#شهدای_کربلا
❤️ #قاسم_بن_الحسن_ع ❤️
وي توسط سعيد بن عمرو ازْدي كشته شد. ابن سعدمينويسد: اين بچه در حالي كه پيراهني پوشيده بود و كفشي بر پا داشت كه بند لنگه چپ آن پاره شده و به پايش آويزان بود، به ميدان آمد. عمرو بن سعيدازدي[!] بر او ضربتي زد كه وي افتاد و در همان حال عمويش را صدا زد. امامحسين ـ عليه السلام ـ بر عمرو حمله كرد و عمرو كه دستش را بالا آورده بودتا از خود دفاع كند، دستش از مرفق قطع شد. 🌹🌹🍀
در اين بين، كوفيان براي نجاتعمرو هجوم آوردند كه در اثر اين هجوم و فشار عمرو زير دست و پاي اسبانكشته شد. امام حسين ـ عليه السلام ـ بالاي سر قاسم ايستاد و گفت: عزّ عليعمِّك أن تدعوه فلايُجيبك، أو يُجيبك فلا يَنْفعك. بر عمويت دشوار است كهاو صدا بزني و نتواند پاسخت را بدهد، يا اگر پاسخ دهد، سودي براي تونداشته باشد. آن گاه امام حسين ـ عليه السلام ـ دستور داد تا قاسم را به خيمهآورده، نزد بدن علي اكبر گذاشتند.
ابومخنف گزارش شهادت قاسم را از زبانحُمَيد بن مُسلم اَزْدي، مفصّلتر آورده است: نوجواني به ميدان آمد، صورتشچون ماه؛ در دستش شمشير، پيراهن بر تن و كفشي كه بند تاي چپش باز بود،بر پا داشت. عمرو بن سعد بن نفيل گفت: من به او حمله ميكنم. 🌹🌹🍀
حُمَيد گويد: به او گفتم: سبحان الله! چرا تو؛ كساني هستند كه از تو كفايت ميكنند. گفت: بهخدا به او حمله ميكنم. وي حمله كرده، شمشيري بر سر آن نوجوان نواخت.غلام با صورت به زمين افتاد و عمويش را صدا كرد. حسين مانند شيري خودرا بالين او رساند. آن حضرت ضربتي حواله عمرو كرد و زماني كه عمرودستش را جلوي شمشير گرفت، از مرفق قطع شد.🌹🌹🍀
فريادي كشيد و كوفيان آمدند تا او را از دست امام حسين ـ عليه السلام ـ نجات دهند كه در آن حيص وبيص زير پاي اسبان كشته شد. حسين بالين آن نوجوان آمد، در حالي كهپاهايش را تكان ميداد و روي زمين ميكشيد. امام حسين ـ عليه السلام ـ گفت: دور باشند از رحمت خدا مردماني كه تو را كشتند. در قيامت كسي جز جدّ تو خصم آنان نخواهد بود. 🌹🌹🍀
بعد گفت: عزّ واللّه علي عمّك أن تدعوه فلايُجيبك أويُجيبك ثم لايَنفعك. آن گاه وي را در بغل گرفت و سينه او را به سينهاشچسباند. سپس وي را آورد و نزد فرزندش علي اكبر و ديگر كشتههايي كه ازاهل بيتش در آنجا بودند، گذاشت. پرسيدم: اين نوجوان كه بود؟ گفتند: قاسمبن حسن بن علي بن ابيطالب.
🌹صدرا🌹
#شهدای_کربلا
❤️ #قاسم_بن_الحسن_ع ❤️
وي توسط سعيد بن عمرو ازْدي كشته شد. ابن سعدمينويسد: اين بچه در حالي كه پيراهني پوشيده بود و كفشي بر پا داشت كه بند لنگه چپ آن پاره شده و به پايش آويزان بود، به ميدان آمد. عمرو بن سعيدازدي[!] بر او ضربتي زد كه وي افتاد و در همان حال عمويش را صدا زد. امامحسين ـ عليه السلام ـ بر عمرو حمله كرد و عمرو كه دستش را بالا آورده بودتا از خود دفاع كند، دستش از مرفق قطع شد. 🌹🌹🍀
در اين بين، كوفيان براي نجاتعمرو هجوم آوردند كه در اثر اين هجوم و فشار عمرو زير دست و پاي اسبانكشته شد. امام حسين ـ عليه السلام ـ بالاي سر قاسم ايستاد و گفت: عزّ عليعمِّك أن تدعوه فلايُجيبك، أو يُجيبك فلا يَنْفعك. بر عمويت دشوار است كهاو صدا بزني و نتواند پاسخت را بدهد، يا اگر پاسخ دهد، سودي براي تونداشته باشد. آن گاه امام حسين ـ عليه السلام ـ دستور داد تا قاسم را به خيمهآورده، نزد بدن علي اكبر گذاشتند.
ابومخنف گزارش شهادت قاسم را از زبانحُمَيد بن مُسلم اَزْدي، مفصّلتر آورده است: نوجواني به ميدان آمد، صورتشچون ماه؛ در دستش شمشير، پيراهن بر تن و كفشي كه بند تاي چپش باز بود،بر پا داشت. عمرو بن سعد بن نفيل گفت: من به او حمله ميكنم. 🌹🌹🍀
حُمَيد گويد: به او گفتم: سبحان الله! چرا تو؛ كساني هستند كه از تو كفايت ميكنند. گفت: بهخدا به او حمله ميكنم. وي حمله كرده، شمشيري بر سر آن نوجوان نواخت.غلام با صورت به زمين افتاد و عمويش را صدا كرد. حسين مانند شيري خودرا بالين او رساند. آن حضرت ضربتي حواله عمرو كرد و زماني كه عمرودستش را جلوي شمشير گرفت، از مرفق قطع شد.🌹🌹🍀
فريادي كشيد و كوفيان آمدند تا او را از دست امام حسين ـ عليه السلام ـ نجات دهند كه در آن حيص وبيص زير پاي اسبان كشته شد. حسين بالين آن نوجوان آمد، در حالي كهپاهايش را تكان ميداد و روي زمين ميكشيد. امام حسين ـ عليه السلام ـ گفت: دور باشند از رحمت خدا مردماني كه تو را كشتند. در قيامت كسي جز جدّ تو خصم آنان نخواهد بود. 🌹🌹🍀
بعد گفت: عزّ واللّه علي عمّك أن تدعوه فلايُجيبك أويُجيبك ثم لايَنفعك. آن گاه وي را در بغل گرفت و سينه او را به سينهاشچسباند. سپس وي را آورد و نزد فرزندش علي اكبر و ديگر كشتههايي كه ازاهل بيتش در آنجا بودند، گذاشت. پرسيدم: اين نوجوان كه بود؟ گفتند: قاسمبن حسن بن علي بن ابيطالب.
🌹صدرا🌹