eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.3هزار دنبال‌کننده
714 عکس
237 ویدیو
20 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 گذشت یک شب و اما به اضطرار گذشت تمــــام ثانیه هــامان به انتــــظار گذشت نشـــست داغ بزرگی به روی قلب وطن شهیـــد خدمت دیگر از این دیار گذشت ۱۴۰۳/۲/۳۱ 😭😭
«بسم الله النور» 🖤 ____________________ تسلیت ، ایران من ! این بار هم باران گرفت پر هیاهو شد زمین در آسمان توفان گرفت بار دیگــــر داغ تازه بر دل مــردم نشست شعله ای جانسوزتر بر دامن ایران گرفت موج گردابی به پا شد بر دل کشتی نشست راه بر دریا دلان و مرد کشتیبان گرفت سوخت ابراهیم این بار از هجوم شعله ها لاله باران شد گلستان و دل بستان گرفت تا کنـــد آباد این خــاک نیــاز آلـــوده را مقصدش افلاک شد در آسمانها جان گرفت بال پروازش شکست و آسمان در خون نشست وَرزقان شرمنده گشت و قلب کوهستان گرفت بار غم ، از بس که سنگین بود روی شانه اش خواب خوش را از نگاه یار محرومان گرفت جمعه هایش هم برایش رنگ تعطیلی نداشت عاقبت این جمعه ها با خستگی پایان گرفت خسته بود و شاهد این خستگی بود آسمان این چنین شد پیکرش را کوه در دامان گرفت مرد میدان بود او هم مثل سردار شهید باز هم دست اجل ، مردی از این میدان گرفت در شب میلاد خورشید خراسان ، بی امان خادمش خط امان از حضرت سلطان گرفت او که عمری بوده پای روضهٔ یابن الشبیب عاقبت رخت شهادت از شَهِ خوبان گرفت ۱۴۰۳/۲/۳۱ 🤲اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🤲 کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
🖤 گذشت یک شب و اما به اضطرار گذشت تمــــام ثانیه هــامان به انتــــظار گذشت نشـــست داغ بزرگی به روی قلب وطن شهیـــد خدمت دیگر از این دیار گذشت ۱۴۰۳/۲/۳۱ 😭😭
«بسم الله النور» 🖤 ____________________ تسلیت ، ایران من ! این بار هم باران گرفت پر هیاهو شد زمین در آسمان توفان گرفت بار دیگــــر داغ تازه بر دل مــردم نشست شعله ای جانسوزتر بر دامن ایران گرفت موج گردابی به پا شد بر دل کشتی نشست راه بر دریا دلان و مرد کشتیبان گرفت سوخت ابراهیم این بار از هجوم شعله ها لاله باران شد گلستان و دل بستان گرفت تا کنـــد آباد این خــاک نیــاز آلـــوده را مقصدش افلاک شد در آسمانها جان گرفت بال پروازش شکست و آسمان در خون نشست وَرزقان شرمنده گشت و قلب کوهستان گرفت بار غم ، از بس که سنگین بود روی شانه اش خواب خوش را از نگاه یار محرومان گرفت جمعه هایش هم برایش رنگ تعطیلی نداشت عاقبت این جمعه ها با خستگی پایان گرفت خسته بود و شاهد این خستگی بود آسمان این چنین شد پیکرش را کوه در دامان گرفت مرد میدان بود او هم مثل سردار شهید باز هم دست اجل ، مردی از این میدان گرفت در شب میلاد خورشید خراسان ، بی امان خادمش خط امان از حضرت سلطان گرفت او که عمری بوده پای روضهٔ یابن الشبیب عاقبت رخت شهادت از شَهِ خوبان گرفت ۱۴۰۳/۲/۳۱ 🤲اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🤲 کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047