eitaa logo
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
4.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
11.9هزار ویدیو
131 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
و او با به ما نشان داد تنها رمز پرواز است🕊😭 تو شلوغی قیامت مارو یادت نره بهترین برادر💔😭 ---❁•°❄️🕊️❄️•°❁--- ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝ ---❁•°❄️🕊️❄️•°❁---
  💠بعد از  یکی از دوستانش اومد منزلمون و تعریف می کرد از عملیاتشون که اول محرم شروع شده بود.  روز دوم ظاهرا  نزدیک مصطفی خمپاره میزنن و خاک شدیدی بلند میشه؛  روای در اون حالت گفت: " شهید شد." با اون لحن شیرینش و سر و روی خاکی گفت: "الان وقتم نیست تاسوعا وقتمه." عزیزم این نقدی بود که همیشه می گفتی مامان این رو نقدی از خدا برام بگیر و من همیشه از خدا عاقبت بخیر شدنت رو می خواستم. دورت بگردم حالا نوبتی که باشه نوبت شماست. ✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨ ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
  💠بعد از  یکی از دوستانش اومد منزلمون و تعریف می کرد از عملیاتشون که اول محرم شروع شده بود.  روز دوم ظاهرا  نزدیک مصطفی خمپاره میزنن و خاک شدیدی بلند میشه؛  روای در اون حالت گفت: " شهید شد." با اون لحن شیرینش و سر و روی خاکی گفت: "الان وقتم نیست تاسوعا وقتمه." عزیزم این نقدی بود که همیشه می گفتی مامان این رو نقدی از خدا برام بگیر و من همیشه از خدا عاقبت بخیر شدنت رو می خواستم. دورت بگردم حالا نوبتی که باشه نوبت شماست. @sadrzadeh1
پارت سی و شش🌷🌿 🌹 "سلوک بندگی" حسین دوتا موتور و یک ماشین داشت، خونه براش مهیا بود. اینکه شما از همه اینها بزنی و بری، قطعا خیلی درس بالاست. میگن که بهشت به اندازه آیات قرآن درجه داره؛ قطعا همه شهدا به نظر من درجشون یکسان نیست! که همه در یه سطح باشن. من خیلی حاجت از حسین گرفتم یه شب اومدم بخوابم تو همون حال حسین گفتم این مردم روستای ما و پدربزرگ، مادر بزرگ ما رو دعا کن، خدا اون دنیا روحشون رو شاد کنه! مادر بزرگ من ده سال بود که از دنیا رفته بود و خواب اون رو ندیده بودم. اون شب خواب مادر بزرگم رو دیدم داشت می خندید و خیلی شاد بود. یه روز دیگه تو ماشین حسین بودیم، یکی از بچه ها خواست آهنگ بزاره، غیرمجاز بود! یادم نمیره دوتا کوبید رو داشبورد ماشین و گفت دقیقا جملش این بود《اون روزی که از بلند گوهای این ماشین صدای بیاد بیرون من چپ میکنم》یه سری مراقبت های سنگین می کرد. توی بحث و حتی خیلی به اعتقاد داشت. خصوصا دوسال آخر رو تاکید می کرد! وقتی که با حسین از طرف بسیج، با لباس نظامی برا گشت زدن میرفتیم، به خاطره تاکیدات و اصرار حسین، مون رو اول وقت تو مسجد میخوندیم . |دوست شهید |
نشـستم سر قبـر یه خانـمی اومد كنارم نشسـت گفـت شه‍یده فائزه رحیمی ۴۰روز قبل از اومـد سر قبر شهیدآرمان اونقـدر گریـه میکرد ك ما نمی‌تونستیم بلندش کنیم •••🥲 _بهش گفتم مشكلی داری❓❕ _گـفت تا نگیرم بلند نمیشم:) _گفتم چی.. _گفت شهادت🖇🕊 _گفتم جوونی مگ چن سالته... _گفت ²⁰سالمه و دیر شده😢 گفت چله زیارت عاشورا شهید صفری برداشتم اومدم از شهید آرمان برات شهادت بگیرم••و شد انچـه خواست و ما جاموندیـم. 🌿 @sadrzadeh1