🔷 ذکر قیمتی
▫️گزیدهای از #خاطرات اطرافیان آیتالله بهجت قدسسره
📝 به ایشان(آیتالله بهجت) گفتم : آقا میشود یک ذکری به ما بدید که دائمی باشد، خیلی بزرگ باشد.
فرمودند : «در قبال این ذکری که من دارم به شما میدهم اگر تمام گنجهای عالم را جمع کنید بیاورید، بروید داخل کوهها هر چه جواهر وجود دارد جمع کنید، بروید در دریاها هر چه مروارید وجود دارد جمع کنید با این ذکری که به شما میدهم برابری نمیکند».
🔸گفتم: آقا بفرمایید چه ذکری هست که اینقدر با همه جواهرات دنیا برابری نمیکند؟
ایشان فرمودند: #استغفار ، #استغفار، #استغفار؛ اگر بدانید چه هست این استغفار! چه گنجهایی در این ذکر استغفار نهفته هست! باید بیابید که این استغفار چیست». ...
#عارفانه
┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓
🌿@saeed814
┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
هدایت شده از نویسندگان حوزوی اصفهان
🔸 طعمِ گسِ سیبزمینیِ خام
✍️ امیر خندان
کمتر کسی طعم گس را دوست دارد. شاید بهندرت. حسِّ تلخ جمع شدن دهان بعد از خوردن یک خرمالوی نرسیده را شاید همه تجربه کرده باشیم. حسّی که یادآوری آنهم برایمان تلخ است چه رسد به تکرار آن.
کمتر کسی خوردن سیبزمینی خام را تجربه کرده است. حس میکنم تجربهی این حس آنقدر تلخ است که اصلاً کسی به آن فکر هم نمیکند. هرچند که برای سیبزمینی خام برخی فوایدی ذکر کردهاند ولی کمتر کسی این کار را تجربه میکند.
چند سال پیش که مسئلهی اعزام به سوریه و مدافعان حرم پیشآمده بود، تعدادی از دوستانم در دورهی آموزش نظامی کوتاهی شرکت کرده بودند. وعدههایی نیز داده بودند که هر کس در دوره با امتیاز بالا قبول شود، در اولویتهای اعزام خواهد بود.
توفیق حضور با جمع دوستان را نداشتم. در همان ایام باید با چندنفری میرفتیم مشهد. کاری گروهی بود که باید انجام میشد. بعد از سفر مشهد عکسها و فیلمهایشان را دیدم.
یکی از روزهای آموزش، از صبح غذایی به بچهها نداده بودند. آنها را با ادوات به گشت برده بودند. البته قبل از خروج از محل آموزش تمام وسایل با دقت زیرورو شده بود تا کسی حتی تکه شکلات یا خرمایی همراهش نباشد. حتی شب قبل به آنها وعدهی غذای چرب و نرمی نداده بودند!
بعد از گذشت یک روز و ندادن هیچگونه غذا، بچهها به محل آموزش برگشته بودند.
سهم آنها بعد از برگشت فقط یک عدد سیبزمینی نشسته و نپخته و یک عدد نان لواش شده بود!
برخی از گرسنگی سیبها را گاز زدن بودند. برخی با دندان پوست سیبها را کنده بودند. یکی توانسته بود سیب را تااندازهای خرد کند. یادم هست که حتی چاقو به آنها نداده بودند. با دیدن عکسها میخندیدیم. ابتکارات برخی خندهدار بود.
این چند روز طعمِ تلخِ سیبزمینیِ خام زیر زبانم میچرخد. گرسنگی وقتی فشار بیاورد، داستان خوردن برگ درخت در یمن و آردهای مخلوط به خاک در غزه طبیعی خواهد بود.
رفقایی که شاید تا عمر داشته باشند لب به سیبزمینی خام نزنند، از فرط گرسنگی یک روز عملیاتی، سیبزمینی خام را خورده بودند.
داستان تلخ گرسنگی و ذبح انسانیت در غزه، دل هر آزادهای را به درد میآورد. اگر صحنهی مردن پیرمرد فلسطینی در صف غذا را میبینیم و حتی آهی از نهادمان برنمیآید، باید به انسانیت خود شک کنیم.
باید شک کنیم که کدام مرام و مکتبی به ما آموخته است در برابر ظلم آشکار و محروم کردن عدهای از حق زیستن، اینگونه یاور ظالم باشیم.
داستان گرسنگی جایی سختتر میشود که ببینی عزیزانت نیز از این درد رنج میبرند. داستان تشنگی و گرسنگی طفل شیرخوار در برابر خانوادهاش برای ما داستان آشنایی است.
#خاطرات
#مرگ_بر_اسرائیل
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan