🔶 13-ایشان میفرمود: «در این هنگام به یادم آمد که زمانی پیش از این خلقت در جوار رحمت الهی بوده ام و اکنون از آن عالم دور شده ام؛ پس آتش فراق و دوری از جوار حق تعالی در من شعله ور گردید و چنان سوزی در من پیدا شد که با هیچ لسانی نمی توان وصف کرد. نور یقین در دلم افاضه شد و محبت فوق العاده ای به خدای متعال پیدا کردم.
◽️می نالیدم و اشک می ریختم و پیوسته «خدا جون! خدا جون!» می گفتم. به دنبال آن، حالت سُکر معنوی دست داد و تا چند ساعت ادامه پیدا کرد و تا یکی دو روز عوارض آن حال باقی بود. از آثار این فتح این بود که دیگر هیچگاه غفلتی پیش نیامد و هرگز فراموشی نسبت به معبود متعال برایم اتفاق نیفتاد و همواره قلبم متذکر بود».
◽️زمانی که این معنا را برای بعضی از بزرگان تعریف میکند، ایشان میگوید: «در عصری از اعصار، برای اوحدی از ناس ممکن است چنین حالتی پیدا شود!»
🔶 14-آری، کسی که از همه وجود خود «خالصاً لوجه الله» گذشته و عشق و محبتش به خدای سبحان او را راه میبرد، چندان دور نیست که این فتوحات نصیبش گردد. «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ».
◽️البته بیشک چنین حالات و مقاماتی با علائم و آثاری همراه است که نشاندهنده صدق و درستی آن است. یکی از علائم صحت فیوضات و عنایات این عارف بزرگ این است که نسبت به اهلبیت(ع) چنان مجذوب و دلباخته و متواضع بود که می فرمود: «اگر کسی بتواند زمین را آسمان و آسمان را زمین کند، ولی در آستان پاک اهلبیت(ع) متواضع نباشد، نزد من هیچ ارزشی ندارد».
🔶 15-ایشان از روی اعتقاد و ایمان، این حقیقت را چنین بیان می فرمود: «خداوند سبحان، اعزّ و اجلّ و بالاتر از این است که مخلوقش به خودی خود به او راهی داشته باشد، لکن او ـ جلّ و علا ـ از راه لطف و کرم، افرادی ـ که همان ائمه اطهار(ع) هستند ـ را برگزیده و آنها را آیات و مظاهر اسماء و مجرای صفات کمال خود قرار داده تا مردم از این طریق بتوانند او را بخوانند و از او استمداد کرده، به او راهی پیدا کنند».
◽️اینها و بسیاری از فتوحات گفته و ناگفته دیگر، فیوضاتی بود که از اهلبیت عصمت و طهارت(ع) پیوسته نصیب این سالک مجذوب میگردید و او را به کمال میرساند؛ عنایاتی که به گفته برخی از شاگردان مرحوم آیتالله قاضی(ره) «بزرگان اهل معرفت سالها زحمت میکشند تا یکی از این فیضها نصیب آنان گردد».
🔶 16-تحت تربیت امام عصر(ع)
◽️باوجود عنایات خاصی که به ایشان شده بود، برخی از شاگردان مبرّز آیتالله سید علی قاضی(ره) به ایشان تأکید میکردند که باید در این مسیر، تحت تربیت استادی باشد؛ زیرا طی مراحل معنوی، بدون اشراف مستقیم استاد، مخاطرهانگیز است.
◽️مطرح شدن این مطلب، باعث اضطراب و نگرانی ایشان میشود، تا اینکه در مکاشفه- ای امام زمان(ع) به او میفرمایند: «تو به هیچ کس نیاز نداری. ما هستیم و خودمان تو را تربیت میکنیم». اما چون این موضوع بسیار مهم بود، نمی توانست به این مکاشفه به طور قطع اعتماد کند و بهدنبال آن بود که یکی از علمای مورد تأییدِ ائمه اطهار(ع) وظیفه او را روشن سازد.
🔶 17-مدتی نمی گذرد که بهسوی عالم ربانی، آیتالله حاج سید جمالالدین گلپایگانی(ره) راهنمایی میشود و از ایشان در این مورد کسب تکلیف میکند.
◽️البته این آشناییِ اعجازگونه نیز به عنایت ائمه اطهار(ع) صورت گرفت که شرح آن، در کتاب «سفینةالصادقین» ذکر شده است. مرحوم آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی(ره) که از آن مکاشفه بیخبر بود، پاسخ سؤال ایشان درباره لزوم مراجعه به استاد را دقیقاً مطابق با همان مکاشفه بیان کرده، میگوید: «امروز برای شما بر روی زمین، نه آقای انصاری لازم است و نه من. خود امام زمان(ع) هستند و شما را تربیت میکنند».
◽️بدین ترتیب با خاطری آسوده به سلوک خود ادامه میدهد. البته ارتباط و دوستی با مرحوم آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی(ره) ادامه مییابد و ایشان مدتی از وجود شریف این عالم ربانی بهرهمند میگردد.
🔶 18-ناگفته نماند که در طول این سالها، باوجود تلاش و جدیت در سیر و سلوک الی الله، همچنان به ادامه تحصیل علوم دینی و حوزوی نیز توجه داشت.
◽️عالم وارسته آیتالله حاج سید محمد هادی میلانی(ره) در کربلا با این جوان سالک و عاشق دلسوخته آشنا میگردد و با آنکه از لحاظ سنی و علوم رسمی حوزه بسیار جلوتر از او بود، با مشاهده الطاف خاص خدا به او، بنای رفاقت با او را میگذارد تا از روحیات معنوی و عرفانی وی مستفیض شود، و سرانجام با او عقد اخوت میبندد.
◽️مرحوم آیتالله میلانی(ره) با ملاحظه استعداد وافر خدادادی او و پس از امتحانِ وی به سبک حوزویان، به او اذن استنباط احکام نیز میدهد.