eitaa logo
سفرنامه اربعین
1 دنبال‌کننده
11 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
توی جاده نزدیک به حمیل هی نوشته بود داروخانه یک کیلومتر داروخانه ۵۰۰ متر داروخانه ۱۰۰ متر دیگه دیدیم خیلی اصرار میکنن یه صابون خمیری گرفتیم 😄
از بهترین دوراهی های زندگی
ساعت حدودای ۱۲ شب برای استراحت جناب راننده رفتیم دانشگاه صنعتی کرمانشاه که به نام موکب امام رضا درجهت اسکان زوار خدمت میکرد برای ورود گذرنامه خواستن گذرنامه جانان زهرا رو دادیم😄 داخلش خیلی مرتب طور و اینا سعی در ارائه خدمت باکیفیت داشتن احساس سرماخوردگی داشتم و داروی امام موسی کاظم خوردیم با اعتراض خانمی که کنار مون بود از صدای اذان گوشی بیدار شدم 🥴 صبح از فروشگاه شون از همون چفیه نخی فلسطینی باحالا گرفتیم و دخترجان هم یه عروسک روسی آبی گرفت و حدودا ساعت ۸ونیم صبح از دانشگاه اومدیم بیرون و زدیم به جادده
بعد از گردنه های اسد آباد چندتا موکب بودش یکی شون چای آتیشی داشت و نوای میثم مطیعی رو پخش کرده بود دخترجان و همسر رفتن یه سری به موکب بزنن برای من شربت آوردن و اومدن دخترجان نشست تو ماشین و گفت: خود میثم مطیعی هم نبود 😃😄 یه آقاپسر نوجوانی اومد گفت سوییت رایگان میخواید برای استراحت؟ و ما بعد از تشکر گفتیم می‌خوایم به مسیر ادامه بدیم چه خوبه که بچه هامون دارن این سبک زندگی رو یاد می گیرن...
و بعد از مریانج رفتیم موکب حضرت قاسم ابن الحسن خادم های نوجوان و جوان با یک ساختار مدیریتی مرتب خدا خیرشون بده زیارت شون قبول!
به همدان که رسیدیم حدودا ساعت ۷وربع اینطورا بود کههههه آمپر رفت بالا و یهو به یه باطری سازی برخوردیم و مشکل برطرف شد و متوجه شدیم برای سوکت ِ فن بوده یه پسر جوون متکدی هم خیلی فکرمو درگیر کرد... دلم براش سوخت خب چرا کار نمی‌کنی پسرجان؟ خدایا یه تغییری توی زندگیش اتفاق بیفته و...
دریای آرامش.mp3
4.68M
نسخه صوتی دریای آرامش 🌷
حوصله ی دخترجان سر رفته بود پناه بردیم به سروووود
ماشین به مشکل برخورد🥲 مسیر رو تغییر دادیم و رفتیم مقبره شهدا و تا رسیدیم مشکلش حل شد🧐 حس خوبی داشت که مسیرمون رو با شهدا آغاز کردیم قرار گذاشتیم توی این سفر به یاد این شهدا باشیم 💚
جایگاه آماده شده ی خنک و نرم دخترجان در سفر 🛋😄
۲۶مرداد۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۴۷ دقیقه حرکت کردیم
بسم رب الحسین