🍃✨🍃✨🌹
🌹
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
هر وقت از #امنیت و #آرامش در #ایران حرف می زدیم، می گفت: "دو نعمت هست؛ تا زمانی که از دستشان نداده ایم قدرشان را نمی دانیم یکی #سلامتی و دیگری #امنیت؛
آنجا (سوریه) به جرم شیعه بودن بچه ها را در برابر چشم پدر و مادر سلاخی می کنند، زنها و دخترهای شیعه را به بردگی می برند، پیرزن و پیرمردها را می کشند.
وقتی برایشان غذا تهیه می کردیم می گفتند ما فقط امنیت می خواهیم ."
و این چیزی بود که آرام و قرار را از #مصطفی گرفته بود و نمی توانست نسبت به شیعیان و مردم مظلوم_ حتی خارج از مرزهای ایران _ بی تفاوت باشد.
در واقع همین وسعت دید #مصطفی را به چنین جایگاهی رساند.
ان شاءالله که شفیع ما هم باشد. 😔
#کانال_شهید_مصطفی_صدرزاده
خاطرات مادرعزیزو بزرگوار شهید مصطفی صدرزاده
#شهیدمصطفیصدرزاده
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
✨🍃❣🍃✨
🍃✨
🌹
✨
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
#عید_فطر 92 بود. رفتیم مسجد برای نماز عید. بعد از نماز خانواده #مصطفی خدا حافظی کردن و برای رفتن به شمال آماده شدند.
به #مصطفی گفتم: "شما چرا همراهشان نمیروی؟ "
گفت: من کار دارم، دیگر چیزی نگفت.
شب آمد و گفت: "مامان جور شده بروم سوریه در آشپزخانه خدمت کنم"
من هم با شوخی گفتم: "قربونت برم شما میخوای چه کار کنی؟! مگر فقط تخم مرغ برایشان درست کنی."
گفت: "دیگ هم میشورم."
آن شب برای اولین و آخرین بار ساکش را بستم. 😔
#کانال_شهید_مصطفی_صدرزاده
خاطرات از کودکی تا شهادت از زبان مادر عزیز مصطفی صدر زاده 🌷🕊
❣⚜❣⚜🌹🌹⚜❣⚜❣
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾