[بسم رب الفاطمه]
#فاطمیه
#شعر_ترکی
#مدح_روضه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
هـربانـو ، بـوعالَـمـدَه کی زهـرا اُولابیـلمَـز
قطــره نَقَـدَر سعی اِئـدَه ، دریـا اُولابیـلمَـز
خالق نظـرینـدَه ، اوجـادور هـر آنـا شـأنـی
امّــا ، هـــر آنــا ، اُمّ ابیــهـــا اُولابیـلمَـز
هــر قیـز ، نَقَــدَر ، رُتبـه سی والا اُولا امّا
طاهـا قیزی تک رتبـه سی والا اُولابیـلمَـز
زینب یاراشار دامن زهــرایــَه کی هر قیز
دنیــادَه گَلـیـب زینــب کبــــرا اُولابیـلمَـز
گرچه آدیمیـز شیعـه دور امّا بیلیریک بیز
زهـرا کیمی ، بیــر ، شیعهٔ مولا اُولابیـلمَـز
نیسگیـلّی آنا چُوخـدی بو عالَمـدَه ، ولیـکن
گۏل مثلی صُــولان فاطمـــه امّـا اُولابیـلمَـز
ایثـــار ِائلَــدی بـال و پـریـن شمــعِ ولایـَه
پـروانه دَه هـچ بیـر بئـلَه شیـدا اُولابیـلمَـز
معنــا اِئـلَدی عشـق اُودونا یانمـاقـی زهــرا
عشّــاقْ ئورَگینــده بِئــلَـه معنــا اُولابیـلمَـز
یاندیردی جوان داغی علی سینه سین اوّل
داغـلار ییغیـلا ، بـو داغـا همتـا اُولابیـلمَـز
بـو آتــش کینــه یتیـشیــب کـرب و بـلایـَه
عالَمـده بو صحرا کیـمی صحرا اُولابیـلمَـز
طوفان بلا صبــر اِئوینــی ییـخدی ولیــکن
زینب کیمی ، هر درده ، شکیبـا اُولابیـلمَـز
زینــب نظــرینــدَه بـو بـلالَـر گـۏزَل اُولـدی
هرکـس ، نظـری بیـر بِئـلَه زیبـا اولابیــلمـز
محمل ده باشین یاردی حسین عشقینه خاطر
زینب کیمی هِچ باشدا بو سودا اولا بیــلمـز
تفسیــر و بیـان درسیـن آلوبـدور آناسیـنّـان
هر عالمَـه نین خطبـه سی غَـــرّا اولا بیــلمـز
عالَــم باشـینـاسـایَـه سالیــب پرچـم زهــرا
هر سـایه بلـــی ، سـایـهٔ طـوبـا اولابیــلمـز
درگاهــی یانان فاطمه سَـسلیر گَلَـه مهــدی
او گَلَسَــه ده ، گۏل قبـری هویـدا اولا بیــلمـز
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
به نام خدا
#فاطمیه
#روضه_ترکی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#رقیه_سعیدی_کیمیا
•••••••••••••••••••••••••••
نَدَن دُویـدی بو دنیـادَن ، نَدَن گِئتدی جوان ، زهــرا
جوانلیقدا نه ظلمیــلَن اُولوب قــدّی کمــان ، زهـــرا
نَـدَن جبــریل ئـؤپَن درگَــه ، آلیــشدی آتش کینـَه؟
آز عمریندَه نَـدَن اُولـدی ، نواســـی اَلاَمان زهــرا
بو ظلمـَه کیـم دوام اِیلــَر کی درگاهی یانان سـاعت
علی نی قویمــادی تنهــا ، اُو پهلوسی سینان زهــرا
حمــایت اِیلَدی زهــرا ، امام و مقتـداسیـن نن
علی نین عشقینَـه خاطر بو آتشــده یانان ، زهــرا
خزانْ یِل اَســدی ، گلشن ده ، علی نین یاسی تِئز صُولـدی
نَه تِئـــز تـاراج غــم اُولدی ، بهــار عمــری خزان ، زهــرا
گؤنـؤز دنیـانی تَرک اِئتدی گل طاهـا، غریبـانَه
گئجِیلَن گِئتـدی آغـوش مــزارَه باغــری قان ، زهــرا
وصیت اِیلَـدی خانم ، شبــانه غســل و دفـن اُولسون
گـَرَک قالسـون بو عالمـدَه ، مــزاری بی نشــان ، زهــرا
یِتیش امــدادَه یا مهــدی ! سَنــی مین دؤرت یؤز ایلدَن چُوخ
کمــک سَسـلیـر ، دَر و دیوار آراسینــدا قالان ، زهــرا
•••••••••••••••••••••••••••••
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
به نام خدا
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
➖➖➖➖➖➖➖➖
قرنها رفته ، ولی باز ، دَری می سوزد
پشتِ آن آتشِ در، بال و پری می سوزد
دَر ، میفتد به زمین ، زیر لگدهایِ زمان
سینه می سوزد و مسمار دری می سوزد
شد مدافع ، که حَرَم اَمن وسلامت باشد
در هوایِ حَرَمش چون سپری می سوزد
وسط کوچه زمین می خورد انگار هنوز
تا شده قامت مادر ، پسری می سـوزد
کوچه شد رازِغریبیِّ حسن این همه سال
سالها رفته ، و لیکن جگری می سوزد
می کشانند علی را وسط کوچه هنوز
دست لرزان کسی بر کمری می سوزد
کوثری آیه به آیه به زمین می ریزد
حیدر از آهِ غمِ پر شَرری می سوزد
بازوانی که نشسته است بر آن رَدّ غلاف
بی صدا ، وقتِ قنوت سحری می سوزد
فتنه ها می بَرَد از یاد ، حدیثِ ثقلین
دو امانت که سپرده پدری ، می سوزد
تکیه دارد به روی مسند حق ، ناحقی
منبری در پیِ این خیره سری می سوزد
کوچه ها پر شده از غفلت این بی خبران
جگر مادر از این بی خبری می سوزد
آتش خانه ی وحی آمده تا کرب و بلا
خیمه می سوزد وهِی موی سری می سوزد
خواهری ناله کنان می نگرد علقمه را
مانده در حسرتِ قرصِ قمری می سوزد
داغدار است دل فاطمه تا وقتِ ظهور
مهدیِ فاطمه با چشمِ تَری می سوزد
➖➖➖➖➖➖➖
🖊رقیه سعیدی( کیمیا)
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
___________________________
به نام خدا
#فاطمیه
#روضه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
السلام علیکِ یا فاطمةالزهرا
_________________
سپردم یاس پرپر را به دستان بقیع امشب
شمـیم یاســمن دارد گلســتان بقیع امشب
چراغ خانه اش روشن شده خاک بقیع، زیرا
شده آیات نور و قدر ، مهــمان بقیع امشب
بریدم بعدِ تو زهرا ! دل از دنیای بی مهـری
سـرم را می گذارم روی دامان بقیع امشب
تمام آسـمان امشب ز داغـت غـصه می بارد
شکسته بغض من هم زیر باران بقیع ، امشب
بقـیع می نالد از زخــمِ تنت، یاسِ کبــودِ من!
منـم همـناله با حــالِ پریشــان بقـیع امشب
مصیبات دلت بانو!بقدری تلخ و سنگین است
که گویی لرزه افـتاده ، به ارکان بقیع امشب
زمین میسوزد و چرخ زمان دیگرنمی چرخد
از این آتش که افتادست بر جان بقیع امشب
سرودم در رثای گل ، غزل مرثیه ها تا صبح
شدم در بزم غم ، تنها نواخوان بقیع امشب
بنا شــدتربـت زهـــرا مزاری بی نشان باشد
دلم قرص است براین عهد و پیمان بقیع امشب
__________________
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
شعلـه بالا می رسیـد از قـامت در ، بیشتر
آسمـان می سـوخت اما قلب مادر ، بیشتر
همنـــوا با نــالهٔ مسمـار و اشک شعـله هـا
زخمه می زد زخـم ، بر بال کبـوتر ، بیشتر
شـاخهٔ یاس جـوان باغبـان را می شکست
بیـن آن دیوار و در ، دست ستمگر ، بیشتر
با نــوای یا رســـول الله در عـــرش خـــدا
شعــله می افتاد بر ، جان پیمبـــر ، بیشتر
آتش ودر بود وزهرا،حیدر و دست وطناب
کوچـه بود آشفته از آن قوم کافر، بیشتر
آه زهــرا قلب مولا را ، به آتش می کشید
بود کاری ، زخــمِ آه از زخم خنـجر بیشتر
در نگــاه بانوی آیینــه ، باران می گریست
اشک بـــاران بود از دریــا فــراتــر ، بیشتر
داغ دل می ریخت در آن غــربت بی انتها
از خروش چشم دریا، اشک گوهر ، بیشتر
بعد از آن دیگر کسی ، لبخند دریا را ندید
موج حسرت بود در چشمان حیدر بیشتر
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
«بسم ربّ الفاطمــه»
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با نــاله های فاطــــمه ، دیــوار می گرید
بر داغ زخم سینــه اش مسمار می گرید
آهِ دل زهـــرا ، شکـــسته بغــض دریا را
امواج غم بر ساحلش ، خونبار می گرید
پروانه می سـوزد به عشــق شمع کاشانه
چشمان شمــع از این همه ایثار می گرید
وقتی که دست آسمان را در زمین بستند
از این جسارت ، ذوالفقارش زار می گرید
از بس که سنگین است غم برشانهٔ حیدر
آن کوه غیـــرت ، حیــــدر کــرار می گرید
در نیمـــهٔ شب با یتیمانش علــی ، تنــــها
هنـــگام غســــل پیکــــر دلدار ، می گرید
آب روان می ریزد اسمـــا و نمــی شـــویَد
دست علـــی می لرزد از این کار می گرید
آغـــاز مظلـــومیت مـــولاست از امـشب
در حســــرتِ لبخـــند زهرا ، زار می گرید
همناله هایش،چاه و نخلستان وعرشی که
می لرزد ارکــانش ، علی هر بار می گرید
امــروز هـــم مهـــدیِ زهرا گوشــهٔ غربت
بر غــربت آن مـــادر غمـخــوار می گرید
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
«بسم ربّ الفاطمــه»
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
پیش چشمم گاه ، مــادر را تصور می کنم
دست آتـش رویِ معجــر را تصور می کنم
لحظه ای ردّ نفس درسینه ام گم می شود
وقتــی آن مسمــار بر در را تصور می کنم
قلب من مانندِ در می لرزد و بی اختیــار
چشمْ بسته ، یاس پر پر را تصور می کنم
آسمـان ، دورِ ســرم گویا سیاهی می رود
تـا درِ افتـــاده بـر ســر را تصور می کنم
در هجومِ بغض ها از پا میفتــم ناگهـــان
بستنِ دستــانِ حیـــدر را تصور می کنم
آیه آیه اشک می بارد قلـم آن لحظه که
غـــربت آیـــات کـــوثـر را تصور می کنم
از غـم و تنهـاییِ زینب دلــم می گیرد و
خانه داریهــای دختـــر را تصور می کنم
می رود با این تصورها قرار از قلب من
قلب نا آرام مــادر را تصـــور می کنــم
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
«بسم ربّ الفاطمه»
#فاطمیه
#اذان_بلال
#حقانیت_امیر_المومنین_ع
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بخــوان بِـلال ! اذان را به نام پیغمـــبر
بخــوان تو أَشهــد أَنَّ محمّــدی دیگــــر
بخوان دوباره که شاید ، مدینه بر خیزد
مـدال عشـــق علـــی را به سینــه آویزد
بخـوان به أَشهــد أَنَّ علـــی ولـــیُّ الله
که اوست حبل متین و علیست تنها راه
اذان بگو که شهــادت دهــم به نام علــی
بخوان که سجده کند عشق بر مقام علی
بخوان اقامـــه شــــود راز در نمــاز نیاز
بخوان که بشکفد از آن اذان ، گل اعجاز
اذان بگـــو که بشـــوید غبــــار از دلهــا
اذان بگــــو که برویــد بهــــار از دلهـــا
بگـــو دوباره طـــراوت بریزد از بـــاران
اذان بگــو که دلــم را جــلا دهــی با آن
بخوان که روحِ دوباره به جسم برگردد
بخوان که از شب غفلت ،طلسم برگردد
و خواند و فاطمــه محوِ خدای اکبــر شــد
همیـن که نـوبت عطــــر گـــل پیمبــر شــد
دل حبیبــهٔ طاها شکــست و رفت از حال
به لب از این غم هجران سرود شعر ملال:
دریغ و درد ! پیمبـــر چه زود رفت از یاد
سفــــارش ثقلیـــن از زبانتـــان افتـــاد!
چقـــدر فاصــــله دارید از مــرام علـــی
مگر شـــما نشنــیدید از مقـــام علـــی؟!
"أنا مدینـــةُ العلم"و علیـست باب علـوم
چرا شدید از این علم بیکران ، محروم؟
علــی نشــانهٔ اکمـــال دین و قرآن است
علــی نمـــاد عدالت ، نماد میـــزان است
علـی قسیــم بهشت و جهنــم است آری
علـی به کلّ خـــلایق مقــــدّم است آری
علیست اول و آخر ، پیِ چــه می گـردید؟!
علیست با حق و حق با علیست بی تردید
چه گویم از وجناتش که میر جنّت اوست
ولیِّ بر حــقِ روز غـــدیر و حـجت اوست
دریغ ! حـــق و عـــدالت نیــامده به شمــا
همـــای عشـــق و سعادت نیامده به شمــا
کلام منبــر ناحــــق شـــد انتـــخاب شمــا
سکوت بر ستـم و کین شده جواب شمــا
غریب وبا دلِ درخون نشسته خواهم رفت
نفـس بریده و پهــلو شکسته خواهم رفت
حســــاب کار بمــــاند به نــزد پیغمبــــر
که تا خدا چه بخواهد به عرصهٔ محشر
📝رقیه سعیدی(کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═࿇࿐ྀུ༅𖠇࿐ྀུ༅࿇═┅─
"کَلِّمینــی" فــاطمـــه ! دارد تــوانـم می رود
آمــــده جان بر لبــم ، روح و روانم می رود
"کَلّمینــی"دختـر خَیــرُ الوَریٰ ، خَیــر النساء!
چشم خود وا کن ببیــن اشک روانم می رود
پــر مــزن از آشیـــــانم ای پرستـــوی علـــی
زندگانــی ، دلخوشــی ، از آشیـــانم می رود
با نفسهایی که سنگین می شود درسینه ات
خنـــــده از روی لبـــان کـودکــانـــم می رود
صحبت از رفتن نکن آتش به قلبم می زنی
تیر داغت دم به دم بر استخــوانم می رود
با وصیــت های تو دنیــا به چشمم تیره شد
قبلِ تو با چشم خود دیدم که جانم می رود
روشنـای چشم من ! باور ندارم نیمـه شب
مـــاه من ، قامتْ کمان از آسمانم می رود
باغبانی خسته ام وقتی که با دست خزان
از بهـــار خــانه ام یــاس جــوانم می رود
آیه آیه التمـــاسم آب شـــد در چشــــم من
از همان وقتی که یاسین بر زبانم می رود
فاطمه! ای کاش هرگزخانهٔ ما ، در نداشت
با همین ای کاش ها آه از نهــــانم می رود
ای تمــامِ لشــکــرم ، تنهـــاترینـــم بعــدِ تـو
می روی همــراه تو گویـا جهـــانم می رود
𖠇࿐ྀུ༅࿇═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇═┅─
به نام خدا
السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا
#غزل_مرثیه
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_علیها_سلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
_______________
طاقت نمی آورد کم کم پـشت آن در ، دست
با ضـربِ پا از دَر جــدا شد بــارِ آخـر ، دست
چون در گرفت آتش ، در ازجاکنده شد افتاد
روی سر و سیـنه ، به رویِ پهلـو و بـر، دست
آتش گذشت از دَر ، به روی صورتش چرخید
تا سَر رسید و شد سپر ،بر گیسویِ سر، دست
بـا آه سـردش آتـشِ دَر شــعلـه وَر تــر شــد
وقتی که می بستند آن لحظه ز حیدر، دست
حیــــدر، یدُاللّه است و باشــد فـَوقَ أَیدیـهِم
بوده مگر جز دست او در فتح خیبر ، دست؟
اُفـتان وخــیزان فاطــمه دنبال حــیدر بود
آخـــر رسید و زد گـِـرِه برشال حیدر، دست
در پیـش چشــمان علی ، زهـرا غریب افتاد
دست غـلاف آزُرد از زهــرای اَطــهر ، دست
دیگر شبـیهِ آخـــر مَــــه ، رو به نقصان بود
می پخــت نان ، اما برای چار اَختر ، دست
می ریخــت بار غــم به رویِ شــانهٔ زینــب
وقتی که می زد شانه بر موهای دختر ،دست
پــر زد شــــبانه وقــت پـروازش نـبود امــا
حالا دعایـش را خـداوندش بر آورد سـت
فهمــید مـولا نیمــه شب وقت وداع ِ یاس
مســمارِ در برحال و روز گـل چه آورد ست
یکباره دست از غسل دادن شست با حسرت
وقتـی رسید آن لحظه بر پهلوی مادر، دست
در غربت آن نیــمه شـب بی تاب می لرزید
وقتی کفن می بست برجسم مطــهّر ، دست
یک باغــبان همراه شش تن ، مخفیانه ،شب
می بُرد تابـوت گـلی بر شــانه و بر، دست
غیــر از علـــی ، زهرا ندارد مَحرَمی دیگر
ای کاش می آمـد جلو از یک برادر ، دست
در هـالهٔ نـوری بـرآمــد از درون قبــر
ســوی علی مانند دسـتان پیــمبر ، دست
ای کــاش پیــغـمبر نـپرسد از علی امشب
خورده چرا بر صـورت آیات کوثـر ، دست
دســت عــلی و اهـل بیــتش رازهــا دارد
این خانواده دردها دیدست از هر ، دست
در کــربلا هـــم معـــنیِ ایثــار شد تصــویر
وقتــی جـدا شد از ابا الفضل دلاور ، دست
وقـت شفــاعت با خــودش می آوَرَد زهـــرا
یک یادگار از نهر علقم ، روز محشـر ، دست
_____________
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
┅═𑁍✿𑁍═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
«بسم ربِّ الفاطمـه»
#آغاز_فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_علیها_سلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
فاطمیـــه غربت بی انتهـــای حیدر است
فاطمیــــه سوز آه بی صدای حیدر است
فاطمیـــه نالهٔ دیــوار و مسمـــار و در و
حسرت چشمان پاک بچه های حیدر است
خاطرات کوچه و بغض حسن ،اشک حسین
غربت و بی مادری سهم سرای حیدر است
در هجــوم طعنه های تلخ بعد از فاطمه
چاه ، تنهــا مَحـرَم دردآشنای حیدر است
جمــلهٔ "الجـار ثم الدار" در هر نیمه شب
مثل زهرا در قنوت و ربّنــای حیدر است
کاش قدری درک می کردند آن همسایه ها
نور سبز استــجابت در دعای حیدر است
حیـــدری که هر سلام بی جوابش آه بود
شاهد این غربتش تنها خدای حیدر است
آفتـــاب عــالم آرایی که در اوج کمـــال
هردوعالم ذره ای درزیر پای حیدر است
بوتــرابی که برایش تربت پاک بقیــــع
نیمه شبهــا راز دار با وفای حیدر است
هر کسی شد محرم بزم عزای فاطمـــه
داغدار فاطمه ، تحت لوای حیدر است
✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
❃﷽❃
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
#شهادت_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#سرودهٔ_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
نبـــــود موســـــم آتش بر آشــیانه زدن
و یا کبــــوتر عــاشـــق ، میـان لانه زدن
دمِ شکفتـــن گلبرگ غنــــچه بود و نبود
زمان سیلـــیِ نیلـــی به یاس خـانه زدن
کبــــوتری که شکسته ست بال پروازش
رواست روی پــرش زخــــم تازیانه زدن؟
غلاف ، قصـهٔ تلخیـست در وِلای علــــی
چه نارواست گلــش را به این بهانه زدن
چه ســـاده بود بر اهــل سقـــیفه با آتش
شـــــرار غـــم به دلِ صاحبِ زمـانه زدن
فقــــط ز دست دو ملعونِ خوار می آمد
دری به پهــــلوی ریحــانه عامدانه زدن
چـــه نارواست به جـای تســــلّیِ خـاطر
هــــزار تیــــر بلا را به دل ، نشـــانه زدن
به خانه ای که دعایش به آستان می رفت
روا نبــــود کــه آتـــش بر آســــتانه زدن
چه خانه ای که در آن کار مادری این بود
به اشـک ، بر نخ تسبیـــحِ نور ، دانه زدن
برای مردم شهــرش قنـــوت پر می شد
به استـجابت سبـــز از دعا ، جوانه زدن
از این به بعد برایش چقــدر سنگین بود
نفس کشیدن و مرهـم به زخم شانه زدن
و سخت ترکه به دستی شکسته مادرنور
به زلفِ آینــــهٔ دلشکــــسته ، شـــانه زدن
تمـــام کـــرد ، رســــالات مـــادری را بـــا
شکسته دست به دستاس و کارِ خانه زدن
چه سخت بود برای علی که دور از چشم
ســـرِ مزارِ عـــزیزی، ســـری شـــبانه زدن
هنوز می رسد از پشت در ، به گوش زمان
صـــدای ناله و فریاد از ایـن زمــــانه زدن
شود چه خوب ، به همراه مهدیِ زهرا
ســـری به تربت بانوی بی نشــــانه زدن
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۹/۸
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047