eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.1هزار دنبال‌کننده
560 عکس
176 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
(بسم الله النور) شب میلاد هشتمین خورشید آســـــمان هــم هوای غم دارد از نگاه کبـــــوتران حــــرم دانه دانه ستـــاره می بارد زائران با توســل و صــلوات از خدا عاجزانه می خواهند با دلی پر امید و چشـــمی تر بی قرارند و چــشم بر راهند بارالهــــا به احتــــرام رضـــا خـــادمش را دوباره برگردان تا شود لطف تو ، شب میلاد شــــامل حــال مــردم ایران ۱۴۰۳/۲/۳۰ @saeidikimya
🖤 گذشت یک شب و اما به اضطرار گذشت تمــــام ثانیه هــامان به انتــــظار گذشت نشـــست داغ بزرگی به روی قلب وطن شهیـــد خدمت دیگر از این دیار گذشت ۱۴۰۳/۲/۳۱ 😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 انا لله و انا الیه راجعون 🏴 🌹شرط است🌹 🏴 باکمال تأسف و تأثر ، شهادت و عروج ناگهانی جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله رئیسی و هیئت همراه ، در شب ولادت باغ ولایت را خدمت پیشگاه مقدس علیه السلام و اسلامی ایران و شریف و شهید پرور ایران تسلیت عرض می نمایم. 🤲اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🤲 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
«بسم الله النور» 🖤 ____________________ تسلیت ، ایران من ! این بار هم باران گرفت پر هیاهو شد زمین در آسمان توفان گرفت بار دیگــــر داغ تازه بر دل مــردم نشست شعله ای جانسوزتر بر دامن ایران گرفت موج گردابی به پا شد بر دل کشتی نشست راه بر دریا دلان و مرد کشتیبان گرفت سوخت ابراهیم این بار از هجوم شعله ها لاله باران شد گلستان و دل بستان گرفت تا کنـــد آباد این خــاک نیــاز آلـــوده را مقصدش افلاک شد در آسمانها جان گرفت بال پروازش شکست و آسمان در خون نشست وَرزقان شرمنده گشت و قلب کوهستان گرفت بار غم ، از بس که سنگین بود روی شانه اش خواب خوش را از نگاه یار محرومان گرفت جمعه هایش هم برایش رنگ تعطیلی نداشت عاقبت این جمعه ها با خستگی پایان گرفت خسته بود و شاهد این خستگی بود آسمان این چنین شد پیکرش را کوه در دامان گرفت مرد میدان بود او هم مثل سردار شهید باز هم دست اجل ، مردی از این میدان گرفت در شب میلاد خورشید خراسان ، بی امان خادمش خط امان از حضرت سلطان گرفت او که عمری بوده پای روضهٔ یابن الشبیب عاقبت رخت شهادت از شَهِ خوبان گرفت ۱۴۰۳/۲/۳۱ 🤲اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🤲 کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
«بسم رب الشهداء و الصدیقین» ─━═•••❃❀❃•••═━─ می خواهم از این داغ ، یک دیوان بگویم از غــــربــت آقـــای محـــرومـــان بگویم از بالــــهای زخمــیِ چنــدین کبــــوتــر از مـاهِ پنــــهان در مِه و بــوران بگویم از لالــه هـــای پـرپـر دشــت شــــقایـق از داغ سنــــگین بــر دل ایــران بگویم از آن همـــه پاکی و اخــلاص و تواضع از حـس مســــئولیت و ایمـــان بگویم از آخــــرین لبخنــــدهـای عـــارفــــانه از چهـــرهٔ غمگین ولی خنـــدان بگویم از عاشقی مخلص که نام و راه و یادش در خـــاطراتم مانده جـــاویدان بگویم از کوه نســتوهِ عبـــا بر دوش و خاکی از روح افـــلاکیِ یک انســـان بگویم از خادمی که اجر خدمت های او شد امضا به دست حضرت سلطان بگویم از او که آغـــوش رضا شد جایگاهش از این چنین معراج یک انسان بگویم از او که حتی خستگی را خسته کرد و شد بسترش دامان کوهستان ، بگویم در ابتــدای خدمتـــش تا انتـــها رفت سخت است از آغــاز بی پایان بگویم جا دارد عمــــری در عـــزای او بگریم یک عمـــر باید از غم هجـــران بگویم ─━═•••❃❀❃•••═━─ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۳/۲ کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
«بسم رب الشهداء و الصدیقین» ─━═•••❃❀❃•••═━─ هر بار می سوزد وطن از داغ برگ و بارها هــر بار می گیــرد دلم از رفتــــن دلدارها انگار خالی می شود میدان پیکار و عمل هر بار می گیرد ز ما دست اجل ، عـمارها چیــدند این بار از صف اول تمام باغ را عطــر شــقایق می رسد از دامن گلزارها این سالها از هر طرف داغ مکرر دیده ایم تا کی بسوزیم ای خدا از این همه تکرارها غم پشت غم آوار شد از داغهای سینه سوز کی می شود قد راست کرد از زیر این آوارها؟ آتش به دلها می زند هم یادشان هم دیدنِ آن عکـــسهای مانده روی سیـــنهٔ دیوارها نوشید از "قالوا بلیٰ" هر کس که چشمش باز بود معــــراج می گردد یقیناً قســمت بیدارها از عشق ، پر شد ساغر و پیمانه های عمرشان مستانه نوشیدند از جام ولا ، هشیار ها همراه ابراهیم، ما هم بین آتش سوختیم همراه آن انگـــشتر و عمــامه و دسـتارها شب تا سحر تا آسمانش پل زدیم اما نشد میل عروج از سوی او از ما ولی اصرارها آه ای شهید خدمت و ای خادم سلطان عشق دیدی که مولا می خرد اخلاص خدمتکارها از بین مردم بودی و در بین مردم زیستی این است رسم خدمت و آیین مردم دارها بعد از تو بیرون آمدند از کنج خلوتهایشان دندان خود را تیز کردند از قضا کفتارها مانند ابراهیم امانت دار می خواهد وطن باید بیفتـــد این وطن دست امانت دارها باید شهیدی مثل تو سرمشق یکرنگی شود وا می شود با یکدلی قطعاً گره از کارها آشفته حالم واژه هایم خون دلها خورده اند باید بگویم بعد از این در سوگ یاران ، بارها ─━═•••❃❀❃•••═━─ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۳/۳ کانال اشعار در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047