراً تَمشونَ بِه» «نوری برای شما به وجود آورد که با آن حرکت کنید.» 📖 [سوره ی حدید، آیه ی ۲۸] 💎 ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ اگر زنده بودن نصف زندگی است، امید داشتن، همه ی زندگی است! 🍃 «زندگی زیباست» 🪴 @sad_dar_sad_ziba
هدایت شده از رو به راه... 👣
2_144200951341895988.mp3
9.45M
ㅤ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷    ㅤ 🎼 نواے‌ دلتنگے 🎤 «محمد معتمدۍ» 🔺هنرکــده https://eitaa.com/rooberaah 🔻
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش ۶۹: هرگاه نگاهمان به هم می‌افتاد، به من لبخند می‌زد. سرانجام از من پرسید: «ابوالقاسم، عمامه ات را گردباد با خود برد؟» از تعجب مو بر اندامم راست شد! هم نامم را می‌دانست و هم از ماجرای عمامه‌ام خبر داشت. با آن که کسی از کاروان با من همراه نبود و به منزل امام نیامده بود تا به امام خبر داده باشد. خودم را سرزنش کردم که درباره ی امامتش تردید به دل راه داده بودم. خجالت زده گفتم: «آری ای فرزند رسول خدا!» باز لبخند زد. رو به خادم گفت: «عمامه‌ را بیاور و به صاحبش بده!» خادم به اتاق کناری رفت و آن را آورد و به من داد. زبانم بند آمد. همان عمامه بود. جایی از آن پاره نشده بود. همان طور بود که آن را به سر بسته بودم. دستار از سر برداشتم و عمامه را به سر گذاشتم. با دستان لرزان، جرعه ای آب نوشیدم و گفتم: «فدایتان شوم، چه گونه عمامه‌ام به دست شما رسیده است؟ از روی مهربانی سری تکان داد و گفت: «در بیابان به آن پیرمرد اعرابی صدقه دادی، خدا آن صدقه را پذیرفت و گرامی داشت و عمامه‌ات را به تو بازگرداند تا بدانی پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کند!» ابن سکیت به جایی در ته باغ خیره شد. سر تکان داد و خندید. ــ چه قدر زیباست! ابن خالد به آن سو نگاه کرد. چیز چشم گیری ندید. ابن سکیت دست روی شانه‌اش زد. ــ حواست کجاست برادر؟ این حکایت را می‌گویم چه قدر زیباست! در این دنیای پرهاهو که انگار گردباد روزگار هر چیزی را با خود می‌برد و در زیر گرد و غبار گذشت زمان دفن می‌کند، با خودت فکر می‌کنی آیا اگر برای رضای خدا کار کوچکی انجام دادی، محفوظ خواهد ماند و پاداشش را خواهی دید؟ ابوالقاسم به من گفت که پس از غذا دادن به آن پیرمرد گرسنه در آن واحه، چنین پرسشی به ذهنش رسید. خدا گردبادی فرستاد و عمامه‌اش را با خود برد. هرگز تصور نمی‌کرد که دیگر آن عمامه به او بازگردانده شود، اما امام آن را به او بازگرداند تا ابوالقاسم به خوبی دریابد که هیچ کار نیکی مانند آن عمامه، گم و فراموش نخواهد شد و همچنان که عمامه به او بازگردانده شد، مردمان نیز در آخرت ریز و درشت اعمالشان را باز خواهند یافت! ابن خالد گفت: «همانند من که در آن سیاهچال، دور از چشم همه به ابراهیم کمک کردم و پاداشم را گرفتم!» ــ کدام پاداش را می‌گویی؟ ــ این که امامم را شناختم. باور کن چنان آتش اشتیاقم تیز شده است که همین امروز و فرداست راهی مدینه شوم. ابن سکیت از کوزه برایش در کاسه آب برگه ریخت. ــ خبر خوشی برایت دارم! شنیده ام که معتصم امام را دعوت کرده است که به بغداد بیاید. خدا به خیر بگذراند! نمی‌دانم چه دسیسه‌ای در کار است، اما برای تو خبری خوش است که ابن الرضا پس از سال‌ها به شهرمان خواهد آمد! ابن خالد خوشحال شد. آب برگه را با لذت سر کشید. ــ کاش هزاران دینار داشتم و برای این مژده به پایتان می‌ریختم! همیشه خوش خبر باشید! کاسه را که روی تخت گذاشت. آثار نگرانی در چهره‌اش نمودار شد. ــ حق با شماست. استاد! شاید دسیسه‌ای در کار باشد! شیعیان خاطره ی خوبی از این دعوت کردن‌ها ندارند! بیشتر شبیه احضار کردن و زیر نظر گرفتن است! باغبان این بار با سبدی انجیر بازگشت. روی آن چند برگ بود. ابن سکیت گفت: «این سبد را موقع رفتن با خودت ببر!» سبد که با برگ‌های نخل بافته شده بود، بلند و باریک بود و دسته داشت. می‌شد آن را در خورجین گذاشت. ابن خاله تشکر کرد و گفت: «کاش می‌شد ابراهیم هم از این میوه می‌خورد یا کاش الآن کنارمان نشسته بود! نمی‌شود چیزی بخورم و به یاد او نباشم! هر کس آن سیاهچال مخوف را ببیند، آرام و قرارش را از دست می‌دهد! شاید ابراهیم به مرگش راضی باشد! مرگ برای زندانیان سیاهچال آسایش است! نمی‌دانم برای نجاتش می‌شود کاری کرد یا نه! ◀️ ادامه دارد ... ................................. 🌳 💠 «زندگی زیباست» http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
کافی است باور کنید که می‌توانید؛ در این صورت، نصف راه را رفته‌اید! 🍃 «زندگی زیباست» 🌿 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔑 🔹 باید به دنبال بود یا ؟ 🔺 🎤 «دکتر سعید جلیلی» 🔑 /راه این جاست 👉 ……………………………………… 🌾 @sad_dar_sad_ziba 🍃
هدایت شده از ارج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 شگرد شیطان، به غفلت انداختن انسان است! 💠 اندیشه + رفتار + جهاد = ارج 💠 http://eitaa.ir/arj_e_ensan ●▬▬▬✨✨▬▬● .
🌱 «پس از اندوه‌هایمان، همچون بهار، زنده خواهیم شد، انگار هرگز مزه‌ی تلخی را نچشیده ایم.» 🌸 «زندگی زیباست» 🌱 @sad_dar_sad_ziba
「🍃「🌹」🍃」 یکی از راه‌های به دست آوردن شادی آن است که دیگران را شاد کنی و برای شاد کردن دیگران نیاز است که خودت شاد باشی. 🌊 آقای روان شناس 🗞 «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 داستان و زبانزدِ «قبرس و خر» از کجا آمد؟ تاریخ، بدون دستکاری 🎥 ……………………………………… 🗞 «زندگی زیباست» 🌱 @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳 لرستان زیبا / نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
دو شاخه نرگست ای یار دلبند چه خوش‌عطری در این ایوان پراکند اگر صدگونه غم داری چو نرگس به روی زندگی، لبخند لبخند! 🌿 «زندگی زیباست» 🌳 @sad_dar_sad_ziba
📖 مولا امیر المؤمنین علی (درود خدا بر او): «دنيا بدن‌ها را فرسوده، و آرزوها را تازه مى‌كند، مرگ را نزديک و خواسته‌ها را دور مى‌سازد، كسى كه به دنیا برسد خسته مى‌شود. كسى كه به دنیا نرسد رنج مى‌برد.» [حکمت ۷۲] 🌌 / نهج البلاغه ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠 ☀️ 💠ঊঈ═┅─
عزّت شاه و گدا زیرِ زمین یکسان است می کند خاک، برای همه کس جا خالی «غنی کشمیری» 🍃 «زندگی زیباست» 🌿 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 اگر سختی ‌به ‌تو رسید، منتظر گشایش‌ باش؛ چرا که سختی‌ها به ‌آسانی‌ها پیوند خورده ‌اند. «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba 🍃🍂 🍂🍃
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش ۷۰: ابن سکیت کلاغی را نگاه کرد که قارقارکنان از درختی پر کشید و پشت نخل‌های ته باغ ناپدید شد. طعمه ای شبیه یک رتیل به منقار داشت. به فکر فرورفته بود. ــ بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. به سراغ خرمهره ی این ماجرا برو! ابن ابی داوود را می‌گویم، قاضی القضات بغداد! به نظرم این مردک فاسق، امام و مقام الهی او را می‌شناسد، اما افسوس که مانند استادش یحیی بن اکثم و هزاران صاحب منصب دیگر، خود را به شیطان فروخته است و برای حفظ جایگاه خود در دربار، دست به هر جنایتی می‌زند! شاید هنوز ذره‌ای مردانگی و باور به آخرت در وجودش باقی مانده باشد! با آن که هر کس را اراده کند، به مسلخ می‌فرستد و قربانی سود و زیان خویش می‌کند، شاید به دل سیاهش بیفتد که این بار بی‌گناهی را از مرگ نجات دهد! از مال دنیا بی‌نیاز است، اما باز هم از این که برایش هدیه‌ای گرانبها ببرند خوشحال می‌شود. با احتیاط کیسه ای سکه را از زیر پشتی درآورد و در دست ابن خالد گذاشت. ــ بگذار من هم در این کار خیر سهیم باشم! در این باره خیلی فکر کردم. اگر ابن ابی داوود حکم به بی گناهی ابراهیم بدهد، ابن زیاتِ وزیر مخالفت نخواهد کرد؛ یعنی جرأتش را نخواهد داشت که مخالفت کند! قاضی القضات چنان روی خلیفه نفوذ دارد که هر لحظه اراده کند، می‌تواند وزیر را سرنگون کند یا به دست جلاد بسپارد! پس مهم این است که ابن ابی داوود حکم بدهد که بعید می‌دانم حکم بدهد! به هر حال چاره‌ای نداریم! باید امتحان کنیم! برایش تحفه‌ای تهیه کن و ببر! در دیوان قضا رفیقی دارم به نام ابن مشحون. از منشیان مخصوص است. از شیعیان قابل اعتماد. به نحوی نامحسوس به ضعیفان و بی‌گناهان کمک می‌کند. او می‌تواند ترتیب ملاقات را بدهد. یادت باشد که نزد ابن ابی داوود از من نامی به میان نیاوری! انگشتر عقیقش را بیرون آورد و به دست ابن خالد کرد. ــ نقش انگشترم «حسبی الله» است. این را ابن مشحون به من هدیه داده است. آن را خوب می‌شناسد. بگو من تو را نزدش فرستاده ام به همان نشانه که در نوجوانی کره الاغی یافتیم و بر سر تصاحب آن با هم جنگ و جدال کردیم و ناگهان صاحب کره الاغ از راه رسید و به هر کدام از ما یک پس گردنی زد و آن را با خود برد. ــ ممنونم. استاد! فقط می‌ماند این که کیسه ی سکه را کجا پنهان کنم تا موقع بازگشت به شهر، دروازه‌بان‌ها یا سربازان ترک، آن را نیابند و از چنگم در نیاورند! خدمتکار به اطراف نگاه کرد تا سربازی مراقب نباشد. سبد انجیر را در لاوک خالی کرد. کیسه ی سکه را ته سبد گذاشت و انجیرها را روی آن ریخت. ◀️ ادامه دارد ... ................................. 🌳 💠 «زندگی زیباست» http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
📖 مولا امیر المؤمنین علی (درود خدا بر او): «نافرمانى از نصیحتگر مهربان، آگاه و با تجربه، حتماً موجب حسرت و تأسف است و پشیمانى در پى دارد.» [خطبه ی ۳۵] 🌌 / نهج البلاغه ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠 ☀️ 💠ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌊 نخستن تصاویر از دریاپیمایی «ناو ابومهدی‌ مهندس» در خلیج فارس 🌱 امید 🌳 «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼🍃🌹🍃✼══┅┄