eitaa logo
کانال سعید سلیمان‌پور
219 دنبال‌کننده
75 عکس
8 ویدیو
0 فایل
شعرها و یادداشت‌های من و دیگر متفرقات ادبی و هنری!
مشاهده در ایتا
دانلود
کوه و جنگل به مویه‌های غریب نوحه‌خوانان محفل دردند روح‌هایی نجیب و شیدایی در مِه‌آلودِ وصل می‌گردند آمده عاشقی که جنگل را سوی یک حس سبزتر بکشد کوه آغوش خویش وا کرده روح یک مرد را به بر بکشد باد انگار می‌کند نجوا روضه سوزناک مقتل را آن‌طرف شال سبز سوخته‌ای محو خود کرده روح جنگل را عاشقان بی‌قرار عرش شدند بالگرد اختیار از کف داد خویشتن را حقیر دید آنگاه خسته و خرد از نفس افتاد لاله‌زاران «ورزقان» شده‌اند دفتر شرح سینه‌چاکی تو آسمانی شگفت پنهان است در میان عبای خاکی تو ای تو مصداق «قانتاً لله» امّت عشق، آی ابراهیم تا گلستان عرش راهی نیست هان در آتش درآی ابراهیم مشهدت عاشقانه منتظر است تا به پابوس عشق خود بروی بی‌قرار رسیدنت شده‌اند صحن‌های مطهر رضوی ای امید و پناه محرومان خویش را در پناه یار بگیر واپسین منزل است و یار اینجاست خسته‌ای، در حرم قرار بگیر رفته‌ای و شرار دوری تو در دل سنگ هم اثر کرده نظری کن به ما شکسته‌دلان آه ای سید نظرکرده... @saeedurm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انا لله و انا الیه راجعون استاد حاج مختار صاد‌ق‌زاده، مداح و مرثیه‌خوان اهل بیت علیهم‌السلام، صدای خاطره‌انگیز و ماندگار مردم ارومیه، آسمانی شد و به دیدار مولایش شتافت. تسلیت به خانواده معظم استاد فقید و همه شاگردان و دوستداران ایشان و مردم شریف ارومیه ◾ نوحه ماندگار و خاطره‌انگیز ارومیه را می‌شنوید، با نواسازی و صدای زنده‌یاد استاد مختار صادق‌زاده با شعری از زنده‌یاد استاد کریمی مراغه‌ای. این نوحه چهل‌وچند سال پیش در ارومیه سروصدایی برپا می‌کند. خود استاد در برنامه ای رادیویی از استقبال عجیب مردم ارومیه از این نوحه یاد کرد و خاطره‌ای گفت. شخصی با موافقت استاد این نوحه او را ضبط می‌کند‌. چند روز بعد از کنار پاساژی در خیابان امام می‌گذشته است که متوجه ازدحام مردم می‌شود و بعد صدای نوحه خودش را می‌شنود. جماعت برای خریدن کاست همین نوحه جلوی مغازه‌ای صف کشیده بودند و همهمه‌ای بود که: جوان نوحه‌خوانی پیدا شده و اسمش مختار است... چند سال پیش زنده‌یاد استاد صادق‌زاده بخشی از همین نوحه معروفش را در حضور شاگردانش خواند. اجرای قدیم-چهل و اندی سال پیش ایشان- نیز در ادامه میکس شده‌است. روحش شاد و قرین رحمت الهی بادا و در آن دنیا مشمول عنایات خاصه مولایش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) باشد ان‌شاءالله ◾ @saeedurm
دفتر طنز حوزه هنری آذربایجان‌غربی برگزار می‌کند: ۳۸۵مین محفل طنز ارومیه 🌿✏️🌸 زمان: شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۶/۳۰ ✍️ با قرائت و نقد آثار مکان: خیابان شهید امینی.پنج‌راه. سالن حوزه‌هنری آذربایجان‌غربی حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. @saeedurm
🔺سوگواره ملی شعر عزیز جمهور با موضوع: هشت شهید خدمت 🥀و هر آنچه در این حادثه قلب شمارا به درد آورده است 🗓️ آخرین مهلت ارسال آثار ۲۲خردادماه۱۴۰۳ 📝محدودیتی در قالب و تعداد اشعار نیست 📭ارسال از طریق پیام‌رسان های تلگرام یا ایتا به شماره ۰۹۱۵۵۶۷۰۵۷۰ 🟡با اهدای لوح تقدیر و 1️⃣کمک هزینه ی سفر به کربلای معلی به مبلغ ۱۰۰میلیون ریال برای سه نفر 2️⃣کمک هزینه زیارت مشهد مقدس به مبلغ ۶۰میلیون ریال برای پنج نفر 📖اشعار منتخب در کتابی نفیس چاپ خواهد شد. دفتر شعر و ادبیات رضوی بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام‌رضا علیه السلام @saeedurm
(جشن تکلیف!) 😁 انتخابات آمده، احساس تکلیف آمده ای مکلّف‌جان، بیا، هنگام تشریف آمده! اصغرآقا کلّه‌پز، قربانِ آن مغز شما! ای زبان‌آور! فدایِ صحبتِ نغز شما! عالم و آدم تو را السّاعه می‌گوید: بیا! من فدای آن سبیلت، بس کن این ناز و ادا! کلّه‌ها پختی، هنوز امّا کمی ناپخته‌ای! کلّه‌پز ، در کلّه‌ات آخر چه سودا پخته‌ای؟ اندکی تکلیف خود را زودتر احساس کن چون تو حقّ مردمانی، فکر حقّ‌الناس کن! هی نگو: «زود است حالا!» جانِ اصغر، گشته دیر! آجری بگذار توی صف، از الآن جا بگیر! سوی میدان شو به افکار عمومی رحم کن! بر تقی صابون‌پز و قنبر حمومی رحم کن! ای که من دورت بگردم، کَژ شده پرگارِ مُلک! گر نیایی ثُلمه‌ها حادث شود در کارِ مُلک! آسمان پرغلغله گردد، زمین پر ولوله بی‌تو: «اِل نینو»«سونامی»، خشکسالی، زلزله! من خودم از بهر تو «کمپین ِ دعوت» می‌زنم لایک‌ را بر صفحه‌اش بی مزد و منّت می‌زنم غم مخور پشت سرت برخی سعایت می‌کنند جملۀ اهل محل از تو حمایت می‌کنند اصغرآقا، ما نمک‌پرورده‌ی خوانِ توایم صبح رأسِ ساعت شش جمله مهمان توایم! مژده ای یاران زمان جشن تکلیف آمده «شور» برپا گشته ،(البته به «تصحیف»۱ آمده!) کلّه پخته‌ست و زبان و مغز نیز آماده ‌است ای هواداران بفرمایید، میز آماده ‌است...! ۱) تصحیف: تغییر کلمه با کم یا زیاد کردن نقطه‌های آن! @saeedurm
پیغامی به همستربازان طامع و سودایی🐹، از قرن نهم هجری! ◽️◽️◽️ از: قطب بن محیی (ره) به: همستربازان! موضوع: ضایع‌ساختن اوقات! پیک: ماشین زمان! 👇 «ای اخوان! خلیفه ای بود که دُرج جواهر پیش او نهاده بود بر لب بحر، یک یک در آب می انداخته و می گفته:"اَعجَبَنِی القُلُب!"[ترجمه: از صدای قلوپ قلوپ افتادن جواهر در دریا خوشم می‌آید!] به خوشی آن آواز، جواهر را در بحر می ریخت. آن خلیفه، مگر آدمی است، جواهر، ساعات عمر اوست که در بحر می اندازد برای جزئی حظّی! پس هر دم که ضایع شد، استدراک آن محال است و سرّ خاص، که در آن دم بود، دیگر باز نمی‌توان یافت. هر چه در دمی دیگر یابند، سرّ آن دم باشد. زمان را قضا نیست، دریغ از چنین نفیس چیز که چنین به هیچ از دست آدمی می رود.»۱ ........... ۱. از: مکاتیب قطب @saeedurm
نثار خاک پای مولا امام محمد باقر(ع) ◾ آن کوکبی که ماه ستاده‌ست بر درش صف برکشیده خیل ملَک در برابرش تا بَرشده‌ست نامِ بلندش به نُه فلک کیوان غلام او شده، بهرام چاکرش نامش محمّدی و جمالش محمدی زآنروی خوانده‌اند شبیه پیمبرش طفلی که چشم «جابر»۱ از او روشنی گرفت فخرِ سلام یافته از جدِّ اطهرش ماهی حسینی و حسنی را عیان ببین۲ با غیرتی که ارث رسیده ز حیدرش رونق‌فزایِ دین و شکافندۀ علوم کرده رسولِ عشق، ملقب به: «باقر»ش آن بحرِ بی‌کرانۀ دانش که صیرفی مبهوت شد ز روشنی درّ و گوهرش گمگشتگان به مقصد حق راه برده‌اند هرگه که کرده‌اند تاسّی به اخترش هرچند بود ساقیِ صهبای معرفت جز زهرِ غم نریخت زمانه به ساغرش آیینه‌ای که مظهر انوارِ غیب بود، هرچند خواست گَردِ عداوت مکدّرش شد نورِ محض و جلوۀ جاویدِ روزگار آیینه‌ای که عشقِ خدا بود جوهرش پیچیده در مشام جهان عطر نام او در سینه‌ها وزیده کلام معنبرش * نورِ امیدِ شاعرِ تاریک‌خاطر است آن آفتاب و مرحمتِ ذرّه‌ پرورش بیتی سروده چند، اگر چند پرخلل شاید شفاعتی بکند روز محشرش... ۱: جابر بن عبدالله انصاری،صحابی پیامبر(ص) که در سنین کهولت، امام محمدباقر(ع) را –که طفلی بودند-دید و سلام نبی‌اکرم(ص) را به ایشان رساند. ۲: مادر مکرمّۀ آن حضرت، فاطمه، دُختر امام حسن مجتبی(ع) بودند. @saeedurm
از گوهر پاک آل احمد(ص) گویم از آینهٔ فروغ سرمد گویم ای حضرت عشق، هادی شعرم باش تا مدح علی بن محمد(ع) گویم... (ع) 💐💐💐💐 @saeedurm
با کج‌فهمی و بی‌سوادی محض تاریخی ایشان کاری ندارم، گوینده چنین جملاتی فاقد سواد و بینش سیاسی نیز هست.  گوینده ساده‌لوح این جملات نه معنی قوم را می‌داند و نه معنی ملت را! جناب پزشکیان!  مانند اسلافت برای جذب آرای برخی بُلها -و نه البته رأی ترک‌زبانان غیور و بصیر ایرانی- شرف و آبروی مردم آذربایجان را  -این مردمان نژاده را که جز با نژاد ایرانی پیوند ندارند و ایرانی و ایرانی‌زاده هستند- در برابر کف و جیغ دشمنان استقلال ایران،  به حراج بگذار! پاسخ دریافتی‌ات دیر و دور نیست. @saeedurm
در پاسخ و ذیل پست اینستاگرامی بهمن عبدی که نوشته است: «اگر نامزدهای پوششی نبودند، سرنوشت این بنده‌خدا در همان دور اول یکسره شده بود.» ◻️ سرنوشت بنده‌ی خدا اگر به دست شما و امثال شما باشد -که خدا را بنده نیستید و عمری بنده نفسانیت و قدرت بوده‌اید- که باید به قدرت و حکمت خدا شک کرد! نه ظرفیت برد دارید و نه ظرفیت باخت. ببرید، انتقام می‌گیرید؛ ببازید انتقام می‌گیرید. نه در دوستی شرافت‌مندید، نه در دشمنی. حالا با دیدن یک مناظره، مبنای پیروزی را بر این نهاده‌اید که هرکس گردوخاک و دریدگی و بی‌حرمتی کرد، پیروز است و پنداشته‌اید که رقیب را با خاک یکسان کرده‌اید! گیرم درست می‌گویید؛ اما لااقل نه فهم آن را دارید که دریابید، رقیب برای جنگ نیامده بود، و نه شرافت آن را دارید که آن اخلاق و منش والای او را دربرابر نامزدتان بستایید. او را تمسخر کنید و به خود ببالید؛ فیسخرون منهم و سخر الله منهم، و درهرحال، اندکی صبر که فرمان خدا شدنی است. @saeedurm
۴۴ نام بر برگهٔ رأی تا سبز ماند باغ میهن تا کور گردد چشم دشمن ایران دلت شاد عطر می‌وزد از برگهٔ من... @saeedurm
دفتر طنز حوزه هنری آذربایجان‌غربی برگزار می‌کند: ۳۹۰‌مین محفل طنز «یخدان» 🌿✏️🌸 زمان: شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶/۳۰ ✍️ با قرائت و نقد آثار مکان: خیابان شهید امینی.پنج‌راه. سالن حوزه‌هنری آذربایجان‌غربی حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. درضمن حضور افرادی که نامزدشان رأی نیاورده است، الزامی، بلکه اجباری است!😄 @saeedurm
خدا قوت مرد بزرگ و جانفدای میهن🇮🇷 خوشحالم که رأی من بخشی از پشتوانه بزرگ مردمی تو و یکی از سیزده‌ونیم میلیون رأی خالصی بود که بر مبنای تفکری واحد، به نام تو نوشته شد. آرای پاکیزه‌ای که نه مخالفان نظام را به خود راه داد و نه ملی‌گراهای سکولار و نه قومیت‌گراها را. پاینده باد جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 @saeedurm
بعد از انتخابات خاص! انتخابات ریاست‌جمهوری به پایان رسید و نام رئیس‌جمهور منتخب از دل صندوق‌های امانت‌دار و معتمَد نظام، بیرون آمد. درود به روح پاک هشتمین رئیس‌جمهور ایران، شهید سید ابراهیم رئیسی رحمت‌الله علیه، و تبریک به دکتر مسعود پزشکیان که نهمین رئیس‌جمهور ایران اسلامی شد. نقشۀ تحریم انتخابات از سوی بدخواهان میهن به بدترین شکل ممکن شکست خورد و بار دیگر اقتدار و پشتوانه مردمی نظام به نمایش درآمد. (و صدالبته مشارکت‌نکردن نیمی از واجدان شرایط را نیز باید جدی گرفت و این فریاد‌های بی‌صدا و انتقادات خفته در آن را - که لااقل بخشی از این درصد را تشکیل می‌دهند- باید شنید و چاره اندیشید.) نقش پررنگ تعصبات قومیتی نیز در تعیین نتیجه این انتخابات –که برای اولین‌باز اتفاق افتاد- موضوعی کلان و مهم است که جای بحثش اینجا نیست. تبریک به همه طرفداران دکتر پزشکیان که به تشخیص خویش، پیروزشدن او را به صلاح ایران عزیز دانستند و از جان‌ودل برای این پیروزی تلاش کردند. بی‌شک از منظری، جمهوری اسلامی، پیروز اصلی این انتخابات است. حتی عنودانی که سال‌ها پیش انتخابات نظام را زیر سؤال ‌بردند؛ در این انتخابات شرکت کردند و عملاً نشان دادند که قلباً به امانت‌داری نظام، و سلامت انتخاباتش اعتقاد داشته‌اند و دارند! خدا را شاکرم که به وظیفه‌ای که تشخیص داده بودم، عمل کردم و با افتخار به همراه سیزده‌ونیم میلیون تن از هموطنانم، از دکتر سعید جلیلی این مرد بزرگ و جانفدای میهن اسلامی و برنامه‌هایش حمایت کردم. امید که دکتر پزشکیان این آرا را پاس دارد و آنگونه که در مناظرات خود را فارغ از گرایش‌های حزبی دانست، با نگاهی فراجناحی، از تمام ظرفیت‌های کشور استفاده کند و مسئولیت ریاست‌جمهوری ایران را مساوی با تلاشی جهادی و بی‌وقفه و شبانه‌روزی بداند. از طرف دیگر در دام برخی ورشکستگان سیاسی که سنگ او را به سینه می‌زنند، نیفتد! افرادی که باطناً و گاه حتی ظاهراً اعتقاد و التزامی به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ندارند. به قول شاعر: حذر از خار دامن‌گیر کن دستم به دامانت! اختلاف‌نظرهای ریشه‌ای ما با اصلاح‌طلبان، و نیز مخالفت‌های بنیادین ما با ملی‌گراهای سکولار، پان‌ترک‌ها و هر پان دیگری –که ناگزیر، برخی از آرای این دوره را تشکیل می‌دادند- همچنان باقی‌ است و همچنان در برابر انحرافات، با قدرت بیشتر خواهیم ایستاد؛ اما دوران رقابت‌ها با تمامی اختلاف‌نظرها و جدال‌های انتخاباتی، به‌سر آمد‌ه است و هرکسی باید در حد توان خویش کمک‌حال دولت چهاردهم در خدمت‌رسانی به ایران عزیز باشد، به عشق میهن، به عشق جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 @saeedurm
شعری برای میهنم 🇮🇷 شکوه نام بلند تو جاودان بادا فروغ مهر تو روشنگر جهان بادا ز خاک پاک و گهرخیزت ای بهشت زمین زمین دلکش تو رشک آسمان بادا فرازمندیِ بخت هماره روشن تو چو ماهِ بر شده، همدوش روشنان بادا ز زیب و فرّ تو تا بوده داستان بوده ز ارج و جاه تو تا هست داستان بادا ز گلفشان دم ایرانی بهارآیین چهار گوشۀ تو باغ و بوستان بادا بهار همدلی و مهرورزی‌ات مانا هماره گلشن مهر تو بی‌خزان بادا تو یادگار دلیران و رادمردانی که یادشان همه دم روشنای جان بادا همیشه نام و نشانت خدایی و جاوید به پرچم تو ز نام خدا نشان بادا هر آنکسی که تو را دشمن است و دشمن‌یار به زیر پای تو درمانده و نوان بادا هر آنکه ژاژ درایید در نکوهش تو به جای یاوه ورا خاک در دهان بادا هر آنکه خواست نشان خدنگ آشوبت خمیده در خم آشفتگی، کمان بادا تو را ز دشمن پست و گزند نیرنگش خدای پاک و ستوده نگاهبان بادا نیایشی که تو را کرده چرخ پیر این است که بخت روشن و فرخنده‌ات، جوان بادا مرا که چامه ز مهرت سرودم ای ایران همیشه نام بلند تو بر زبان بادا 🇮🇷 ۱. در این شعر تنها از واژگان فارسی بهره برده‌ام، و صدالبته فقط حرکتی نمادین است؛ نه به معنی طرفداری از سره‌نویسی! @saeedurm
کرده امشب در دل من مجلس ماتم به‌پا اشک روضه‌خوان آه و دریغاگو غم وصاحب‌عزا اشک در میان روضه پیدا می‌کند حال غریبی می‌برد با خود دلم را تا کنار خیمه‌ها اشک آه می‌گرید از این ماتم، چه آهی؟ حیرتا آه! اشک می‌نالد از این غربت، چه اشکی؟ حیرتا اشک! قطره قطره می‌تپد در داغ مولا، این عجب نیست سال‌ها بوده‌ست با خون دل من آشنا اشک گریه خیزد از دلم آه این چه اندوه عظیم است سنگ هم می‌ریزد اینجا در غم آیینه‌ها اشک گشت اگر گلگون مکن حیرت که با درد زلالش هر محرّم می‌شود آیینۀ خون خدا اشک بر وفایش مرحبا چون می‌رود وادی به وادی با دلی خون، پا‌به‌پای کاروان کربلا اشک روضه‌خوان، از داغ‌های دختر خیرالنّسا گو تا چکد از چشم عالم با ندای «وا اخا» اشک اینکه می‌خیزد ز قلب عارفان سوز است یا آه؟! اینکه می‌ریزد ز چشم عاشقان خون است یا اشک؟! بر سر نعش برادر، وصف خواهر کن، بگرییم ای موذّن زاده زینب-زینبی سر کن، بگرییم... @saeedurm
غزل بر جادهٔ شب دوخته‌ام دیدهٔ تر را آهی خبر از من ببرد پیک سحر را یک‌ ره گره از کار من و دل نگشوده‌ست از آه من خسته که برده‌ست اثر را در فصل خزان طاقت خشکیدگی‌ام نیست ای دهر بکن لطفی و بردار تبر را یک نوشم اگر داد، به صد زهر بیامیخت انصاف نبود این فلک شعبده‌گر را سهراب غریبم که میان دل تنگم هم مهر پدر دارم و هم تیغ پدر را بی‌عشق شد و سنگ شد و از تپش افتاد دیگر چه کنم این دل بی‌شور و شرر را در بندم و شادم که مرا بال‌وپری نیست وقتی که قفس می‌شکند حرمت پر را... @saeedurm
شعری برای «شهَرچایی» ۱ ◽ محرم رازها و نجواها دفتر خاطرات شیدایی خفته بر سینهٔ ارومیه‌ دلبر شهر من، شهَرچایی! ای صفابخش این دیار قدیم ای همه یاد و یادگار قدیم قصه‌پرداز روزگار قدیم راوی عشق‌های رویایی دلبر شهر من، شهَرچایی! اتفاقات دهر را دیدی توأمان نوش و زهر را دیدی تلخ و شیرین شهر را دیدی در دل شهر، رود دریایی! دلبر شهر من، شهَرچایی! شاهد زخم‌های دیرینه رازهایی تو راست در سینه خالی از کینه‌ای چو آیینه مثل خورشیدِ جلوه‌آرایی دلبر شهر من، شهَرچایی! نغمه‌هایم هنوز در گوشت کودکی‌های من در آغوشت نشود قصه‌ام فراموشت همدم من به وقت تنهایی دلبر شهر من، شهَرچایی! دور شهَر آرخاسیندا آی یولداش دالغالان چک یئنه هارای یولداش آخگینان گؤزیاشیما تای یولداش سئوگی‌دن سنسن اورمونون پایی شهریمین سئوگیلی، شهَرچایی! ۱. رودی که از میان شهر ارومیه می‌گذرد. ◽ @saeedurm
هدایت شده از فصل فاصله
✳ رهروان این شب دراز در جهان ما روزنامه‌ها روزنامه نیستند هیچ‌گاه‌نامه‌اند راویان قصّه‌های خسته از ادامه‌اند شاعران سال‌هاست جز سکوت شعر تازه‌ای نگفته‌اند راویانشان چون مگس در میان تارهای عنکبوت خفته‌اند سال‌هاست باوجود جنگ‌ها و قتل عام‌ها اتّفاق تازه‌ای که روزگار را تکان دهد یا به خفتگان غارهای مرگ جان دهد رخ نداده است ساعت زمان در غبار غفلت قرون ایستاده است گوش مردم جهان پر شده‌ست از طنین طبل‌های مرگ بارش گلوله‌ها مثل بارش تگرگ چشم مردم زمان پر شده‌ست از به ریشه خوردن تبر گریه‌های بی‌ثمر آه‌های بی‌اثر از سقوط بی‌شمار برگ... فیلسوف‌ها قرن‌هاست قصّه‌گوی خواب‌های غفلت‌اند؛ گرچه آدمی هیچ‌گاه خواب راحتی نداشته‌ست رنج برده است و استراحتی نداشته‌ست آن‌که در میان انفجارهای هولناک مرگ‌های دردناک خفته است خفته نیست مرده است و در میان این مغاک جان سپرده است! صور رستخیز هم به هم نمی‌زند خواب مردگان خفته در غبار را آن‌که خویش را به خواب می‌زند چشم بسته است تا نبیند احتضار را مرگِ چشمه در غروب شوره‌زار را... در جهانِ خفتگانِ شبزده مردگان تبزده چشم‌ها همیشه بسته‌ است غیر چشم‌ مرگ تا رصد کند چشم‌های باز را رهروان هوشیار این شب دراز را... باید ایستاد باید ایستاد و پاک کرد خاک را از عفونت تجاوز و دروغ باید ایستاند چرخ داغ‌های بی‌رویّه را داغ "حاج محسن" و هنیّه را باید این قبیلۀ تجاوز و فریب را به جای خود نشاند! 🆔️ @faslefaaseleh
. عاشقان جهان به صف شده‌اند محو در محشر زمین شده‌ام قطره‌ها، رود؛ رودها، دریا موج در موج، اربعین شده‌ام حشمت عشق آشکار شده بندهٔ خویش کرده دنیا را ما نه خود می‌رویم در راهش جذبهٔ عشق می‌کِشد ما را نام سبز حسین گل کرده‌ست روی لب‌های عاشقان جهان همه در یک مسیر و یک مقصد فارغ از مرز و قوم و دین و زبان اربعین، ای قرارگاه عظیم جاریِ باشکوه رازآمیز هستی‌ام را بگیر و زیبا کن آه شیدایی شگفت‌انگیز ... هفدهم صفر ۱۴۴۶. نجف اشرف نایب‌الزیاره دوستانم. @saeedurm
دفتر طنز حوزه هنری آذربایجان‌غربی برگزار می‌کند: ۳۹۵مین محفل طنز «یخدان» 🌿✏️🌸 زمان: شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱۶/۳۰ ✍️ کارشناس: دکتر محمد رنجبری ◻️ با قرائت و نقد آثار مکان: خیابان شهید امینی.پنج‌راه. سالن حوزه‌هنری آذربایجان‌غربی حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. @saeedurm
در باغِ پرگلِ غزل آیینه‌دار شد گل کرد و خود فروغی از این جلوه‌زار شد افسونی از غزل که به گوش خزان دمید گل از گل خزان بشکفت و بهار شد در گوش سنگ یک غزل عاشقانه خواند دیدم که سنگ هم به نگاهی دچار شد «گاهی دلم برای خودم...» بغض امان نداد گاهی دلش برای خودش بی‌قرار شد لبخند زد به روی تمامی دردهاش آرام پلک بست، غزل سوگوار شد در یاد ماند زمزمه‌های نجیب او مردی که رفت و خود غزلی ماندگار شد... ⬛ روزگاری برای او سروده بودم: با همۀ بی‌سروسامانی‌اش «وارث آب و خرد و روشنی» شغل: روایت‌گر شیدای عشق نام: محمدعلی بهمنی... دیشب استاد محمدعلی بهمنی، روایت‌گر شیدای عشق، آسمانی شد؛ ولی زمزمه‌های عاشقانۀ او تا به ابد در گوش زمانه تکرار خواهد شد. مصیبت ازدست‌دادن این انسان شریف و شاعر بزرگ را به همه اهالی فرهنگ و ادب تسلیت می‌گویم. روحت شاد و قرین رحمت حق باد ای بزرگ‌مرد شعر ایران🖤 @saeedurm
عطر گلی که مأذنه ها می‌پراکنند از بوستانِ نامِ شما می‌پراکنند این نکهتی که می‌وزد از نام مصطفاست یا از بهشت، عطر خدا می‌پراکنند گویی فرشتگان که ز نام تو سرخوش‌اند درّ و گهر بر اهل ولا می‌پراکنند صد لاله‌زار داغ شوند از فراق تو این دانه‌ها که در دل ما می‌پراکنند ای کاش سوی درگهت آرند بادها روزی‌که مشتِ خاک مرا می‌پراکنند ⬛ السلام علیک یا رسول الله، و علی آلک الطیبین الطاهرین @saeedurm
ای ماه منیر ذوالجلالی ای شمس سپهر لایزالی ای گوهر نام تو خجسته. بر سلسلةالذَهَب نشسته ای مدفن تو دفینۀ حق ای مشهد تو شهود مطلق بر گنبد زر نشانت ای جان شد زرگر چرخ گوهرافشان خورشید چو ذرّه در هوایت بالیده به سایۀ سخایت شب سلسله‌بند گیسوانت شب سرمۀ چشم آهوانت در بارگهِ منیرت ای ماه شب گشته سیه‌غلام درگاه شد عرش دخیل بارگاهت تا بر شود از درِ نگاهت دریای کرم نمی ز جودت خورشید شعاعی از وجودت مستیم به جرعه‌ای ز جامت ساغر نکشیم جز به نامت ما دُرد کشان اهل دَردیم زین میکده هیچ برنگردیم ای ساغر وصل حق به دستت ای باده خمار چشم مستت ای مأمن و ملجأ غریبان ای مرهم جان ناشکیبان افتاده ز پا شکسته‌بالم مپسند چنین شکسته‌حالم ای مظهر رحم حیّ داور بر این دل خسته رحمت آور... ◻️ @saeedurm
غزلی تقدیم به شهریار شعر ایران‌زمین ❤️ . چشم جهان به کوکبهٔ شهریاری‌ات باغ ادب شکفته ز طبع بهاری‌ات آنانکه مست خواجهٔ شیراز می‌شوند اقرار می‌کنند به حافظ‌تباری‌ات تو شعرتر ز شعری و شیواتر از غزل شعرت که هیچ، ماتم از این شاهکاری‌ات هر دم به نعت آل نبی(ص) لب گشوده‌ای روح‌القدس ز عرش رسیده به یاری‌ات در گوش عاشقان جهان این صدای توست هشتاد سال زمزمهٔ بی‌قراری‌ات آمد حبیبت از در و جانت قرار یافت پایان گرفت محنت چشم‌انتظاری‌ات تا در زمانه شعر تو نجوای عاشقی‌ست شیرین بود به شهر غزل شهریاری‌ات۱ ◻️ ۱. تا هست تاج عشق توام بر سر ای غزال شیرین بود به شهر غزل شهریاری‌ام شهریار @saeedurm