eitaa logo
🌸 زندگی زیباست 🌸
552 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
19 فایل
°•﷽•° 📰 #مجله_ی_مجازی 🌸 زندگی زیباست 🌸 «همه چیز بَـــراے زندگۍ زیــ★ـݕـا» رسانه های دیگر ما: «خانه ی هنر و هنرمندان» http://eitaa.ir/rooberaah «ارج» http://eitaa.ir/arj_e_ensan ارتباط با مدیر: @kooh313 تبادل و تبلیغ: @fadakq2096
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇺🇸 جنایتکار مدعی ☠ دشمن بشریت و انسانیت اما مدعی حقوق بشر! 🔥 ! ……………………………………… /غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁 ╭─┅═💠🌏💠═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═💠🌎💠═┅─
دنیا آدم ها نقـاب ها 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💠 @sad_dar_sad_ziba
🌿🌿🌿 بنشین مرو چه غم که شب از نیمه رفته است بگذار تا سپیده بخندد به روی ما بنشین ببین که دختر خورشید صبحگاه حسرت خورد ز روشنی آرزوی ما بنشین مرو هنوز به کامت ندیده ام بنشین مرو هنوز کلامی نگفته ایم بنشین مرو چه غم که شب از نیمه رفته است بنشین که با خیال تو شب ها نخفته ایم بنشین مرو که در دل شب در پناه ماه خوشتر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست بنشین و جاودانه به آزار من مکوش یک دم کنار دوست نشستن گناه نیست بنشین مرو حکایت وقت دگر مگو شاید نماند فرصت دیدار دیگری آخر تو نیز با مَنَت از عشق گفتگوست غیر از ملال و رنج از این در چه می بری؟ بنشین مرو صفای تمنای من ببین امشب چراغ عشق در این خانه روشن است جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز بنشین مرو مرو که نه هنگام رفتن است «فریدون مشیری» 🌺🌺🌺🌺🌺 فارسی   ┏━🦋━━•••━━━━┓ 🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋 ┗━━━━•••━━🦋━┛ 
202030_1553430489.mp3
3.38M
🎶 🎙 «سالار عقیلی» /موسیقی 🎼🌹 🎵 _____________ 🗞 «صد در صد» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌿🌿🌿 📒 «راهبی که فِراری اش را فروخت» ⏪ بخش ۲۹: فصل ۷: «باغ خارق العاده» _ «درست است. خردمندان پیشگام این مفهوم بودند. با این که قرن‌هاست این مفهوم وجود دارد، ولی کاربردش در عصر حاضر به اندازه ی همان زمانی که به وجود آمده، با زندگی انسان‌ها مرتبط است. خیلی از ما انسان‌ها با نگرانی‌هایی که نیازی به آن‌ها نیست و انتها ندارند، خود را تحلیل می‌بریم. این نگرانی‌ها انرژی و سرزندگی را که در طبیعتمان وجود دارد، بیرون می‌کشند. آیا تا به حال توی لاستیک دوچرخه را دیده‌ای؟» _ «البته.» _ «وقتی کاملاً باد دارد، به راحتی تو را به مقصد می‌رساند، اما اگر نشتی داشته باشد، باد لاستیک در نهایت خالی می‌شود و سفرت ناگهان متوقف می‌شود. ذهن هم همین گونه کار می‌کند. درست مثل نشت کردن هوا از لاستیک داخلی دوچرخه، نگرانی باعث می‌شود انرژی و نیروی نهفته ی ذهن نشت کنند و خیلی زود، دیگر انرژی‌ای باقی نخواهد ماند. همه ی خلاقیت، نیک بینی و انگیزه‌ات از بین می‌رود و احساس می‌کنی خسته شده‌ای و تحلیل رفته‌ای.» _ «با این احساس آشنا هستم. اغلب روزهایم را در کابوسی از بحران می‌گذرانم. هر جا که باید فوراً حاضر باشم، به نظرم خیلی باعث خشنودی دیگران نمی‌شوم. چنین روزهایی، با این‌که کار بدنی کمی انجام داده‌ام، ولی در پایان روز نگرانی‌ها همه ی انرژی‌ام را تخلیه کرده‌اند. به خانه که می‌رسم، تنها کاری که از من برمی آید این است که یک لیوان اسکاچ برای خودم بریزم و کنترل تلویزیون را دستم بگیرم.» _ «استرس زیاد این کار را با تو می‌کند. به محض این که هدفت را پیدا کنی، زندگیت راحت تر و دلپذیرتر می‌شود. وقتی بفهمی هدف یا مقصد اصلیت واقعاً چیست، دیگر مجبور نخواهی بود حتی یک روز دیگر در زندگیت کار کنی.» _ «بازنشستگی زودهنگام؟» جولیان با همان لحن پرمعنای همیشگی‌اش در دورانی که وکیلی برجسته بود، گفت: «نه. کارَت، بازی خواهد شد.» _ «اگر کارم را رها کنم تا دنبال عشق و هدف متعالی‌ام بگردم، خطر نیست؟ منظورم این است که من خانواده و وظایفی دارم. زندگی چهار نفر به من وابسته است.» _ «نمی‌گویم که همین فردا دست از کار وکالت بکش. به هرحال در آینده، مجبوری خطر کنی. باید کمی زندگیت را دگرگون کنی، از شر تار عنکبوت‌ها خلاص شوی و راهی را دنبال کنی که کمتر کسی از آن عبور کرده است. اکثر آدم‌ها در محدوده ی حاشیه ی امنشان زندگی می‌کنند. بهترین کاری که می‌توانی برای خودت انجام دهی، این است که هر روز، به طور منظم، بالاتر بروی. این راه تسلط جاودان بر خود و درک نیروی نهفته و حقیقیِ موهبت‌های انسانیت است.» _ «و این موهبت‌ها چه هستند؟» _ «ذهن، بدن و روحت.» _ «چه خطرهایی باید بکنم؟» _ «شروع کن به انجام کارهایی که همیشه می‌خواستی. وکلایی را می‌شناسم که کارشان را رها کرده‌اند و بازیگر صحنه، حسابدار یا موسیقیدان شده‌اند. در عمل، آن شادی و شعفی را بازیافتند که مدت ها آن‌ها را ترک کرده بود. چه اتفاقی می افتد اگر دو بار در سال به تعطیلات نروند یا یک ویلای شیک تابستانی در جزایر کیمن نداشته باشند؟» _ «منظورت را فهمیدم.» _ «پس برای فکر کردن درباره ی آن وقت بگذار. علت اصلی این جا بودنت را کشف کن و جرئت کار کردن روی آن را پیدا کن.» _ «جولیان با همه ی احترامی که برایت قائلم، باید بگویم، تنها کاری که می‌کنم، همین فکر کردن است. در واقع بخشی از مشکلم این است که خیلی فکر می‌کنم. ذهنم اصلاً متوقف نمی شود، مملو از پچ پچ های ذهنی است. بعضی اوقات دیوانه‌ام می‌کند.» _ «منظور با این فرق دارد. همه ی خردمندان هر روز، وقتی برای تعمق در سکوت می‌گذارند، نه تنها به آنچه اکنون هستند، بلکه به آنچه می‌خواهند تبدیل شوند هم می‌اندیشند. هر روز وقت می‌گذارند تا به اهدافشان و این که چه گونه زندگی می‌کنند، بیاندیشند. از همه مهم تر، به طور عمیق و اصولی فکر می‌کنند که روز بعد چه گونه بهتر شوند. پیشرفتی که روزانه افزایش می‌یابد، نتایج ماندگاری دارد که به نوبه ی خود، منجر به تغییر مثبت می‌شود.» _ «پس باید به صورت منظم، برای اندیشیدن درباره ی زندگی‌ام وقت بگذارم؟» ⏪ ادامه دارد... ……………………………………… 🌱 @sad_dar_sad_ziba
خدایا مرا به خودم وامگذار که این دیوانه با من دشمنی دارد! 💎 ……………………………………… «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 💐
برای دنیا که خوب باشی خدا خوبی ها را به شکل انسان های خوب به تو باز می گرداند. 🍃 @sad_dar_sad_ziba 🍃
پاک ترین فـداکارترین آمــاده تـرین برای مردم 🗓 به فراخور فرارسیدن هفته ی ⛰ /نامداران راهدان ╭─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─@sad_dar_sad_ziba ╰─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─╯
پاک ترین فـداکارترین آمــاده تـرین برای مردم 🗓 به فراخور فرارسیدن هفته ی ⛰ /نامداران راهدان ╭─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅@sad_dar_sad_ziba ╰─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─╯
🍂🍂🍂🍂 من تا ابد وفادار آن پاییز خواهم ماند که حلقه ی مهر تو را به من بخشید. 💚 🍂... @sad_dar_sad_ziba ...🍂
خدا تواناترین کارگردانی است که با رسیدن سپیده دم می گوید: نور! صدا! حرکت! 🎬 او زیباترین فیلم هستی را کلید می زند و من بهترین کارکرد را برایت آرزو می کنم. 🍃... @sad_dar_sad_ziba ...🍃
🌿 «نَبِّئْ عِبَادِی أَنَّنی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ» و مـــن… هنــــوز و تا همیشــه به همین یک آیــه دلخــوشــــم: 🌿 «بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهــــربانم!» 💎 ……………………………………… «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 💐
مسیر پونل - خلخال /تالش /گیلان /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌿🌿🌿 خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب مـن به بوی سر آن زلف پریشان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت بـــه هواداری آن سرو خرامان بروم در ره او چو قلـم گر به سرم باید رفت بـا دل زخم کش و دیده ی گریان بروم نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم «حافظ» 🌺🌺🌺🌺🌺 فارسی   ┏━🦋━━•••━━━━┓ 🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋 ┗━━━━•••━━🦋━┛ 
202030_2001850251.mp3
8.32M
🎶 دریا شو! 🎙 «کسری زاهدی» /موسیقی 🎼🌹 🎵 _____________ 🗞 «صد در صد» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلبستگان دلبـــردگان سربازان موعود 🎙 با صدای سید شهیدان اهل قلم 🌷 شهید سید مرتضی آوینی 🗓 به فراخور فرارسیدن هفته ی ⛰ /نامداران راهدان ╭─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─╮ @sad_dar_sad_ziba . ╰─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─╯
🌿🌿🌿 📒 «راهبی که فِراری اش را فروخت» ⏪ بخش ۳۰: فصل ۷: «باغ خارق العاده» _ «بله، حتی ده دقیقه در روز تأمل متمرکز، تأثیر بسیاری روی کیفیت زندگی‌ات می‌گذارد.» _ «جولیان می‌فهمم چه می گویی، ولی مشکل این است که وقتی کارهایم به هم می‌پیچد، حتی ده دقیقه وقت برای ناهار خوردن پیدا نمی‌کنم.» _ «دوست من، وقتی می گویی برای رشد افکار و زندگی‌ات وقت نداری، مثل این است که بگویی برای توقف در پمپ بنزین وقت ندارم، چون شدیداً مشغول رانندگی هستم. بالاخره تو را مجبور به توقف می‌کند.» امیدوار بودم روش‌هایی کاربردی برای اِعمال دانشی که می‌شنوم، بیاموزم. گفتم: «بله می دانم. جولیان، حواست باشد، داشتی یک سری تکنیک را به من می‌آموختی.» _ «یک تکنیک برای تسلط بر ذهن وجود دارد که بر بقیه ی آن‌ها برتری دارد و تکنیک محبوب خردمندان است که با اعتقاد و اعتماد زیادی آن را به من یاد دادند. بعد از ۲۱ روز انجامِ این تکنیک، باانرژی تر، مشتاق‌تر و سرزنده‌تر از همه ی این سال‌ها بودم. این تمرین چهارهزار سال قدمت دارد و «قلب گل رز» نامیده می‌شود.» _ «بیشتر توضیح بده.» _ «همه ی آنچه برای انجام این تمرین لازم داری، یک گل رز تازه و یک مکان ساکت است. محیط‌های طبیعی بهترین مکان هستند، ولی اتاقی ساکت هم کفایت می‌کند. شروع کن به خیره شدن به وسط گل رز، به قلب آن. گل رز شباهت زیادی به زندگی دارد: خارهایی را در مسیرت می‌بینی، اما اگر به رؤیاهایت ایمان و اعتماد داشته باشی، بالاخره از خارها عبور می‌کنی و به شکوه گل می‌رسی. به خیره شدن به گل ادامه بده. به رنگ، بافت و طرح آن توجه کن. از رایحه‌اش لذت ببر و فقط به این شیء شگفت انگیزی فکر کن که مقابلت قرار دارد. در ابتدا فکرهای دیگری وارد ذهنت می‌شود و حواست را از قلب گل رز پرت می‌کند. این نشانه ی ذهنی تعلیم ندیده است. اما نباید نگران شوی، سریع پیشرفت می‌کنی. به راحتی توجهت را به شئ مورد تمرکزت برگردان، یعنی به گل رز. به زودی ذهنت قوی و منظم می‌شود.» _ «همه ی تکنیک همین بود؟ خیلی ساده به نظر می‌رسد.» جولیان پاسخ داد: «جان، زیبایی‌اش به همین است. به هرحال این تمرین باید هر روز انجام شود تا تأثیرگذار باشد. روزهای اول حتی پنج دقیقه انجام این تمرین مشکل است. اکثر ما چنان آشفته و شتابزده زندگی می‌کنیم که سکون و سکوت حقیقی برایمان غریب و آزاردهنده است. بعضی‌ها که حرف‌های مرا می‌شنوند، ممکن است بگویند که وقت نشستن و خیره شدن به یک گل را ندارند. این‌ها همان آدم‌هایی هستند که می گویند، وقت ندارند از خنده ی کودکان لذت ببرند یا با پای برهنه در باران قدم بزنند. می گویند برای انجام این کارها خیلی سرشان شلوغ است. آن‌ها حتی برای یافتن دوستان جدید و نگه داشتن دوستانشان وقت ندارند.» _ «درباره ی چنین آدم‌هایی زیاد می دانی.» _ «خودم یکی از آن‌ها بودم.» جولیان این را که گفت، مکثی کرد و بی حرکت نشست. نگاه عمیق و خیره‌اش به ساعت پدربزرگم دوخته شد، ساعتی که مادربزرگم برای خانه ی جدیدمان به من و جنی هدیه کرده بود. با صدای گرفته‌اش ادامه داد: «وقتی به کسانی فکر می‌کنم که این گونه زندگی می‌کنند، یاد حرف‌های یک رمان نویس پیر می افتم که پدرم عاشق کارهایش بود: «هیچ کس نباید به ساعت و تقویم اجازه دهد تا او را از دیدن این واقعیت محروم کند که هر لحظه از زندگی معجزه و راز است.» در لذت بردن از قلب گل رز ایستادگی کن و برای آن وقت بیشتر و بیشتری بگذار. بعد از یکی دو هفته، می‌توانی این تکنیک را به مدت بیست دقیقه انجام دهی، بدون این که ذهنت به چیزهای دیگر منحرف شود. این اولین نشانه ی باز پس گرفتن کنترل قلعه ی مستحکم ذهنت است. از این پس فقط بر چیزی تمرکز می‌کند که دستور بدهی و خدمتگزار شگفت انگیزی برایت خواهد بود و کارهای خارق العاده ای انجام خواهد داد. به خاطر داشته باش یا تو ذهنت را کنترل می‌کنی، یا او تو را. در عمل، متوجه خواهی شد که آرام‌تر شده‌ای و قدم مهمی را در جهت از بین بردن عادت نگرانی، که تعداد زیادی از مردم را کلافه کرده، برداشته‌ای و از انرژی و خوش بینی بیشتری بهره مند خواهی شد.» از همه مهمتر، می‌توانی احساسی از خوشی را که به زندگی‌ات قدم می‌گذارد، مشاهده کنی، احساسی که توانایی قدرشناسی از نعمت‌های موجود در اطرافت را به همراه دارد. هر روز، هر قدر هم که سرت شلوغ بود و با چالش‌های زیادی روبرو بودی، به سوی قلب گل رز بازگرد که مَفَرّی است برای تو، گوشه ی عزلت و جزیره ی آرامشت است. هرگز فراموش نکن که در سکوت و سکون قدرتی وجود دارد. سکون جای پایی است برای اتصال به منبع آگاهی کل که از طریق هر ذره ی زنده‌ای، در تپش است.» ⏪ ادامه دارد... ……………………………………… 🌱 @sad_dar_sad_ziba
کم سرمایه ای نیست داشتن آدم هایی که حالت را بپرسند. ولی از آن بهتر داشتن آدم هایی است که وقتی حالت را می پرسند بتوانی بگویی: «خوب نیستم.» 🦋... @sad_dar_sad_ziba ...🦋
🔶 عقل کل! 💎 ……………………………………… «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جامعه ی منتظر جامعه ی موعـود جامعه ی متعـالی جامعه ی رو به رشد 💠 با مردم و 🎤 «دکتر سعید جلیلی» : 🔑 /راه این جاست 👉 ……………………………………… 🔑 @sad_dar_sad_ziba 🔑
گوش کن هنوز پاییز، زنده است نگرانی‌هایت را از برگ‌هـای درختان آویزان کن چند روز دیگر می‌ریزند! 🍂 # پاییز_زیبا 🍁 @sad_dar_sad_ziba 🍁
🍃🍃🍃 اسب سواری مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست. مردِ سوار، دلش به حال او سوخت. از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند. مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد دهنه ی اسب را کشید و گفت: اسب را بردم و با اسب گریخت. اما پیش از آن که دور شود صاحب اسب داد زد: «تو تنها اسب را نبردی را هم بردی. اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم.» مرد چلاق اسب را نگه داشت مردِ سوار گفت: «هرگز به هیچ کس نگو چه گونه اسب را به دست آوردی؛ زیرا می ترسم دیگر هیچ سواری به پیاده ای رحم نکند!» 📎 این داستان همه ی کسانی است که با ظاهر موجه، از اعتماد مردم سوء استفاده می کنند و اعتماد و اعتقاد آنان را می دزدند! 🌱 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌱 @sad_dar_sad_ziba 🌱‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 چیزی را بخواه که من می خواهم! سرباز من باش! /جهان رسانه 📡 💻 📱 ╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت را بشناس! با هر کسی درگیر نشو! «همه چیز برای زندگی زیبا» 🕊 🌿 @sad_dar_sad_ziba
🌿🌿🌿 📒 «راهبی که فِراری اش را فروخت» ⏪ بخش ۳۱: فصل ۷: «باغ خارق العاده» چیزی که می‌شنیدم، برایم جذاب بود. آیا واقعاً با چنین راهبرد ساده‌ای، امکان داشت کیفیت زندگی‌ام ارتقا یابد؟ متعجبانه، با صدای بلند، گفتم: «اما تغییرات چشمگیری که در تو به وجود آمده، چیزی بیش از تکنیک ‘قلب گل رز است.» _ «بله درست است. در واقع تغییر به وجود آمده در من، نتیجه ی استفاده از چندین راهبرد به همراه یکدیگر است. نگران نباش. آن‌ها هم به سادگی و قدرتمندی همین تمرینی هستند که به تو یاد دادم. جان، کلید موفقیت تو در این است که ذهنت را برای نیرویی نهفته باز کنی که زندگی‌ات را پربار از امکانات می‌کند.» جولیان که همیشه سرچشمه‌ای از دانش بود، به صحبت‌هایش درباره ی درس‌هایش ادامه داد: «تکنیک فوق العاده خوب دیگری که برای رهایی ذهن از شر نگرانی و سایر افکار منفی و تأثیرات تحلیل برنده ی زندگی وجود دارد، بر اساس چیزی است که آن را «تفکر متضاد» می‌نامند. این تکنیک را از قوانین مهم طبیعت آموختم که ذهن در هر لحظه، فقط به یک چیز می‌تواند فکر کند. جان، اگر امتحانش کنی، به صحت آن پی می‌بری.» او امتحانش کرده بود و حقیقت داشت. _ «با استفاده از این حقیقتی که کمتر کسی با آن آشناست، به آسانی می‌توان ذهنیتی مثبت و خلاق را در زمانی اندک، ایجاد کرد. فرایند آن بسیار ساده است: وقتی فکری ناخواسته نقطه ی اصلی ذهنت را اشغال کرد، فوراً آن را با یک فکر روحیه بخش جایگزین کن. مثل این می‌ماند که ذهنت یک پروژکتور بزرگ اسلاید است و هر فکر یک اسلاید است. هر وقت یک اسلاید منفی روی صفحه ی نمایش ظاهر شد، سریعاً آن را با یک اسلاید مثبت جایگزین کن.» جولیان با اشتیاقی زیاد، اضافه کرد: «این تسبیح دور گردنم هم برای همین کار است. هر وقت متوجه می‌شوم که ذهنم درگیر یک فکر منفی است، گردنبند را درمی آورم و یکی از دانه‌های تسبیح را از آن جدا می‌کنم. این دانه‌های نگرانی را در فنجانی که در کوله پشتی‌ام دارم، نگه می‌دارم. همه ی این‌ها یادآور این نکته هستند که هنوز راه زیادی مانده است تا تسلط بر ذهن و مسئولیت پذیری افکاری که ذهنم را اشغال کرده‌اند.» _ «وای! تکنیک فوق العاده ای است و واقعاً کاربردی است. تا کنون چیزی شبیه به این نشنیده بودم. درباره ی فلسفه ی تفکر متضاد، برایم بیشتر بگو.» _ «برایت یک مثال از زندگی واقعی می‌زنم. فرض کن روز سختی را در دادگاه گذرانده‌ای. قاضی از این که قانون را تفسیر به رأی کرده‌ای، خشنود نیست و جای شاکی هم در زندان است و مشتری از عملکردت عصبانی است. به خانه که می‌رسی، با انبوهی از غصه، روی صندلی محبوبت می‌نشینی. قدم اول این است که متوجه این افکار ناامیدکننده بشوی. شناخت از خود پله‌ای است برای رسیدن به تسلط بر خود. قدم دوم این است که یک بار برای همیشه، شکرگزار باشی که به همین راحتی که اجازه دادی افکار ناراحت کننده وارد ذهنت شوند، می‌توانی آن‌ها را با افکار خوشحال کننده جایگزین کنی. پس به چیزی متضاد با غم فکر کن. روی خوشحال بودن و با انرژی بودن تمرکز کن. احساس کن خوشحال هستی. شاید حتی بهتر باشد لبخند هم بزنی. مانند وقت‌هایی که خوشحال و مشتاق هستی، بدنت را تکان بده. راست بنشین و نفس عمیقی بکش و نیروی ذهنت را برای افکار مثبت آماده کن. ظرف مدت چند دقیقه، تفاوتی چشمگیر را در احساساتت متوجه خواهی شد. حتی مهمتر از آن، اگر در انجام تمرین تفکر متضاد پشتکار داشته باشی و آن را روی هر فکر منفی که معمولاً به ذهنت می‌آید اعمال کنی، ظرف مدت چند هفته، متوجه خواهی شد که این افکار دیگر قدرتی ندارند. متوجه منظورم می‌شوی؟» جولیان توضیحاتش را ادامه داد: «اگر اراده کنی، افکار دارای حیات و بسته‌های کوچکی از انرژی هستند. اکثر آدم‌ها به طبیعت افکارشان فکر نمی‌کنند اما با این حال، کیفیت فکر، کیفیت زندگی را تعیین می‌کند. همان قدر که دریاچه‌ای که در آن شنا می‌کنی و خیابانی که در آن قدم می‌زنی، جزئی از دنیای مادی هستند، افکار هم جزئی از دنیای مادی‌اند. ذهنیت ضعیف به عملکرد ضعیف منجر می‌شود. ذهنی قوی و منظم که با تمرین‌های روزانه پرورش می‌یابد، می‌تواند معجزه کند. اگر می‌خواهی به کامل‌ترین شکل ممکن، زندگی کنی، مراقب افکارت باش، زیرا افکار با ارزش‌ترین دارایی‌ات هستند. سخت تلاش کن تا همه ی آشفتگی‌های درونت از بین برود. پاداش آن بسیار است.» شگفت زده از این کشف جدید، پاسخ دادم: «جولیان، هرگز به افکار به عنوان موجودی زنده نگاه نکرده بودم. اما متوجه تأثیر آن‌ها بر تک تک عناصر دنیایم، شده بودم.» ⏪ ادامه دارد... ……………………………………… 🌱 @sad_dar_sad_ziba