به جهت معرفی اجمالی عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی، زندگینامه مختصر معظم له در کانال قرار داده میشود.👇
🆔 @sadeghin_ir
کوتاه نوشتهای درباره عبد صالح خدا، عالم ربانی، حضرت آیتالله سید حسین یعقوبی قائنی(قدس سره)
🔶 1- بسم الله الرحمن الرحیم
◽️سخن گفتن درباره بزرگان اهل معنا بسیار دشوار است؛ چراکه از یک سو، شخصیت آنان، والاتر از آن است که هر کسی توان شناخت آنان را داشته باشد و از سوی دیگر، الفاظ و عبارات توان ترسیم و انتقال ویژگیهای آنان را ندارد. چگونه میتوان با چند جمله، شخصیت بزرگ عالم ربانی، عارف کامل، سالک مجذوب، عبد صالح خدا، آیتالله سید حسین یعقوبی قائنی ـرضواناللهتعالیعلیه ـ را به رشته تحریر درآورد و حالات معنوی او را ملموس نمود؟!
◽️نادرهای که از ابتدای جوانی با شور و عشق الهی، چشم از هر دو جهان فرو بست و قدم در راه خدا گذاشت و جز رضای خدا به هیچ چیز توجه ننمود؛ آن که در پرتو لطف و عنایت اهلبیت اطهار(ع) با شور و دلباختگی از همه چیز گذشت و پا بر روی «خودیت» خویش نهاد تا به منزل مقصود رسید و کمالِ مطلوبِ اولیای الهی را درک کرد.
◽️چگونه میتوان از کسی گفت که عمر پر برکتش را با یقین و معرفت، خالصانه به بندگی گذراند، و انسانی شد، با جلوههایی که نشانگر عبودیت محض بود؟! آن کس که با عنایت خداوند متعال، چنان سلوک کرد و راه پیمود که در میان عالمان شیعه، یکی از نمونههای عینی و مصادیق مثالزدنی اهل معرفت شد.
◽️از هر زاویه به شخصیت او نگاه میکنیم و به هر بعد از ابعاد وجودی وی مینگریم، آسمانی از عظمت و دریایی از عجایب میبینیم که نوادر روزگار کمتر به آن دست یافتهاند.
اما چه چاره که:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
🔶2- خانواده
عالم ربانی، آیتالله حاج سید حسین یعقوبی قائنی، در خرداد ماه 1303 در شهرستان قائن در خانوادهای مذهبی بهدنیا آمد. پدرش سید محمد، از مردان باتقوا و مورد اعتماد محل بهشمار میرفت و مادرش نیز از زنان پاکسرشت و پرهیزکار، و از نسل حضرت موسیبنجعفر(ع) بود. اما هنوز در اوائل کودکی بود که رنج یتیمی را با از دست دادن پدر چشید و دیری نپایید که به اندوهِ وفات مادر نیز مبتلا شد.
◽️آغاز تحول
استعداد ذاتی به همراه شرافت سیادت و اصالت خانوادگی، در وجودش شور و غوغایی برپا کرده بود. این اشتیاق درونی از همان دوران جوانی در او ظهور یافته بود؛ تا آنجا که به صحراها میرفت و در خلوت خود، به یاد خالق میسوخت و به عشق دیدار امام زمان(ع)اشک میریخت. همۀ اینها به همراه همت بلند و اراده قوی برای اصلاح مردم و نابودی بیبندوباری و بیتقوایی آنان، او را به این فکر انداخته بود که در پی مسیری باشد که بتواند بهسرعت به بالاترین مقام در حکومت برسد تا از طریق این قدرت، مردم را به دینداری و تقوا وادار سازد.
◽️مدتی بعد، برای آنکه بتواند مسیر زندگی آینده خویش را مطابق با خواست خداوند متعال طی کند، عریضهای به امام هشتم، حضرت علیبنموسی الرضا(ع) نوشت و از آن حضرت برای تعیین این مسیر، درخواست کمک کرد. زمانی چندانی از نوشتن این عریضه نگذشته بود که فناپذیری و زوال این دنیا را بهروشنی در وجود خویش درک کرد.
◽️این امر، تحولی عمیق در او پدید آورد و قلبش را کاملاً متوجه امر آخرت کرد. میخواست با تمام وجود به عالم بقا رو کند، ولی نمیدانست چگونه باید حرکت کند تا به این مقصود دست یابد. اما دست یاری خدا و رحمت و رأفت او، پیوسته همراه او شد و او را قدمبهقدم راهنمایی کرد. این تحول درونی، درواقع، آغاز عنایت امام رضا(ع) در پاسخ به عریضۀ او بود.
🔶3- هجرت به عتبات عالیات
◽️دست هدایتگر خداوند متعال او را بدین فکر انداخت که اکنون که دلش از دنیا و متعلقات آن بیزار شده و دیگر هیچ هدفی جز لقاء پروردگار ندارد، خود را به کربلا برساند تا شفاعت حضرت سیدالشهدا(ع) شامل حالش گردد و آنگاه بهسوی عالم آخرت پر کشد و به دیدار دوست نائل گردد.
◽️در آن زمان، رفتن به عراق، آن هم تنها و بیامکانات و بدون ویزا، امر بسیار دشواری بود، ولی عزم جدی او برای رسیدن به مقصود والایش، جایی برای تردید باقی نگذاشت. با آنکه در آن زمان به موقعیت مناسب و رفاه خوبی دست یافته بود، و مقامات دنیایی بهتری انتظارش را میکشید، همه را رها ساخت و با توکل بر خدای متعال، راهی عتبات عالیات شد. در طول مسیر مشقتها و حوادث بسیاری دید که هر یک نشانگر الطاف خاص الهی به او بود.
◽️پس از پشت سر گذاشتن همه اینها، به عراق رسید و ابتدا به کاظمین وارد شد و در دامان پر مهر حضرت موسیبنجعفر و امام جواد(ع)قرار گرفت، ولی توقف چندانی در آنجا نداشت و اندکی بعد روانۀ سامرا شد.
🔶4- جوان غریبی که با «ازخودگذشتگی» به آن دیار آمده بود، به مجرد ورود به حرم مطهر عسکریین(ع) با عنایت خدای متعال مورد توجه امام جماعت آن حرم شریف قرار گرفت. او که نماینده حضرت آیتالله حاج سید ابوالحسن اصفهانی در سامرا بود، بدون انجام تحقیقهای متداول آن زمان، به وی پیشنهاد کرد که به کسوت روحانیت درآید.
◽️او خود در بیان این فراز از زندگی خویش میگوید: «حقیر از امام رضا(ع) خواسته بودم تا شغلی که مورد رضایت ائمه اطهار(ع) است نصیبم گردانند و از طلبه شدن هم چیزی نمیدانستم؛ لذا پرسیدم: طلبگی چیست؟ آن عالم پاسخ داد: شغلی است که خدا و اجدادتان از آن خوششان میآید. وقتی این را شنیدم، بدون تأمل و باکمال میل پیشنهاد او را پذیرفتم. او هم عبا و قبا و عمامه و نعلین شخصی خود را بر تن من کرد و بدین ترتیب در نیمه شعبان [ظاهراً سال 1321 شمسی] وارد سلک روحانیت شدم».
🔶5- مدتی بعد، با نزدیک شدن ایام عرفه، روانه کربلا شد تا به آرزویش نائل گردد؛ یعنی شفاعت امام حسین(ع) و بیرون شدن از این دنیا. با ورود به حرم مطهر آن رحمت واسعه الهی، درهای فیض و رحمت را بر خود گشوده دید و از لطف و مهماننوازی آن حضرت بهرهها برد؛ چنانکه گویا در دامان پر مهر پدر قرار گرفته است.
◽️در آنجا به تحصیل علوم حوزوی مشغول شد و همچنان بهدنبال گمشده خویش، ایام را سپری کرد تا اینکه بهواسطه سالک الی الله، آیتالله نجابت شیرازی(ره) به محضر عارف بزرگوار، آیتالله سید علی قاضی(ره) رسید.