🔶3- هجرت به عتبات عالیات
◽️دست هدایتگر خداوند متعال او را بدین فکر انداخت که اکنون که دلش از دنیا و متعلقات آن بیزار شده و دیگر هیچ هدفی جز لقاء پروردگار ندارد، خود را به کربلا برساند تا شفاعت حضرت سیدالشهدا(ع) شامل حالش گردد و آنگاه بهسوی عالم آخرت پر کشد و به دیدار دوست نائل گردد.
◽️در آن زمان، رفتن به عراق، آن هم تنها و بیامکانات و بدون ویزا، امر بسیار دشواری بود، ولی عزم جدی او برای رسیدن به مقصود والایش، جایی برای تردید باقی نگذاشت. با آنکه در آن زمان به موقعیت مناسب و رفاه خوبی دست یافته بود، و مقامات دنیایی بهتری انتظارش را میکشید، همه را رها ساخت و با توکل بر خدای متعال، راهی عتبات عالیات شد. در طول مسیر مشقتها و حوادث بسیاری دید که هر یک نشانگر الطاف خاص الهی به او بود.
◽️پس از پشت سر گذاشتن همه اینها، به عراق رسید و ابتدا به کاظمین وارد شد و در دامان پر مهر حضرت موسیبنجعفر و امام جواد(ع)قرار گرفت، ولی توقف چندانی در آنجا نداشت و اندکی بعد روانۀ سامرا شد.
🔶4- جوان غریبی که با «ازخودگذشتگی» به آن دیار آمده بود، به مجرد ورود به حرم مطهر عسکریین(ع) با عنایت خدای متعال مورد توجه امام جماعت آن حرم شریف قرار گرفت. او که نماینده حضرت آیتالله حاج سید ابوالحسن اصفهانی در سامرا بود، بدون انجام تحقیقهای متداول آن زمان، به وی پیشنهاد کرد که به کسوت روحانیت درآید.
◽️او خود در بیان این فراز از زندگی خویش میگوید: «حقیر از امام رضا(ع) خواسته بودم تا شغلی که مورد رضایت ائمه اطهار(ع) است نصیبم گردانند و از طلبه شدن هم چیزی نمیدانستم؛ لذا پرسیدم: طلبگی چیست؟ آن عالم پاسخ داد: شغلی است که خدا و اجدادتان از آن خوششان میآید. وقتی این را شنیدم، بدون تأمل و باکمال میل پیشنهاد او را پذیرفتم. او هم عبا و قبا و عمامه و نعلین شخصی خود را بر تن من کرد و بدین ترتیب در نیمه شعبان [ظاهراً سال 1321 شمسی] وارد سلک روحانیت شدم».
🔶5- مدتی بعد، با نزدیک شدن ایام عرفه، روانه کربلا شد تا به آرزویش نائل گردد؛ یعنی شفاعت امام حسین(ع) و بیرون شدن از این دنیا. با ورود به حرم مطهر آن رحمت واسعه الهی، درهای فیض و رحمت را بر خود گشوده دید و از لطف و مهماننوازی آن حضرت بهرهها برد؛ چنانکه گویا در دامان پر مهر پدر قرار گرفته است.
◽️در آنجا به تحصیل علوم حوزوی مشغول شد و همچنان بهدنبال گمشده خویش، ایام را سپری کرد تا اینکه بهواسطه سالک الی الله، آیتالله نجابت شیرازی(ره) به محضر عارف بزرگوار، آیتالله سید علی قاضی(ره) رسید.
🔶6- آن عالم ربانی با درک استعداد و آمادگی او، از همان ابتدا فرمود: «من با اینکه مایل نیستم غیر مجتهدین را بهعنوان شاگرد بپذیرم، ولی استثناءً شما را بدون استخاره و بدون استشاره قبول میکنم». سپس دستورالعملی سلوکی نیز به او داد. بذل عنایت مرحوم قاضی(ره) بهگونهای بود که مرحوم آیتالله نجابت از این امر متعجب گردید.
◽️همین آمادگی و قابلیت درونی و نیت صادق وی موجب شد که در همان دیدار، بهره معنوی لازم را از محضر آن عارف بزرگ، دریافت کند.
🔶7- اما شور عشق الهی در قلب او چنان موج میزد که میخواست از همان ابتدای راه، با عشق و جذبه راه را طی کند. پس از چندی با دیدن عارف مجذوب، آیتالله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی(ره) ـ که به زیارت عتبات مشرف شده بود ـ گمشده خود را نزد او یافت و برای هجرت به همدان و درک مجلس پرفیض او آماده شد.
🔶8- عنایات امام حسین (ع)
◽️آیتالله انصاری همدانی(ره) با چشم خدابین خود درمییابد که این جوان دلباخته، مورد عنایت مستقیم ائمه اطهار(ع)و بهویژه حضرت سیدالشهدا(ع)است؛ بنابراین به او توصیه میکند: «در کربلا بمانید و لازم نیست به همدان بیایید».
◽️از این پس، دورانی درخشانتر از گذشته، در مسیر تربیت معنوی او بهوجود میآید و با فیوضات بیوقفهای که از حرم مطهر امام حسین(ع) و قمر بنیهاشم(ع)در کربلا، و حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) در نجف، نصیبش میگشت، مدارج قرب را یکی پس از دیگری طی مینمود. این عنایاتِ حسابشده و دقیق، بدون آنکه تدبیر کسی در آن دخیل باشد، بیواسطه از جانب ائمه اطهار(ع)و بهویژه امام حسین(ع) به او میرسید.