eitaa logo
کانال رسمی حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی-ره
3هزار دنبال‌کننده
486 عکس
129 ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم این کانال، تنها کانال رسمی جهت نشر معارف عالم ربانی حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی (ره) در پیام رسان ایتا می باشد که زیر نظر بیت شریف معظم له فعالیت می نماید. مدیر کانال: سید محمد یعقوبی قائنی @yaghubi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سپاه پاسداران 10.mp3
19.3M
سخنرانی عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در جمع پاسداران پانزدهم ماه صفر سال ۱۳۶۱ اصفهان مسجد انقلاب @sadeghin_ir
سپاه پاسداران ۱۱.mp3
20.27M
سخنرانی عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در جمع پاسداران شانزدهم ماه صفر سال ۱۳۶۱ اصفهان مسجد انقلاب @sadeghin_ir
Ensan Dar Eslam 1.mp3
6.7M
مصاحبه عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد انسان دیماه سال ۱۳۶۳ قسمت اول @sadeghin_ir
Ensan Dar Eslam 2.mp3
9.15M
مصاحبه عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد انسان دیماه سال ۱۳۶۳ قسمت دوم @sadeghin_ir
934766634a3d94331fdecf666acc87c6d3027f25.mp3
6.24M
مصاحبه عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه موضوع : کیفیت رابطه با امام زمان علیه السلام و رد اعتقاد به حلول واتحاد ✳️ @sadeghin_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد توجه در نماز ...آن لطیفه ی ربّانی که در ما به ودیعه گذاشته اند مربوط به این عالم نیست ببین آزاده ؟ گرفتاره؟ @sadeghin_ir
esme-aazam.mp3
2.76M
پاسخ عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد معنای اسم اعظم زمان :۹:۵۰ دقیقه @sadeghin_ir
طلب عافیت.mp3
13.15M
فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد طلب عافیت و هدف خلقت زمان: حدود ۲۵ دقیقه @sadeghin_ir
توحید..mp3
15.48M
فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در باره توحید @sadeghin_ir
یاد مرگ .mp3
2.63M
فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد آخرت زمان:۲۹_۱۰_۱۳۸۹ @sadeghin_ir
ایمان به خدا.mp3
7.68M
فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد ایمان به خدا و خوف از خدا دهه ۱۳۶۰ زمان : ۱۶دقیقه @sadeghin_ir
1365-10.mp3
6.98M
فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد محبت آقا امیرالمومنین علیه السلام زمان : حدود ۱۵دقیقه سال ۶۵ @sadeghin_ir
agha10.mp3
1.07M
فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت‌الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه در مورد توبه @sadeghin_ir
95-08-30 movahedi-monajat e manzoom 96K.mp3
9.64M
قرائت مناجات منظوم امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در محضر عالم ربّانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه تاریخ:30-08-1395 توسط: آقای محمد موحدی 💠 فهرست ادعیه و زیارات @sadeghin_ir
° مناجات منظومه 《امیرالمؤمنین علی علیه السّلام》 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده مهربان لَكَ الحَمدُ يا ذَا الجودِ و المَجدِ و العُلي تَبارَكتَ تُعطي مَن تَشاءُ و تَمنَعُ ستايش مخصوص توست اي خداي بخشش و بزرگي ،بزرگواري ترا سزد كه به هر كه خواهي عطا كني يا منع كني اِلهي و خلّاقي و حِرزي و مَوئلــي اِليكَ لَدَي الاِعسارِ و اليُسرِ اَفزَعُ اي خداي آفريننده من و نگهبان و پناه من ، در هر حال سختي و آسودگي بسوي تو مينالم الهي لَئِن جَلَّت و جَمَّت خَطيئَتــــي فَعَفوكَ عَن ذَنبي اَجَلُّ و اَوسَعُ اي خدا اگر چه گناه من بزرگ و بسيار است باز عفو وبخشش تو از گناه من بزرگتر و وسيع ترست الهي لَئن اَعطَيتُ نَفسي سُؤلَهــا فَها اَنا في رَوضِ النَّدامـــةِ اَرتَعُ اي خدا اگر من خواهشهاي نفسم را پيروي كرده ام اكنون در مرغزار پشيماني چَرا مي كنم الهي تَري حالي و فَقري و فاقَتـــي و اَنتَ مُناجاتِي الخَفِيَّةَ تَسمَعُ اي خدا تو حال زار مرا مي بيني و از فقر و پريشانيم آگاهي و تو مناجات و راز ونياز پنهانم را مي شنوي الهي فَلاتَقطَع رَجائي ولا تُزِغْ فُؤادي فَلي في سَيبِ جودِكَ مَطمَعٌ اي خدا اميد مرا از درگاه كرمت قطع نكن و دلم را تاريك مگردان كه چشم اميدم همه بر عطاي بي انتهاي توست الهي لَئِن خَيَّبتَنــي اَو طَرَدتَنــــــي فَمَن ذَا الَّذي اَرجُو ومَن ذا اُشَفِّعُ اي خدا اگر مرا نوميد كني يا از درگاهت برا ني ، ديگر به چه كسي اميدوار باشم و كه را نزد توشفيع آورم؟ الهي اَجِرني مَن عذابــكَ اِنَّنــــي اَســيرٌ ذَلــــيلُ خائِفٌ لَكَ اَخْضَعُ اي خدا مرا از قهر و عذابت در پناه خود گير كه من بنده ي اسير و ذليل تو ام و خاضع و ترسان به درگاه تو الهي فَآنِسني بِتَلقينِ حُجَّتــــي اِذا كانَ لي في القَبر مَثوًي و مَضجَعُ اي خدا به من حجتي بياموز كه مرا مايه انس و آرامي گردد در آن ساعت سخت كه قبر ، منزل و خوابگاه من خواهد بود الهي لَئِن عَذَّبتَني اَلفَ حِجَّــــةٍ فَحَبلُ رَجائي مِنكَ لا يَتَقَطَّعُ اي خدا اگر مرا هزار سال عذاب كني باز رشته ي اميدم از رحمتت قطع نخواهد گشت الهي اَذِقنــــي طَعمَ عَفوكَ يَومَ لا بَنونَ و لا مالٌ هُنالِــــكَ يَنفَــعُ اي خدا شيريني و لذت عفوت را روزي به من بچشان كه مال و فرزندان را در آن روز سودي نخواهد بود الهي لَئن لَم تَرعَني كُنتُ ضائِعًا و اِن كُنتَ تَرعاني فَلَستُ اُضَيِّعُ اي خدا اگر به كرمت رعايت حال من نكني كارم ضايع است و گر از لطف رعايتم كني تباه نخواهم گشت الهي اِذا لَم تَعفُ عَن غَير مُحسِنٍ فَمَن لِمُسيئٍ بِالهَوي يَتَمَتَّعُ اي خدا اگر غير از نيكو كار را عفو نكني و نبخشي پس آنان را كه به هواي نفس آلوده اند كه خواهد بخشيد؟ الهي لَئن فَرَّطتُ في طَلَب التُّقي فَها اَنا اِثــْرَ العَفوِ اَقفوا و اَتبَـعُ اي خدا اگر من در راه تقوي كوتاهي كردم اينك از پي عفو و بخشش بي حساب تو مي آيم الهي لَئِن اَخطَاتُ جَهلاً فَطالَما رَجَوتُكَ حَتّي قيلَ ما هُوَ يَجزَعُ اي خدا اگر من از روي جهل و ناداني خطاها كرده ام اميدم به كرمت بسيار بوده تا آنجاكه گويند بي باك است  الهي ذُنوبي بَذَّتِ الطَّودَ وَ اعْتَلَتْ وصَفحُكَ عَن ذَنبي اَجَلُّ و اَرفَعُ اي خدا گناهان من از كوههاي بلند افزون وبالاتر است و عفو وبخشش تو از گناه من بسي بزرگتر و بلندتر است الهي يُنَجّي ذِكرُ طَولِكَ لَوعَتــــي و ذِكرُ الخَطايَا العَينَ مِنّي يُدَمِّعُ اي خدا ياد لطف و احسان تو سوز دل و پريشانيم را آرام ميكند و ياد خطاها و گناهان ديده ام را گريان مي سازد الهي اَقِلني عَثْرَتي وَ امْحُ حَوْبَتي فَاِنّي مُقِـرٌ خائِـــــفُ مُتَضَـــــرِّعٌ اي خدا از خطايم در گذر و گناهم را محو كن زيرا من به گناه خود مقر و از آن ترسان و بدرگاه تو نالانم  الهي اَنِلني مِنـــــكَ رَوحاً و راحَةً فَلَستُ سِوي اَبوابَ فَضلَكَ اَقْرَعُ اي خدا به من نشاط و آرامش خاطر عطا كن كه من جز درهاي فضل و كرمت را نمي كوبم الهي لَئِن اَقْصَيتَني اَو اَهَنتَنـي فَما حيلَتي يا رَبِّ اَم كَيفَ اَصنَعُ اي خدا اگر تو مرا از درگاه كرمت براني ياخوار گرداني پس چه چاره انديشي و چه كار توانم كرد؟ الهي حَليفُ الحُبِّ في اللَّيلِ ساهِرٌ يُناجي و يَدعو و المُغَفَّلُ يَهجَعُ  اي خدا آنكه مشتاق توست همه شب بيدار است و به مناجات و دعا مشغول و غافلان تا به صبح در خوابند الهي و هذا الخَلقُ ما بَينَ نائـــِمٍ و مُنْتَبِـــهٍ فـــي لَيلَةٍ يَتَضــــرَّعُ اي خدا اين مخلوق ضعيف بين خواب و بيداريست و بسي به درگاهت ناله و تضرع مي كنند  و كُلُّهُـــم يَرجو نَوالــــــَكَ راجياً لِرَحمَتكَ العُظمي و فِي الخُلدِ يَطمَعُ و همه به احسانت چشم دارند و به رحمت بي پايانت اميد دارند و به بهشت جاويدت طمع بسته اند ادامه دارد
ادامه مناجات منظومه امیرالمؤمنین علی علیه السّلام : الهي يُمَنّينـــي رَجائـــي سَلامَــةً و قُبـــحُ خَطيئاتي عَلَـــيَّ يُشَنِّـــعُ اي خدا اميدواري ام به لطف تو مرا نويد سلامت مي دهد ولي قبايح اعمال مرا به سرزنش و رسوايي مي كشاند الهي فَاِن تَعفو فَعَفوُکَ مُنقِذي و اِلّا فَبِالذَّنـــبِ المُدَمِّرِ اُصـــرَعُ اي خدا اگر مرا ببخشي عفو تو نجات بخش من است و گرنه من به گناه مهلك هلاك خواهم شد الهي بِحَقِّ الهاشِميِّ مُحَمَّـــدٍ وَ حُرمَةِ اَطهارِِ هُــمُ لَـــكَ خُضَّــــعٌ اي خدا به حق پيامبر هاشمي نسب حضرت محمد(ص) و به حرمت بندگان پاكت كه نزد تو خاضع وخاشعند الهي بِحَقِّ المُصطفي و ابنِ عَمِِّــهِ وَ حُرمَةِ اَبــــرارٍ هُـــمُ لَكَ خُشَّعُُ اي خدا به حق حضرت مصطفي (ص) و پسر عمش علي (ع) و احترام نيكان که همه به درگاهت متواضعند الهی فَاَنشِرنی عَلی دینِ اَحمَدِِ مُنیباً تَقِیّاً قانِتاً لَکَ اَخضَعُ ای خدا مرا بر دین پیغمبرت احمد (ص) محشور گردان در حالی که به درگاهت با ناله و تقوی و تواضع آیم وَ لا تَحْرِمَنّي يا الهـــي و سَيِّـــدي شَفاعَتُهُ الكُبــــري فَذاكَ المُشَفَّـــعُ اي خداي من و اي سيد و مولاي من مرا از شفاعت كبراي پيغمبرت محروم مگردان كه شفاعت او پذيرفته است و صَــلِّ عَلَيهِم ما دَعاکَ مُــوَحِّــدٌ وَ ناجاكَ اَخيـــارٌ بِبابِــكَ رُكَّـــعُ و درود فرست بر محمد و آلش مادامي كه نيكان و موحدان، دعا و مناجات كنند و بدرگاهت راكع باشند @sadeghin_ir
عالم ربّانی آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه : بهترین هدیه برای دیگران ، بردنِ چیزی است که آن ها ندارند ، و به نزد خدا " فقر و بیچارگی " ببر ، که در آنجا وجود ندارد . @sadeghin_ir
شکستگی_بیچارگی.mp3
3.87M
عالم ربّانی آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه : وقتی انسان بر کریم مهمان شد ، نباید با خودش چیزی ببرد بهوش باش بهنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به نیم جو نخرند @sadeghin_ir
💠 از بیانات ‌عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی رحمة الله علیه : 💢 باید انسان خودش را آماده کند برای زحمت بیشتر، بعضی عوام میگویند که خدا و خرما باهم نمیشه، هم انسان بخواهد تمام تعیّناتش ،لذّات نفسانی اش، استراحت ها، اون آمالی که در مردم هست ، در انسان باشه، همه محفوظ باشه در عین حال هم به اون هدفِ عظمی ،"قرب خدا " انسان نائل بشه، نمیشه. هر کس در این عالم به اون هدف نزدیک شده است، جون ها کندند، گرفتاری ها و بلاها دیده اند. 🔸وقتی هدف شد قرب خدای متعال، 🔸اول قدم این است که انسان پا بگذارد روی سر خودش، یعنی چی؟ 🔸معروف است که تا بهشت یک قدم بیشتر راه نیست، 🔸لکن این یک قدم را باید بگذاری روی سر خودت، یعنی از خودت بگذری. از آمال و آرزو بگذری که یکی از معانی که مولا فرموده اند: 🔸" مُوتُوا قَبلَ اَن تَمُوتُوا "، همینه . مرده ی شخصی که مُرد نه اراده داره، نه اختیار داره، اگر دست هاش را قطع کنند، پاهاش را قطع کنند، حرکت نمیکنه، (انسان)در مقابل اوامر خدا (باید) چنان تسلیم باشد 🔸 کَالمَیِّتِ بَینَ یَدَیِ الغَسّال، این شرط اول قدمه، وقتی جنازه را روی تخته ی مرده شورخانه، میخوان بشورن، اون غسّال ، اون میت را به هر طرف که بخواد میگردونه، (میت) اعتراضی نداره که چرا چنین کردی، و البته اگر اینجور شد انسان، که تسلیم شد نسبت به مقدّرات الهی و حوادث، و دانست که حوادث از مقدّرات خداست، که اگر این مطلب حل نشه که اصلا تسلیم پیدا نمیشه. وقتی من فهمیدم، امورات بید قدرت کامله ی خداست ، اون چه در این عالم، پیش می آید، از برای فقیر امتحان است که در فقر چه میکند، از برای غنی امتحان است که در حال غنا چه میکند، از برای زورمند بهش زورمیده، قدرت میده، تا او را بیازماید تا ببیند با این قدرت چه میکنه، از برای ضعیف هم ضعفش امتحانه، پس وقتی این ها را فهمید، چطور بفمهد حالا؟ 🔸همه ی دردها اینه که این مطالب در قلب انسان راسخ بشه، در خودش بیابد. اینکه افراد در راه سلوک و راه خدا میخوان قدم بردارند، هر روزی با یک حوادثی مواجه میشن این لطف خداست که میخواد این را تربیت کنه، هی تر و خشکش میکنه، بالا میاندازه پایین می اندازه، اگر استقامت به خرج داد، و طبق آیه ی شریفه که فرمود: 🔰 "قل الله ثم ذرهم،" بگو خدا و همه چیز را واگذار، طبق این (آیه) ، عمل کرد، اون وقت این معانی را می یابد که : یک دست مهربانی روی سرش هست، کاملا داره اون را اداره میکنه، اگر احیانا یه وقتی مریضش میکند، میفهمه مصلحت خود این در اونه، شکوه ای نداره، فقط مواظب عمل خودشه که خطا نکند. ☑️@sadeghin_ir
《 منظومه حدیث شریف کساء 》 ملا فتح الله شوشتری (وفایی) مرا طبع اگر نا رسا یا رسا نباشد گریز از حدیث کسا گذشتن مرا از حدیثی چنین بسی دور باشد ز رای متین ز روح القدس جویم اول مدد که جان را رَشَد باید از وی رسد پس آنگه کنم عشق را پیش رو نِهم عقل را در برِ او گرو که گر عشق نَبوَد دلیل رهم نشاید که پای اندر این ره نِهم وفایی، دمی قصه آغاز کن به آل عبا خویش دمساز کن وفایی، وفاداری از سر بگیر ز آل عبا فیض دیگر بگیر حدیثی است از حضرت فاطمه که بی واهمه گویمش با همه بگفتا که یک روزی از روزها پدر شد مرا وارد اندر سرا بفرمود کای دخت دلبند من مرا ضعف و سستی است اندر بدن بگفتم پدر ضعف و سستی تو را مبادا و بادا پناهت خدا بفرمود کای دختر با وفا بیاور مرا آن یمانی کسا یمانی کسا را بیار این زمان بپوشان مرا زیر این طیلسان که سرّی نهان در پس پرده است که بی پرده این پرده آید به دست خدا خواهد از پرده سازد عیان خدایی خود بر زمین و زمان به خود خواهد او عشقبازی کند به مُلک و مَلک سرفرازی کند نظر کردمش چون بپوشیدمش رخی چون درخشنده مه دیدمش چنان رویش از نور رخشنده بود که بدر درخشنده‌اش بنده بود برای مثل گفته شد ماه بدر وگر نه مه و بدر را چیست قدر پس آنگه حسن پورم از ره رسید سلامی بداد و جوابی شنید رسد گفت بویی مرا بر مشام که آن بو بود بوی خیر الأنام بگفتم که ای میوه‌ی جان من نکو برده‌ای بوی جانان من بود جدّ پاکت به زیر کسا به خواب خوش آسوده باشد بسا پس آنگه حسن همچو روح روان روان شد سوی سرور انس و جان بگفتا ز من بر تو ای جدّ سلام بود تا کنم در برت من مقام بگفتش به رأفت رسول مجید بیا ای مرا مایه‌ی هر امید نشد آنقدر کاندر آمد ز در حسینم روان همچو قرص قمر چنین گفت بعد از درود و سلام که آید مرا بوی جدّ بر مشام مگر جدّ پاکم رسول خدا ز مهر اندرین جا نموده است جا بگفتم تو را جدّ رسول امین به زیر کسا با حسن هر دو بین پس آنگه بسوی کسا رفت شاد به جدّ مکرّم سلامی بداد بگفت ای که ایزد تو را برگزید ز بودِ تو آورده عالم پدید بود تا که آیم به پیش تو باز ز قربت شوم تا ابد سرفراز بگفتش تو من من تویی ما و من چو جان اندر آمد مرا در بدن بیا ای مرا سایه‌ی افتخار به تو تا قیامت من امیدوار تو خود مایه‌ی افتخار منی به هر دو سرا اعتبار منی تویی مَظهر و مُظهر عشق حق به کار تو کس را نباشد سبق بیا ای شهیدی که اندر جزا جزائی نباشد تو را جز خدا نبی با حسین بود اندر سخن که ناگه درآمد ز در بوالحسن به دخت پیمبر بداد او سلام بگفتا که بویی رسد بر مشام که آن بو بود بوی ابن عمم ز دل می‌زداید هزاران غمم مگر ابن عمّم در اینجاستی که خاک سرا عطر پیراستی بگفتم بلی آنکه دلبند توست به زیر کسا با دو فرزند توست بسوی کسا آن شه لافَتی نظر کرد و دید او به چشم خدا به عَین خدا دید عِین خدا تجلی نموده است اندر سه جا به چشم خدا دید نور ازل تجلی نموده‌ است در سه محل چو روی خود اندر سه مرآت دید خدا را حقیقت در آیات دید بگفتا سلام ای رسول امین ز من یعنی از مالک یوم دین پیمبر جواب سلامش بداد پی اِذنش آغوش جان برگشاد چو با عقل‌کل عشق‌کل شد قرین نمود آفرین عقل و عشق آفرین پس آن عقل کل مایه‌ی هر وجود سخن با علی از علی می‌سرود که ای آنکه بر سر تویی تاج من تو مقصود من از دو معراج من دو معراج بودم ز جان آفرین یکی در سما دیگری در زمین یکی در سما با دو صد واهمه یکی در زمین خانه‌ی فاطمه یکی در شب و دیگری روز بود که آن روز و شب هر دو فیروز بود ولی شب کجا می‌رسد پای روز که شب تیره و روز شد دلفروز نظر کرد سوی کسا فاطمه به زیر کسا دید یاران همه بسوی کسا شاد و خرسند رفت سوی شوی و باب و دوفرزند رفت بگفتا سلام و رسیدش جواب گرفت اذن وپس ‌رخصتش داد باب به زیر کسا رفت چون فاطمه فتاد اندر افلاکیان همهمه ز بانوی حق چون عدد شد تمام خدا را خدایی شد آندم به کام خدا بین نبیند به زیر کسا کسی را بجز خمسه یعنی خدا خدا خود منزه بود از عدد ولی این عدد واحد است و احد خدا را اگر بود جا و مکان نهان بود در زیر آن طیلسان خدا گر منزه نبودی ز جای همی گفتمی شد به زیر کسای پس آمد ندائی به صوت علی به صوت علی بود و صوت جلی ندانم من آیا ز تحت کسا بر آمد ندا یا ز فوق سما که ای ساکنان سماوات من به ذات و صفات و به آیات من نکردم من این خلق و نه آسمان نه خلق زمین و نه خلق زمان نه عرش و نه کرسی نه لوح وقلم نه ایجاد هستی ز ملک عدم مگر از پی حبّ این پنج تن که هستند مطلوب و محبوب من @sadeghin_ir
پس آنگه امین خدا جبرئیل بگفتا که ای کردگار جلیل کیانند آیا به زیر کسا که بر ماسِوایند میر و کیا جواب آمد از مصدر عزّ و شان به جبریل کی جبرئیلا بدان که زهراست با باب و با شوی او و با هر دو فرزند دلجوی او گر این پنج ما را نبودند یار نه شش بود و نه هفت و نه سه ، نه چار نمی‌بود بودِ نُه افلاک را نه بودِ تو و خیل املاک را چو جبریل واقف شد از سرّ هو بخاطر خلیدش مر این آرزو که یا ربّ چه باشد گر این بینوا نوا یابد از قرب اهل کسا دهی اذنم از فضل و جود و کرم دل پر ز اندوه شاد آورم به اعزاز و اجلال این پنج تن که سازی مرا سادس انجمن بفرمودش ایزد برو سویشان ولی خود مرو سویشان بی‌نشان تو از ما نشانی به همراه بر که تا سوی ایشان شوی راهبر به یک سو بنه رأی و تدبیر را نشانی بر آیات تطهیر را پس از ما رسان بر رسول انام هزاران درود و هزاران سلام که ما را خدایی به کام از شماست ازل تا ابد بر دوام از شماست زخلق مه و مهر و عرش بلند تو مارا غرض ای شه ارجمند رسید و رسانید بعد از سلام پیام خدا پس طلب کرد کام سری از پی اِذن بر خاک سود زبونی و پستی و پوزش نمود گرفت اذن و شد در کسا جبرئیل به یک گوشه پنهان چو عبد ذلیل خدایی که می‌جست در لامکان عیان دید در زیر آن طیلسان پس آنگه خداوند این نُه قباب علیِّ ولیّ لایق این خطاب بپرسید از پادشاه رسل که این انجمن را چه باشد نزل پس آنگه بگفت آن رسول مجید به حق کسی کو مرا برگزید به حقی که حقش مرا از ازل بداد اصطفی تا ابد بی زلل به هر محفلی باشد این گفتگو شود رحمت حق در آنجا فرو سِتِغفار گویان ملایک همه به بزمی که دارند این همهمه زبان خدا پس سرود این سخن که خود رستگارند یاران من رسول خدا بار دیگر بگفت دُرِ این سخن را دگر بار سُفت به هر جا شود ذکر این ماجرا ز حقّ هست هر حاجت آنجا روا به بزمی کزین بزم یاد آورند دل پر ز اندوه شاد آورند دگر باره گفت آن زبان خدا که ما رستگاریم و یاران ما حدیثی به یاد آمدم سوزناک ز کرب و بلا و از آن جانِ پاک به یاد آمدم قصّه‌ ای جانگزا ز سلطان دین خامسِ این کسا چو در کربلا شد بر او کار، تنگ ز بیدادِ آن قومِ بی نام و ننگ پس آن حجّت از بهر قوم عَنود  به اتمام حجّت زبان برگشود که من خود، یکی هستم از آن کسا که اهلش به پاکی ستوده خدا من استم از آن خمسه ی بی بدیل که سادس بر آن خمسه شد جبرئیل منم آن که پیغمبر پاک زاد  مرا، بر سر دوش خود، می نهاد همی گفت آن خسرو خافقین حسین از من است و منم از حسین گر از من نباشد شما را قبول بپرسید از اصحاب خاص رسول شنیدند و دیدند و بشناختند به روی خدا ، تیغ کین آختند کشیدند بر روی حق، تیغ کین بکشتند دین و امام مبین بکشتند تهلیل و تکبیر را مخاطب به آیات تطهیر را نمودند دانسته او را شهید که ماییم محکومِ حکم یزید «وفایی» از این ماجرا خون گِری بر آن شاه لب تشنه جیحون گِری دیوان آخوند ملا فتح الله شوشتری (وفایی) @sadeghin_ir