eitaa logo
کانال سعید سلیمان‌پور
219 دنبال‌کننده
75 عکس
8 ویدیو
0 فایل
شعرها و یادداشت‌های من و دیگر متفرقات ادبی و هنری!
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا قوت مرد بزرگ و جانفدای میهن🇮🇷 خوشحالم که رأی من بخشی از پشتوانه بزرگ مردمی تو و یکی از سیزده‌ونیم میلیون رأی خالصی بود که بر مبنای تفکری واحد، به نام تو نوشته شد. آرای پاکیزه‌ای که نه مخالفان نظام را به خود راه داد و نه ملی‌گراهای سکولار و نه قومیت‌گراها را. پاینده باد جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 @saeedurm
بعد از انتخابات خاص! انتخابات ریاست‌جمهوری به پایان رسید و نام رئیس‌جمهور منتخب از دل صندوق‌های امانت‌دار و معتمَد نظام، بیرون آمد. درود به روح پاک هشتمین رئیس‌جمهور ایران، شهید سید ابراهیم رئیسی رحمت‌الله علیه، و تبریک به دکتر مسعود پزشکیان که نهمین رئیس‌جمهور ایران اسلامی شد. نقشۀ تحریم انتخابات از سوی بدخواهان میهن به بدترین شکل ممکن شکست خورد و بار دیگر اقتدار و پشتوانه مردمی نظام به نمایش درآمد. (و صدالبته مشارکت‌نکردن نیمی از واجدان شرایط را نیز باید جدی گرفت و این فریاد‌های بی‌صدا و انتقادات خفته در آن را - که لااقل بخشی از این درصد را تشکیل می‌دهند- باید شنید و چاره اندیشید.) نقش پررنگ تعصبات قومیتی نیز در تعیین نتیجه این انتخابات –که برای اولین‌باز اتفاق افتاد- موضوعی کلان و مهم است که جای بحثش اینجا نیست. تبریک به همه طرفداران دکتر پزشکیان که به تشخیص خویش، پیروزشدن او را به صلاح ایران عزیز دانستند و از جان‌ودل برای این پیروزی تلاش کردند. بی‌شک از منظری، جمهوری اسلامی، پیروز اصلی این انتخابات است. حتی عنودانی که سال‌ها پیش انتخابات نظام را زیر سؤال ‌بردند؛ در این انتخابات شرکت کردند و عملاً نشان دادند که قلباً به امانت‌داری نظام، و سلامت انتخاباتش اعتقاد داشته‌اند و دارند! خدا را شاکرم که به وظیفه‌ای که تشخیص داده بودم، عمل کردم و با افتخار به همراه سیزده‌ونیم میلیون تن از هموطنانم، از دکتر سعید جلیلی این مرد بزرگ و جانفدای میهن اسلامی و برنامه‌هایش حمایت کردم. امید که دکتر پزشکیان این آرا را پاس دارد و آنگونه که در مناظرات خود را فارغ از گرایش‌های حزبی دانست، با نگاهی فراجناحی، از تمام ظرفیت‌های کشور استفاده کند و مسئولیت ریاست‌جمهوری ایران را مساوی با تلاشی جهادی و بی‌وقفه و شبانه‌روزی بداند. از طرف دیگر در دام برخی ورشکستگان سیاسی که سنگ او را به سینه می‌زنند، نیفتد! افرادی که باطناً و گاه حتی ظاهراً اعتقاد و التزامی به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ندارند. به قول شاعر: حذر از خار دامن‌گیر کن دستم به دامانت! اختلاف‌نظرهای ریشه‌ای ما با اصلاح‌طلبان، و نیز مخالفت‌های بنیادین ما با ملی‌گراهای سکولار، پان‌ترک‌ها و هر پان دیگری –که ناگزیر، برخی از آرای این دوره را تشکیل می‌دادند- همچنان باقی‌ است و همچنان در برابر انحرافات، با قدرت بیشتر خواهیم ایستاد؛ اما دوران رقابت‌ها با تمامی اختلاف‌نظرها و جدال‌های انتخاباتی، به‌سر آمد‌ه است و هرکسی باید در حد توان خویش کمک‌حال دولت چهاردهم در خدمت‌رسانی به ایران عزیز باشد، به عشق میهن، به عشق جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 @saeedurm
شعری برای میهنم 🇮🇷 شکوه نام بلند تو جاودان بادا فروغ مهر تو روشنگر جهان بادا ز خاک پاک و گهرخیزت ای بهشت زمین زمین دلکش تو رشک آسمان بادا فرازمندیِ بخت هماره روشن تو چو ماهِ بر شده، همدوش روشنان بادا ز زیب و فرّ تو تا بوده داستان بوده ز ارج و جاه تو تا هست داستان بادا ز گلفشان دم ایرانی بهارآیین چهار گوشۀ تو باغ و بوستان بادا بهار همدلی و مهرورزی‌ات مانا هماره گلشن مهر تو بی‌خزان بادا تو یادگار دلیران و رادمردانی که یادشان همه دم روشنای جان بادا همیشه نام و نشانت خدایی و جاوید به پرچم تو ز نام خدا نشان بادا هر آنکسی که تو را دشمن است و دشمن‌یار به زیر پای تو درمانده و نوان بادا هر آنکه ژاژ درایید در نکوهش تو به جای یاوه ورا خاک در دهان بادا هر آنکه خواست نشان خدنگ آشوبت خمیده در خم آشفتگی، کمان بادا تو را ز دشمن پست و گزند نیرنگش خدای پاک و ستوده نگاهبان بادا نیایشی که تو را کرده چرخ پیر این است که بخت روشن و فرخنده‌ات، جوان بادا مرا که چامه ز مهرت سرودم ای ایران همیشه نام بلند تو بر زبان بادا 🇮🇷 ۱. در این شعر تنها از واژگان فارسی بهره برده‌ام، و صدالبته فقط حرکتی نمادین است؛ نه به معنی طرفداری از سره‌نویسی! @saeedurm
کرده امشب در دل من مجلس ماتم به‌پا اشک روضه‌خوان آه و دریغاگو غم وصاحب‌عزا اشک در میان روضه پیدا می‌کند حال غریبی می‌برد با خود دلم را تا کنار خیمه‌ها اشک آه می‌گرید از این ماتم، چه آهی؟ حیرتا آه! اشک می‌نالد از این غربت، چه اشکی؟ حیرتا اشک! قطره قطره می‌تپد در داغ مولا، این عجب نیست سال‌ها بوده‌ست با خون دل من آشنا اشک گریه خیزد از دلم آه این چه اندوه عظیم است سنگ هم می‌ریزد اینجا در غم آیینه‌ها اشک گشت اگر گلگون مکن حیرت که با درد زلالش هر محرّم می‌شود آیینۀ خون خدا اشک بر وفایش مرحبا چون می‌رود وادی به وادی با دلی خون، پا‌به‌پای کاروان کربلا اشک روضه‌خوان، از داغ‌های دختر خیرالنّسا گو تا چکد از چشم عالم با ندای «وا اخا» اشک اینکه می‌خیزد ز قلب عارفان سوز است یا آه؟! اینکه می‌ریزد ز چشم عاشقان خون است یا اشک؟! بر سر نعش برادر، وصف خواهر کن، بگرییم ای موذّن زاده زینب-زینبی سر کن، بگرییم... @saeedurm
غزل بر جادهٔ شب دوخته‌ام دیدهٔ تر را آهی خبر از من ببرد پیک سحر را یک‌ ره گره از کار من و دل نگشوده‌ست از آه من خسته که برده‌ست اثر را در فصل خزان طاقت خشکیدگی‌ام نیست ای دهر بکن لطفی و بردار تبر را یک نوشم اگر داد، به صد زهر بیامیخت انصاف نبود این فلک شعبده‌گر را سهراب غریبم که میان دل تنگم هم مهر پدر دارم و هم تیغ پدر را بی‌عشق شد و سنگ شد و از تپش افتاد دیگر چه کنم این دل بی‌شور و شرر را در بندم و شادم که مرا بال‌وپری نیست وقتی که قفس می‌شکند حرمت پر را... @saeedurm
شعری برای «شهَرچایی» ۱ ◽ محرم رازها و نجواها دفتر خاطرات شیدایی خفته بر سینهٔ ارومیه‌ دلبر شهر من، شهَرچایی! ای صفابخش این دیار قدیم ای همه یاد و یادگار قدیم قصه‌پرداز روزگار قدیم راوی عشق‌های رویایی دلبر شهر من، شهَرچایی! اتفاقات دهر را دیدی توأمان نوش و زهر را دیدی تلخ و شیرین شهر را دیدی در دل شهر، رود دریایی! دلبر شهر من، شهَرچایی! شاهد زخم‌های دیرینه رازهایی تو راست در سینه خالی از کینه‌ای چو آیینه مثل خورشیدِ جلوه‌آرایی دلبر شهر من، شهَرچایی! نغمه‌هایم هنوز در گوشت کودکی‌های من در آغوشت نشود قصه‌ام فراموشت همدم من به وقت تنهایی دلبر شهر من، شهَرچایی! دور شهَر آرخاسیندا آی یولداش دالغالان چک یئنه هارای یولداش آخگینان گؤزیاشیما تای یولداش سئوگی‌دن سنسن اورمونون پایی شهریمین سئوگیلی، شهَرچایی! ۱. رودی که از میان شهر ارومیه می‌گذرد. ◽ @saeedurm
هدایت شده از فصل فاصله
✳ رهروان این شب دراز در جهان ما روزنامه‌ها روزنامه نیستند هیچ‌گاه‌نامه‌اند راویان قصّه‌های خسته از ادامه‌اند شاعران سال‌هاست جز سکوت شعر تازه‌ای نگفته‌اند راویانشان چون مگس در میان تارهای عنکبوت خفته‌اند سال‌هاست باوجود جنگ‌ها و قتل عام‌ها اتّفاق تازه‌ای که روزگار را تکان دهد یا به خفتگان غارهای مرگ جان دهد رخ نداده است ساعت زمان در غبار غفلت قرون ایستاده است گوش مردم جهان پر شده‌ست از طنین طبل‌های مرگ بارش گلوله‌ها مثل بارش تگرگ چشم مردم زمان پر شده‌ست از به ریشه خوردن تبر گریه‌های بی‌ثمر آه‌های بی‌اثر از سقوط بی‌شمار برگ... فیلسوف‌ها قرن‌هاست قصّه‌گوی خواب‌های غفلت‌اند؛ گرچه آدمی هیچ‌گاه خواب راحتی نداشته‌ست رنج برده است و استراحتی نداشته‌ست آن‌که در میان انفجارهای هولناک مرگ‌های دردناک خفته است خفته نیست مرده است و در میان این مغاک جان سپرده است! صور رستخیز هم به هم نمی‌زند خواب مردگان خفته در غبار را آن‌که خویش را به خواب می‌زند چشم بسته است تا نبیند احتضار را مرگِ چشمه در غروب شوره‌زار را... در جهانِ خفتگانِ شبزده مردگان تبزده چشم‌ها همیشه بسته‌ است غیر چشم‌ مرگ تا رصد کند چشم‌های باز را رهروان هوشیار این شب دراز را... باید ایستاد باید ایستاد و پاک کرد خاک را از عفونت تجاوز و دروغ باید ایستاند چرخ داغ‌های بی‌رویّه را داغ "حاج محسن" و هنیّه را باید این قبیلۀ تجاوز و فریب را به جای خود نشاند! 🆔️ @faslefaaseleh
. عاشقان جهان به صف شده‌اند محو در محشر زمین شده‌ام قطره‌ها، رود؛ رودها، دریا موج در موج، اربعین شده‌ام حشمت عشق آشکار شده بندهٔ خویش کرده دنیا را ما نه خود می‌رویم در راهش جذبهٔ عشق می‌کِشد ما را نام سبز حسین گل کرده‌ست روی لب‌های عاشقان جهان همه در یک مسیر و یک مقصد فارغ از مرز و قوم و دین و زبان اربعین، ای قرارگاه عظیم جاریِ باشکوه رازآمیز هستی‌ام را بگیر و زیبا کن آه شیدایی شگفت‌انگیز ... هفدهم صفر ۱۴۴۶. نجف اشرف نایب‌الزیاره دوستانم. @saeedurm
دفتر طنز حوزه هنری آذربایجان‌غربی برگزار می‌کند: ۳۹۵مین محفل طنز «یخدان» 🌿✏️🌸 زمان: شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱۶/۳۰ ✍️ کارشناس: دکتر محمد رنجبری ◻️ با قرائت و نقد آثار مکان: خیابان شهید امینی.پنج‌راه. سالن حوزه‌هنری آذربایجان‌غربی حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. @saeedurm
در باغِ پرگلِ غزل آیینه‌دار شد گل کرد و خود فروغی از این جلوه‌زار شد افسونی از غزل که به گوش خزان دمید گل از گل خزان بشکفت و بهار شد در گوش سنگ یک غزل عاشقانه خواند دیدم که سنگ هم به نگاهی دچار شد «گاهی دلم برای خودم...» بغض امان نداد گاهی دلش برای خودش بی‌قرار شد لبخند زد به روی تمامی دردهاش آرام پلک بست، غزل سوگوار شد در یاد ماند زمزمه‌های نجیب او مردی که رفت و خود غزلی ماندگار شد... ⬛ روزگاری برای او سروده بودم: با همۀ بی‌سروسامانی‌اش «وارث آب و خرد و روشنی» شغل: روایت‌گر شیدای عشق نام: محمدعلی بهمنی... دیشب استاد محمدعلی بهمنی، روایت‌گر شیدای عشق، آسمانی شد؛ ولی زمزمه‌های عاشقانۀ او تا به ابد در گوش زمانه تکرار خواهد شد. مصیبت ازدست‌دادن این انسان شریف و شاعر بزرگ را به همه اهالی فرهنگ و ادب تسلیت می‌گویم. روحت شاد و قرین رحمت حق باد ای بزرگ‌مرد شعر ایران🖤 @saeedurm
عطر گلی که مأذنه ها می‌پراکنند از بوستانِ نامِ شما می‌پراکنند این نکهتی که می‌وزد از نام مصطفاست یا از بهشت، عطر خدا می‌پراکنند گویی فرشتگان که ز نام تو سرخوش‌اند درّ و گهر بر اهل ولا می‌پراکنند صد لاله‌زار داغ شوند از فراق تو این دانه‌ها که در دل ما می‌پراکنند ای کاش سوی درگهت آرند بادها روزی‌که مشتِ خاک مرا می‌پراکنند ⬛ السلام علیک یا رسول الله، و علی آلک الطیبین الطاهرین @saeedurm
ای ماه منیر ذوالجلالی ای شمس سپهر لایزالی ای گوهر نام تو خجسته. بر سلسلةالذَهَب نشسته ای مدفن تو دفینۀ حق ای مشهد تو شهود مطلق بر گنبد زر نشانت ای جان شد زرگر چرخ گوهرافشان خورشید چو ذرّه در هوایت بالیده به سایۀ سخایت شب سلسله‌بند گیسوانت شب سرمۀ چشم آهوانت در بارگهِ منیرت ای ماه شب گشته سیه‌غلام درگاه شد عرش دخیل بارگاهت تا بر شود از درِ نگاهت دریای کرم نمی ز جودت خورشید شعاعی از وجودت مستیم به جرعه‌ای ز جامت ساغر نکشیم جز به نامت ما دُرد کشان اهل دَردیم زین میکده هیچ برنگردیم ای ساغر وصل حق به دستت ای باده خمار چشم مستت ای مأمن و ملجأ غریبان ای مرهم جان ناشکیبان افتاده ز پا شکسته‌بالم مپسند چنین شکسته‌حالم ای مظهر رحم حیّ داور بر این دل خسته رحمت آور... ◻️ @saeedurm
غزلی تقدیم به شهریار شعر ایران‌زمین ❤️ . چشم جهان به کوکبهٔ شهریاری‌ات باغ ادب شکفته ز طبع بهاری‌ات آنانکه مست خواجهٔ شیراز می‌شوند اقرار می‌کنند به حافظ‌تباری‌ات تو شعرتر ز شعری و شیواتر از غزل شعرت که هیچ، ماتم از این شاهکاری‌ات هر دم به نعت آل نبی(ص) لب گشوده‌ای روح‌القدس ز عرش رسیده به یاری‌ات در گوش عاشقان جهان این صدای توست هشتاد سال زمزمهٔ بی‌قراری‌ات آمد حبیبت از در و جانت قرار یافت پایان گرفت محنت چشم‌انتظاری‌ات تا در زمانه شعر تو نجوای عاشقی‌ست شیرین بود به شهر غزل شهریاری‌ات۱ ◻️ ۱. تا هست تاج عشق توام بر سر ای غزال شیرین بود به شهر غزل شهریاری‌ام شهریار @saeedurm
🌸السلام علیک یا رسول‌الله (ص)🌸 ای درّ یتیم عالم‌افروز عشق از قِبل تو گوهراندوز آدم که ز خاک دیده وا کرد از خاک ره تو توتیا کرد تا روی تو گشت مهرگستر شب رفت و فرونشست آذر حسنت که نمود طاق ابرو شد طاق شهی شکسته از او اصنام به خاک بوسه دادند در پای تو ای صنم فتادند گردون به درت ز مستمندی زد حلقه و یافت سربلندی با نام تو و کلید لولاک از مخزن حق برون شد افلاک از نور تعالی و تبارک بَطحا شده بقعۀ مبارک بالیده بدل ز کوه طورت زیر قدم تو کوه نورت خلوتگه قدسی حرایت شد وادِ مقدس طُوایت آورده‌ای از خزانۀ غیب رخشان گهری که فیه لاریب در بزم نگار دلنوازت خواندند ز گوشۀ حجازت برخاست ز عرش حق صلایی بسم‌الله اگر حبیب مایی آن نغمه که شورها برانگیخت چون عشق به جان تو درآمیخت آن راه چو یافت پیشگاهی بر سوی فلک فکند راهی آن شور به جان مقام‌کرده رد شد به نوا ز هفت پرده تا بزم شهود و محفل راز همپای ملک شدی سبک‌تاز بگذشت رخت ز ماه و اختر شد بر سر سدره سایه‌گستر از عطر گل محمدی مست رفته‌ست دل ملائک از دست همراه تو راه عرش پیمود آن روح که با تو هم‌صفت بود ناگاه به رغم راه‌دانی داد از کف تاب همعنانی در ساحت جلوه‌گاه قدّوس از طیر فتاد بال طاووس محبوب فکند برقع از رو در خلوت او تو بودی و او خواندند فرشتگان واله صلْوات علی النّبی وَ آله در جلوه شده فروغ سرمد از طلعت رویت ای محمد(ص) @saeedurm
تا گشته روا حاجت دیرین‌سالت ای پیر خوشا بلندی اقبالت هنگام عروج سرخ تو آمده‌اند اجداد مطهّرت به استقبالت ◻️ ای شیعهٔ حیدری، سپه‌دار ولی ای کشتهٔ این محبت لم‌‌یزلی میراث تو از ازل شهادت بوده‌ست فرزند دلاور حسین‌بن‌علی (ع) ◻️ ای شیر جهاد و عارف جان‌آگاه ای سوخته‌ جان تو به عشق تو گواه امضا شده است حکم آزادی قدس با خون تو، سید حسنِ نصرالله @saeedurm
به تماشا نشسته‌ام امشب بزم گلگون لاله زاران را کم‌کم از یاد می‌برم دیگر، سرخی سیب‌های لبنان را دشت در دشت لاله جوشیده، مردی از زخم جامه پوشیده گلشن داغ گشته پیکر او،  رشک گلزار کرده  میدان را  لشکر عشق را طلیعه شده، وارث داغ‌های شیعه شده روضه‌خوان بر لب شریعه شده، دیده انگار جدّ عطشان را وارث تیغ حیدری به حُنین، وارث داغ جدّ خویش حسین (ع) کرده  زیر لوای پیر خمین، یاوری سیّد خراسان را حسرتی تلخ، حسرتی جانکاه در دل و جان مسجد الاقصی که ز لب‌های آن فدایی قدس،  نشنید آیه‌های قرآن را ای خوشا مومنان پا در ره، مرحبا خیل «مَن قَضی نَحبه» که به خون غرقه‌می‌شوند آخر، که به سر می‌برند پیمان را سوختی در  لهیب اهریمن، آه بیروت زخم‌خورده من بنگر با دو چشم‌ خونبارت، از  تن خویش رفتن جان را در ضمیر مجاهدان غیور، ماندگار است یاد روشن او منهید از کف آی شب‌شکنان، یک‌ دم این مشعل فروزان را می‌درخشد به روی پرچم فتح، تا ابد نام سرخ نصرالله نام مردی که تا جهان باقی‌ست، رمز آزادگی‌ست دوران را... ◻️ @saeedurm
دفتر طنز حوزه هنری آذربایجان‌غربی برگزار می‌کند: ۳۹۸مین محفل طنز «یخدان» 🌿✏️🌸 زمان: شنبه ۱۴ مهر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ ✍️ موضوع ویژه: تا نیستی صهیو«نیست!» ◻️ با قرائت و نقد آثار مکان: خیابان شهید امینی.پنج‌راه. حوزه‌هنری-طبقه همکف- مجاور گالری هنری حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. @saeedurm
ترکیب هلال از خم ابروت گرفتند تاریکی شب از سر گیسوت گرفتند گرد زُحل آن حلقه که بستند به صد ناز نقل است که از طرح النگوت گرفتند در خلقت لعل تو ملائک به خداوند دادند گِل خشکی و یاقوت گرفتند می خواست خدا خلق کند ماه تمامی فرمود که تا یک کپی از روت گرفتند! رفتم به گلستان و شدم واله و مدهوش عطر گل مریم مگر از بوت گرفتند در عالم امکان خبر از فتنه کجا بود تا که مدد از چشم جفاجوت گرفتند. بر دیدۀ صاحب‌نظران روشنی افزود آن سرمه که از خاک سر کوت گرفتند ◻️ @saeedurm
دفتر طنز حوزه هنری آذربایجان‌غربی برگزار می‌کند: ۳۹۹مین محفل طنز «یخدان» (یک گام تا ۴۰۰!) 🌿✏️🌸 زمان: شنبه ۲۱ مهر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ ◻️ با قرائت و نقد آثار مکان: خیابان شهید امینی.پنج‌راه. حوزه‌هنری-طبقه همکف- مجاور گالری هنری حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. @saeedurm
حافظ، زمانه مست می دلفروز توست پر کن پیالۀ غزلت را، که روز توست «حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت» در مُلک شعر داد تو را عزّ تاج و تخت زان‌پس چو دید شور تو در خلق در گرفت «تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت» «حافظ چه طُرفه شاخ نباتی‌ست کلک تو» شیرین چو یار خوش حرکاتی‌ست کلک تو شش قرن شد که یافته عشق از دم تو بهر «حافظ دگر چه می‌طلبی از نعیم دهر» آنسان که زُهره شعر تو را خوانده از نخست «حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست» ▫️ (مصراعهای داخل گیومه از خواجه شیراز است.) @saeedurm
تقدیم به ساحت نورانی حضرت فاطمه معصومه(س) ⬛ تو نوگل پرپرشدۀ آل عبایی پروانۀ پرسوختۀ شمع رضایی خود آینۀ غربتی ای زینب ثانی تا در غم هجران غریب‌الغربایی چون زینب ‌کبرایی و در دهشت غربت انگار که در بادیۀ کرب ‌و بلایی ای ماه، اسیری تو در این شام‌غریبان می‌سوزی از این غم که ز خورشید جدایی با مشهد عشقی و پر از راز حضوری در خانۀ نوری و پر از نور خدایی با آن دل خونین تو ای لاله چه‌ها رفت؟ کاینسان ز غمت در دل ما داغ‌فزایی.. @saeedurm
🎉چهارصدمین محفل دفترطنز🎉 دفتر طنز حوزه هنری آذربایجان‌غربی برگزار می‌کند: یخدان در ایستگاه ۴۰۰ 🎉 🌿✏️🌸 زمان: شنبه ۲۸ مهر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ ◻️ با قرائت و نقد آثار مکان: خیابان شهید امینی.پنج‌راه. حوزه‌هنری-طبقه همکف- مجاور گالری هنری حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. @saeedurm
دفتر طنز حوزه هنری آذربایجان‌غربی برگزار می‌کند: 401مین محفل طنز «یخدان» 🌿✏️🌸 زمان: شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ ✍️ ◻️ با قرائت و نقد آثار مکان: خیابان شهید امینی.پنج‌راه. سالن حوزه‌هنری آذربایجان‌غربی حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. @saeedurm
استان آذربایجان غربی میزبان هشتمین رویداد ملی طنز قلمه دفتر طنز حوزه هنری فراخوان هشتمین رویداد ملی آموزشی طنز «قلمه» ویژه استان آذربایجان غربی را منتشر کرد. ♦️ رویداد آموزشی طنز قلمه از ۱۷ تا ۲۴ آبان‌ماه ۱۴۰۳به صورت مجازی و حضوری در ارومیه، توسط «دفتر طنز» حوزه هنری کشور، با همکاری دفتر طنز حوزه هنری استان آذربایجان غربی برگزار می‌شود. ♦️کارگاه‌ها: داستان‌نویسی طنز، شعر طنز، نثر طنز، کاریکاتور و کارتون، استندآپ کمدی، پادکست طنز و فن‌بیان، مبانی داستان نویسی ♦️استادان: داوود امیریان، دکتر اسماعیل امینی، رضا ساکی، مهدی فرج‌اللهی، یزدان فتوحی، بهزاد دانشگر، محمود نظری و محسن فراهانی زمان برگزاری: کارگاه‌های مجازی: ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ آبان ۱۴۰۳ کارگاه‌های حضوری: ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ آبان ۱۴۰۳ مکان برگزاری: ارومیه 🟢 علاقه‌مندان همه شهرهای استان آذربایجان غربی برای آگاهی بیشتر و ثبت‌نام به سایت قلمه مراجعه کنید: https://ghalame.ir/azarbayjan-gh/ برای ثبت‌نام‌کنندگان از شهرهای دیگر استان، محل اسکان درنظر گرفته شده است و این عزیزان در سه روز آموزش حضوری، مهمان حوزه هنری آذربایجان‌غربی خواهند بود. @saeedurm