eitaa logo
سفرنامه
335 دنبال‌کننده
430 عکس
988 ویدیو
11 فایل
🍂بسم الله الرحمن الرحیم 🍂 🌿اینجا حرف های یک مسافر است 🍃مسافر این دنیا که روزی باید برود 🌿سفر خاتمه می یابد 🍃اما سفرنامه ادامه دارد .... 🔰این کانال با مدیریت خانم دکترهای علوم قرآنی راه اندازی و اداره میشه، امیدواریم مفید و موثر باشیم✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
نکته تفسیری صفحه ۳۰: با دست خودتان، خودتان را نابود نکنید: مال و ثروت، یکی از نعمت­ های بزرگ خداست و نمی­ توان تأثیر آن را در زندگی انکار کرد. گاهی لازم می­ شود که ما از ثروت خویش دل بکنیم و آن را در راه خدا خرج یا ـ به تعبیر قرآن ـ «انفاق» کنیم. کمک به نیازمندان، یکی از نمونه­ های روشن انفاق است. در قرآن کریم و سخنان معصومین، پاداش فراوانی برای این نمونه از انفاق مال یافت می­ شود. پیامبر اسلام فرموده است: «کسی که یک درهم در راه خدا بدهد، خدا در کارنامه­ ی اعمالش، هفتصد کار خوب ثبت می­ کند.» [1] یکی دیگر از نمونه­ های انفاق، کمک مالی به لشکر اسلام برای جنگ با کافران و تجاوزگران است. هزینه­ ی سلاح­ های جنگی، خوراک و پوشاک سربازان و اداره­ ی زندگی خانواده­ های آنان، رقم زیادی​ست که تأمین آن­ها به پشتیبانی و کمک مسلمانان نیاز دارد. این نوع از انفاق نیز در آیات فراوانی مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت، انفاق، یکی از راه​ های رشد انسان­ هاست که بیشتر از کسی که به او انفاق می­شود، انفاق​ کننده از آن سود می­ برد؛ زیرا روحیه​ ی از خود گذشتگی و دل کندن از چیزهای دوست​داشتنی برای خشنودی خدا را در انسان­ ها تقویت می­ کند. این کار خیر امّا مانند یک درخت سرسبز و پرمیوه، در معرض آفت­هایی قرار دارد. یکی از آفت­ های انفاق، افراط و تفریط در آن است. افراط و زیاده­ روی در انفاق، به صورتی که زندگی عادی انسان را دچار مشکل کند، کار اشتباه و نادرستی​ است. اصولاً تمام اعمال خوب، تا وقتی خوب و مفید هستند که به زندگی عادی انسان ضربه نزنند. در بخشی از یک روایت آمده است که شخصی به​ نام ولید بن صَبیح می­ گوید: «خدمت امام صادق علیه السلام بودم و نزد ایشان ظرف بزرگی از خرما قرار داشت. گدایی آمد و از ایشان صدقه خواست. امام به او قدری خرما داد. گدایی دیگر آمد و امام به او نیز خرما داد، و گدایی دیگر نیز همین​طور؛ امّا چهارمین نفر که آمد، امام چیزی به او نداد و به او فرمود: خدا روزی​ ات را زیاد کند. آنگاه امام فرمود: اگر کسی ثروتی داشته باشد که به سی ـ چهل هزار درهم و دینار هم برسد و همه را انفاق کند و هیچ چیزی برایش نماند و سپس از خدا طلب روزی کند، از کسانی​ست که خدا دعای او را مستجاب نمی­ کند[2] [زیرا خدا به اندازه­ ی نیازش به او ثروت داده ولی او همه­ ی آن را بدون برنامه‏ ریزی انفاق کرده است.].» در مقابل، تفریط و کم گذاشتن از انفاق نیز خصلتی ناپسند است که علّت اصلی آن، بخل و پول​ دوستی​ست. افراد ظاهربین، انفاق را مساوی با از بین رفتن مال و اموالشان می­ دانند؛ غافل از این​که انفاق، مایه­ ی افزایش مال در دنیا و گرفتن پاداش از خدا در آخرت است. خدای مهربان که از ما و انفاق­ های ما بی­ نیاز است، در آیات 10 و 11 سوره­ ی منافقون فرموده است: «از آنچه به شما روزی داده­ ایم، انفاق کنید؛ پیش از آن​که مرگ سراغ یکی از شما بیاید و آنگاه بگوید: پروردگارا، چرا مرگ مرا تا مدت اندکی به تأخیر نینداختی تا صدقه دهم و از افراد شایسته شوم؟ (ولی بدانید) هنگامی که مرگ کسی فرا رسد، خدا آن را به تأخیر نخواهد انداخت، و خدا از کارهایتان آگاه است.» [1] . بحارالانوار، ج93، ص122 [2] . همان، ص166 ✍ خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
نکته تفسیری صفحه ۳۱:  هم دنیا، هم آخرت: آفتاب طاقت­ فرسای مدینه، مردم را به استراحت در سایه­ ها فرا خوانده بود؛ ولی امام باقر علیه السلام بدون توجه به آن هوای سوزان، دنبال كاری كه به گذران زندگی مربوط می­ شد، در حركت بود و به سبب سنّ زیاد و حال جسمی خود، با كمك دو خدمت­كار حركت می­ كرد. محمّد بن مُنكَدِر كه خیال می­ كرد شخص بزرگی​است، این صحنه را از دور دید و با تعجّب در دل گفت: عجب! پیرمردی از پیرمردهای قریش، در این هنگام روز، با این وضع در پی مال دنیاست! باید جلو بروم و او را نصیحت كنم. محمد جلو رفت و در حالی كه امام در كنار نهری ایستاده بود و عرق از سر و رویش می­ ریخت، به ایشان سلام كرد و جواب سلامش را از امام گرفت. سپس گفت: «خدا كمكت كند؛ چگونه ممكن است شما كه پیرمردی از پیرمردهای قریش هستید، در این هنگام روز و با این وضع در پی مال دنیا باشید؟! آیا فكر نمی­ كنید اگر مرگ شما در این حالت فرا رسد، چه خواهید كرد؟» امام باقر علیه السلام در پاسخ او فرمود: «اگر مرگ من در این حالت فرا رسد، من در حال اطاعت و عبادت خدای بزرگ مرده­ ام؛ زیرا با كار و تلاش، خود و خانواده­ ام را از تو و مردم دیگر بی­ نیاز می­ كنم. من فقط از این می­ ترسم كه در حالی مرگم فرا رسد كه در حال گناه باشم.» محمّد با شنیدن این پاسخ، سرش را به پایین انداخت و با خجالت گفت: «حق با شماست؛ رحمت خدا بر شما باد! می­ خواستم شما را نصیحت كنم؛ ولی شما مرا نصیحت كردید.»[1] برخی از افراد كه دین اسلام را به­ درستی نشناخته­ اند، تصور می­ كنند كه دین‌داری فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حجّ رفتن و دیگر عبادت­ هاست، و انسان دین­دار فقط باید مشغول این كارها باشد و دنبال درآمد و فراهم كردن زندگی مناسبی برای خود و خانواده­ اش نرود؛ در حالی كه قرآن كریم و پیشوایان معصوم ما هرگز چنین مطلبی را نفرموده­ اند. از نظر قرآن، انسان مسلمان باید با تلاش و كوشش، در پی در‌آمد حلال باشد و زندگی خوبی را برای خود و خانواده­ اش فراهم كند. دین اسلام با مناسب­ ترین برنامه­ ریزی، بهترین زندگی را در دنیا و پس از مرگ برای مسلمانان طراحی کرده است. اگرچه نماز، روزه و عبادت­ های دیگر اهمیت فراوانی دارند و دین­داری بدون این​ها معنا ندارد، یك مسلمان در كنار این عبادت­ها، دنبال تندرستی، نشاط، درآمد و رفاه خود و خانواده­ اش نیز باید باشد. پیشوایان معصوم ما، علاوه بر عبادت، ما را به ورزش كردن، تلاش برای كسب علم و درآمد، تجارتِ حلال، و خلاصه، زندگی خوب توصیه كرده­ اند و خود نیز به این امور اهتمام می­ کردند. ما در آیه​ ی 201 سوره​ ی بقره از خدای مهربان می­ خواهیم، هم در دنیا و هم در آخرت، زندگی خوب و مناسبی برایمان فراهم كند؛ به­ طوری كه او از ما خشنود باشد و ما نیز با استفاده از امكانات زندگی­مان، راه رشد و ترقّی را بپیماییم. چه خوب است این فرمایش امام صادق علیه السلام را در این ­باره به خاطر بسپاریم: «از ما نیست كسی كه دنیایش را برای آخرتش رها كند [و آن​قدر سرگرم عبادت شود كه كار و درآمد و سلامت خود را فراموش کند] و همچنین كسی كه آخرتش را برای دنیایش رها کند [و آن​قدر سرگرم كار و تفریح شود كه عبادت و آخرت را از یاد ببرد].»[2] همچنین در روایتی از امام حسن مجتبی علیه السلام می­ خوانیم: «برای دنیای خود چنان تلاش کن که گویا در دنیا زندگی ابدی خواهی داشت و برای آخرتت نیز چنان کار کن که گویا فردا، روز مرگ توست.»[3] پس مناسب است این عبارت قرآنی (رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ... ) را حفظ ‌كنیم و این دعای پرمعنا را در قنوت نمازهایمان بخوانیم. [1] . الکافی، ج5، ص73 [2] . من لایحضره الفقیه، ج3، ص156 [3] . مستدرک الوسایل، ج1، ص146 خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
نکته تفسیری صفحه ۳۲: فدایی پیامبر(ص): سیزده سال از بعثت پیامبر خدا گذشته بود. آزار و اذیت مشرکان مکّه به بیشترین حد رسیده بود و مسلمانان در فشار شدیدی قرار داشتند؛ ولی هر چه آزار مشرکان بیشتر می­ شد، شمار مسلمانان نیز افزایش می­ یافت. شاید سیزده سال پیش که جمع کوچک و سه​نفره­ ی پیامبر ، علی ­بن ابی​طالب علیه السلام و خدیجه(س)به نماز می­ ایستادند، به خیال مشرکان هم نمی­ رسید که پیروان اسلام این​قدر زیاد شوند. خبر بیعت گروهی از مردم یثرب با پیامبر صلوات الله علیه نیز باعث شده بود که آتش خشم کافران شعله­ ورتر شود. به همین سبب، بزرگانشان در «دارالندوه»، دور هم جمع شدند؛ جایی که آنان، برای تصمیم​ گیری در امور مهم، گرد هم می​آمدند. در آن مجلس شیطانی، هر یک از آنان برای سرکوب اسلام پیشنهادی کردند. تا این​که سرانجام تصمیم گرفتند از هر قبیله یک نفر مأمور شود و در شب 24 ذی​حجه، همگی به خانه­ ی پیامبر صلوات الله علیه بریزند و با هم او را به قتل برسانند؛ تا بدین وسیله قتل پیامبر بر گردن همه­ ی آنان بیفتد و قبیله­ ی پیامبر یعنی بنی­ هاشم که توان جنگ با همه­ ی قبایل را ندارد، به خونبها راضی شود و غائله­ ی اسلام برای همیشه ساکت شود؛ امّا خداوند که از همه­ ی اسرار آگاه است، پیامبرش را از توطئه­ ی کافران باخبر کرد. پیامبر صلوات الله علیه این مطلب را با بهترین یار و یاور خود علی ­بن ابی​طالب علیه السلام که در آن زمان جوانی 23ساله بود، در میان گذاشت و او با کمال میل پذیرفت که خود را سپر بلای پیامبر کرده، جانش را برای او فدا کند؛ بدین صورت که برای گمراه کردن مشرکان، در بستر پیامبر صلوات الله علیه بخوابد و آن حضرت از فرصت استفاده کند و از مکّه خارج شود. آن شب، بردگان شیطان، خانه­ ی پیامبر را با شمشیرهای بُرّان محاصره کردند و آن را زیر نظر گرفتند. حضرت علی علیه السلام با قلبی سرشار از ایمان، زیر پارچه­ ی سبزرنگی که پیامبر صلوات الله علیه هر شب روی خود می­ انداخت، خوابیده بود و هر لحظه انتظار می­ کشید که شمشیرهای کافران بر بدنش فرود آیند و او را تکّه­ تکّه کنند؛ ولی آرام و بی­ صدا با خدای خود مناجات می‌کرد. در روایات آمده است که در این هنگام، خدا به سبب داشتن چنین بنده­ ای، به فرشتگان خود افتخار کرد و جبرئیل و میکائیل، دو فرشته­ ی بزرگ خدا، بر آن حضرت آفرین گفتند. سرانجام، کافران به خانه­ ی پیامبر هجوم آوردند و برای این​که جنایتشان را کامل کرده، پیامبر را زجرکش کنند، به سمت بسترش سنگ پرتاب کردند. صدای آه و ناله از زیر پارچه شنیده شد؛ ولی صدای محمد نبود. با خشم جلو آمدند و پارچه را کنار زدند و ناگهان بر زمین میخ­کوب شدند. بر سر علی علیه السلام فریاد کشیدند که محمّد کجاست؟ او با آرامش پاسخ داد: «خبر ندارم.» آنان علی را به قصد کشت کتک زدند و سپس او را با بدن مجروحش رها کردند و در پی پیامبر شتافتند. فداکاری امیر مؤمنان علی علیه السلام در آن شب، نقشه­ ی کافران را نقش بر آب کرد و نجات­ بخش بزرگ انسان­ها را نجات داد. آن شب تاریخی، به «لیلة المبیت» معروف است و یکی از مدال­های افتخار پیشوای یکم ما شیعیان محسوب می­ شود.[1] آیه​ ی 207 بقره به این ماجرای تاریخی و فداکاری بزرگ اشاره می­ کند. [1] . این متن از بحار الانوار، ج36، ص41، تقسیر قمی، ج1، ص273 و تفسیر نمونه، ج2، ص77 اقتباس شده است. ✍ خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
نکته تفسیری صفحه ۳۳: بهای بهشت: آسایش و راحت، آرزوی مشترک همه­ ی ما انسان­ هاست. همه­ ی ما در دنیای خیال خود، جهانی بی­ دغدغه و آرام را تصور می­ کنیم و تا آنجا که می­ توانیم، می­ کوشیم به آن جهان زیبا دست یابیم؛ ولی هرچه بیشتر زندگی می­ کنیم، بیشتر متوجه می­ شویم که رسیدن به آرامش کامل در این دنیا محال است. مال و ثروت، با همه​ ی خوبی و فایده­ اش، سختی­ هایی نیز با خود می­ آورد و رؤیای آرامش را تیره و تار می­ کند. ترس از دست رفتن ثروت و مشکل نگهداری آن، نمونه­ های روشنی از آن سختی­ هاست. این​ها همه به ما می­ فهماند که جهان آرزوهای ما، این زندگی کوتاه و گذرا نیست. پیامبران نیز این نوید را از سوی خدا آورده­ اند که «بهشت»، سرزمین موعود و بی­ رنج و دردسر همه­ ی ما انسان​ هاست و ما برای این به دنیا آمده­ ایم که روزی به آن وارد شویم؛ ولی آیا ورود به بهشت، ساده و رایگان است؟ آیا هر کس هر طور که زندگی کند، بهشتی می­ شود؟ آیا آنان که برای حفظ ایمانشان، دار و ندارشان را رها می­ کنند و به سرزمین دیگری هجرت می­ کنند، مانند کسانی هستند که برای حفظ خانه و کاشانه­ شان، دین خدا را نمی­ پذیرند و به او شرک می­ ورزند؟ آیا کسانی که برای نگهبانی از دین خدا سلاح به دست می­ گیرند و سلامت و جان خود را به خطر  می­ اندازند، مانند عافیت​ طلبانی هستند که همیشه منتظر پیروزی یکی از دو طرف جنگ هستند تا به آنان ملحق شوند؟! آیا کسانی ­که برای فرمان​ برداری از دستورهای پروردگارشان، یک ماه روزه می­ گیرند و از آب گوارا و غذاهای لذیذ صرف­ نظر می­ کنند، مانند بی­ خبرانی هستند که مهم​ترین مسئله در زندگی­شان، سیری شکمشان است؟ آیا آنان که از ترس خدا، لذّت­های حرام را زیر پا می­ گذارند، مانند کسانی هستند که لذّت­ جویی، بزرگ​ترین هدف آن​هاست و حلال و حرام بودن آن، برایشان اهمیتی ندارد؟ شاید این سؤالات به پاسخ نیاز نداشته باشد؛ ولی سؤال مهم​ تر این است که اگر این دو گروه یکسان نیستند، پس چرا بسیاری از مردم، راه خطا را انتخاب می­ کنند؟ پاسخ این است که قانون خدا چنین است که رسیدن به بهشت برین، مشروط به فرمان​برداری از اوست؛ ولی در برخی موارد، فرمان خدا در ظاهر با راحت­ طلبی­ ها و لذّت­ جویی­ های ما سازگار نیست. در اینجا، کسانی­ که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، سختی فرمان​برداری از خدا را به جان می​ خرند؛ زیرا می­ دانند که آن سختی، گردنه­ ای برای رسیدن به قلّه​ ی سعادت است و باید از آن گذر کرد. آری، اگر ایمان ما به خدا و جهان پس از مرگ، ایمان حقیقی باشد، دیگر از رنج عبادت­ ها و اطاعت­ ها هراسی پیدا نمی­ کنیم و سختی آن​ها را به جان می­ خریم. اکنون می­ فهمیم که چرا پیامبر بزرگ ما فرمود: «گرداگرد بهشت، با سختی­ها و مشکلات پوشانده شده، و دور تا دور جهنّم با لذّت­های حرام پوشانده شده است.» [1] [1] . بحارالانوار، ج68، ص72 ✍خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
نکته تفسیری صفحه ۳۴: دری از درهای بهشت: شخصی با آرامش در خانه­ ی خود استراحت می­ کند که ناگهان صدایی می­ شنود. سراسیمه پشت در می­ رود. صدای کسی را می­ شنود که فریاد می­ کشد و می­ خواهد به زور وارد خانه­ ی او شود. صاحب­ خانه، فردی منطقی و داناست و با زبان خوش با آن شخص صحبت می­ کند؛ ولی او حرف حساب نمی­ فهمد و می­ خواهد به حریم آن خانه تجاوز کند. به نظر شما، صاحب­خانه چه رفتاری باید داشته باشد؟ آیا دست روی دست گذاشتن و ادامه ­دادن به صحبت­ های زیبا و منطقی، مشکل را حل می­ کند؟ یا این​که او هم باید فریاد برآورد و از حریم خصوصی زندگی­ اش دفاع کند و با آن شخص متجاوز گلاویز شود؟ آیا درگیری او با آن شخص، کاری غلط و غیر منطقی​ است؟ اسلام که آخرین و کامل­ ترین آیین بشر است، از روز اول، همه­ ی مردم را به تفکّر و گفت­ وگوی صمیمانه دعوت کرده است. اسلام با هر گونه ظلم و ستم مخالف است و هیچ­گونه تجاوز و بی­ عدالتی را نمی­ پذیرد. هنگامی که به زندگی انسان­ها در گذشته و حال نگاه می­ کنیم، می­ بینیم که همیشه افرادی وجود داشته­ اند که زندگی و آزادی بشریت را تهدید کرده­ اند؛ افراد طغیانگر و قدرت­ طلبی که مردم را بردگان خود فرض می­ کردند و آرزوی حکم­رانی بر همگان را در سر می­ پروراندند. از طرف دیگر، آزادگی و سعادت جاودان انسان­ها نیز از سوی برخی از مردم در خطر بوده است. «کفر و شرک»، بزرگ­ترین آفت سعادت بشر است که انسانیت انسان را از او می­گیرد و او را به موجودی بی­ هدف، سرگردان، خرافه­ پرست، بی­ منطق و خلاف­کار تبدیل می­ کند. آیا اسلام ـ این برنامه­ ی زندگی انسان ـ برای مقابله با دشمنان زندگی دنیا و آخرت او برنامه­ ای ندارد؟ آیا این آیین حیات­ بخش، مردم را به مردن و هلاک شدن توسط متجاوزان دعوت می­ کند؟ هرگز. اسلام اگرچه دنیایی پر از صلح و آرامش می­ خواهد، با قاطعیت، مسلمانان را به جنگ و جهاد با دشمنان دین و دنیای انسان­ها فرا می­ خواند. مسلمانان وظیفه دارند در برابر متجاوزان به دفاع برخیزند و آنان را سر جای خود بنشانند. همچنین مسلمانان با صلاح​دید پیامبر یا امام معصوم موظف​ اند به جنگ با دشمنان آزادگی و یکتاپرستی انسان­ها بروند و ریشه­ ی شرک و کفر را در جهان بخشکانند. این جهاد شاید ظاهری زیبا نداشته باشد؛ ولی آسایش و سعادت بشر در گرو آن است و کشته شدن در آن، بزرگ­ترین شرف و سعادت انسان محسوب می​ شود؛ زیرا انسان بهترین سرمایه­ اش یعنی جان خود را برای خدا و سعادت و کمال بندگان او فدا کرده است. شاید در طول تاریخ بشر، کمتر کسی به اندازه­ ی امام یکم ما، عمر خود را در جنگ و جهاد سپری کرده باشد؛ کسی که بارها برای محافظت از پیامبر خدا و اسلام تا پای جان جنگید و خم به ابرو نیاورد. در جنگ صفین، هنگامی که سپاهیان معاویه آب را بر لشکر امام بستند، امام رو به سپاه خود کرد و فرمود: «آن​ها با بستن آب، شما را به جنگ دعوت کرده­ اند. اکنون بر سر دوراهی قرار دارید؛ یا با ذلّت و خواری بر جای خود بنشینید، یا شمشیرهایتان را از خون آنان سیراب کنید تا بتوانید از آب گوارا سیراب شوید؛ چرا که اگر در زندگی شکست​خورده باشید، همچون مردگان هستید، و اگر پیروزمندانه بمیرید، زندگان حقیقی خواهید بود.»[1] آری، جهاد در راه خدا، کلید سعادت انسان­هاست. هم از این رو امام علی علیه السلام فرموده است: «جهاد، دری از درهای بهشت است که خدا آن را برای دوستان ویژه­ ی خود گشوده است.» [2] [1] . نهج­ البلاغه، خطبه88 [2] . همان، خطبه27 ✍خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
نکته تفسیری صفحه ۳۵: لحظه­ ای برتر از یک سال: شاید هیچ مکتب و آیینی مانند اسلام، انسان­ها را به «تفکّر» دعوت نکرده باشد. قرآن 17 بار از تفکّر، و بارها از عقل و فهم و ... سخن به میان آورده و احادیث پیشوایان ما لبریز از دعوت به تفکّر است. خداوند در آیات وحی، زیان­های شراب و قمار را برشمرده و توصیه می کند که در حد میانه ـ و نه با افراط و تفریط ـ انفاق کنیم. سپس می فرماید: این­ چنین خداوند آیاتش را برای شما توضیح می­دهد و علّت پاره­ ای از دستورهایش را روشن می­ کند تا در مورد زندگی­تان در دنیا و آخرت اندیشه کنید. یعنی اگرچه خدا به شما فرمان می­ دهد که از دستورهایش اطاعت کنید، از شما می­ خواهد که در باره­ ی آن​ها فکر کنید و آن­ها را با چشم باز بپذیرید؛ نه اجباری و کورکورانه.[1] هر یک از این دستورها، برنامه­ ای برای تکامل انسان است که اگر به درستی و با فهم و درک صحیح انجام شود، تأثیر فوق­العاده­ ای در رشد انسان می­ گذارد. شناخت صحیح گناهان و اندیشه در باره­ ی زیان آن​ها نیز باعث می­شود که انسان با میل و رغبت از آن​ها دوری کند و پرهیز از آن​ها را نوعی محرومیت و رنج نپندارد. امام رضا علیه السلام در این­ باره فرموده است: «عبادت راستین، نماز و روزه­ ی فراوان و بی­ فکر و اندیشه نیست؛ بلکه عبادت حقیقی، تفکّر در آفرینش خدا و دستورهای اوست.»[2] تاریخ، سرگذشت­ های فراوانی را از عبادت­ های خشک و بی­ مغز روایت کرده که هیچ فایده­ ای برای انجام­ دهنده­ ی آن نداشته است. داستان خوارج نهروان، نمونه­ ی روشنی از آن­هاست. آنان، افراد خشک​ مغز و به­ ظاهر دین​داری بودند که اعتقادات جاهلانه و پوچی داشتند و بر سر دشمنی با بزرگ­ترین عبادت­ کننده­ ی زمانشان، علی علیه السلام ، سر دوستدار او را بریدند و همسر باردارش را کشتند و شکمش را دریدند و سر فرزندش را بریده، بر سر نیزه گذاشتند؛ در حالی­ که بسیاری از آنان، حافظان قرآن بودند و پیشانی­ هایشان از سجده­ ی فراوان پینه بسته بود! امیر مؤمنان علی علیه السلام در سرزمین نهروان به آنان نصیحت فراوانی کرد و پس از اتمام حجت، با آنان پیکار کرد و بیشتر آنان را به جهنّم فرستاد. به​ راستی چه می­ شود که چنین بلایی بر سر انسان می­آید؟ در روایتی می­ خوانیم که شخصی نزد امام صادق علیه السلام از عبادت فراوان همسایه­ اش سخن به میان آورد. امام از او پرسید: «عقلش چگونه است؟» او گفت: «عقل درستی ندارد.» امام فرمود: «مقام او با آن عبادت­ ها بالا نمی­ رود.»[3] در مقابل، تاریخ از سعادت انسان­هایی سخن می­گوید که با لحظه­ ای فکر و اندیشه، از هلاکت ابدی نجات یافتند. ماجرای «حُرّ بن یزید ریاحی»، یکی از نمونه­ های روشن این مطلب است. او نخستین کسی بود که مأمور شد حرکت امام حسین علیه السلام را مهار کند و اجازه ندهد آن حضرت تغییر مسیر دهد؛ امّا در روز عاشورا به فکر فرو رفت. شخصی به ­نام مهاجر بن اوس می­ گوید: «در روز عاشورا، بدن حر به لرزه افتاده بود. با تعجّب به او گفتم: آیا  ترسیده­ ای؟ اگر از من می­ پرسیدند که شجاع­ت رین شخص کوفه کیست، تو را معرفی می­ کردم. حر گفت: من خود را بین بهشت و دوزخ می­بینم. به خدا سوگند، اگر قطعه­ قطعه و سوخته شوم ، هیچ چیز را به جای بهشت انتخاب نمی­ کنم.» حر، این را گفت و به سپاه امام حسین‰ پیوست[4] و اکنون بیش از هزاروسیصد سال است که درود و سلام خدا و خوبان عالم به او می­رسد. آری، بدین­گونه انسان می­فهمد که چرا امام صادق علیه السلام یک لحظه تفکّر را از یک سال عبادت برتر شمرده است. [5] [1] . اقتباس از المیزان فی تفسیر القران ، ج2 ، ص197 [2] . کافی ، ج2 ، ص55 [3] . کافی ، ج1 ، ص24 [4] . زندگی امام حسین(ع)، تألیف محمد جواد نجفی، ص۱۸ [5] . تفسیر عیاشی، ج2، ص208 ✍خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت قرآن بیاد شهدا صفحه ۳۶ قرآن _ سوره بقره جزء ۲ 🎙استاد شهریار پرهیزگار ✍خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
🔻نکته تفسیری صفحه ۳۶ سوگند­های بی­ اساس 🌱 یکی از عادت­های ما در زندگی روزمره، قسم خوردن است. اگر به صحبت کردن معمول خود یا اطرافیانمان دقّت کنیم، عبارات «وَ الله»، «به خدا» و... را زیاد می­ شنویم. البتّه معمولاً ما از گفتن آن​ها قصد جدی نداریم و این کلمات را ناخودآگاه به زبان می­ آوریم. این عادت اگرچه پسندیده نیست و بهتر است انسان مراقب سخن گفتن خود باشد و بیهوده به خدا سوگند نخورد، طبق این آیه، سوگندهای بیهوده­ ای که از روی عمد گفته نمی­ شود، حکم سوگندهای شرعی را ندارند؛ چراکه سوگند واقعی به خدا، یکی از موضوعات مهم در دین اسلام است. اگر انسان از روی فهم و دقّت به خدا قسم بخورد که کاری را انجام دهد یا انجام ­ندهد، بر او لازم است که به سوگندش عمل کند، و اگر آن را بشکند، باید کفّاره بدهد. بر اساس آیه­ ی 89 سوره­ ی مائده، کفاره­ ی شکستن سوگند، غذا دادن به ده شخص بینوا یا لباس پوشاندن بر آن​ها یا آزاد کردن یک برده است، و اگر کسی نمی­ تواند هیچ­یک از این کارها را انجام دهد، باید برای شکستن سوگندش، سه روز روزه بگیرد. البته برخی از سوگندهای عمدی را می­ توان شکست؛ بلکه برخی از آنان را باید شکست. مثلاً اگر کسی سوگند بخورد که به دیدار مادر یا برادرش نرود، یا این​که سوگند بخورد که دیگر نماز نخواند، سوگندش باطل است و هیچ ارزشی ندارد؛ چون با سوگند خوردن به خدا خواسته است که فرمان او را زیر پا بگذارد. گفته­ اند که این آیه پس از آن نازل شد که میان داماد و دختر یکی از یاران پیامبر صلوات الله علیه به نام عبدالله بن رواحه اختلاف ایجاد شد و او سوگند یاد کرد که برای آشتی دادن میان آن دو، هیچ دخالتی نکند. در این هنگام، این آیه نازل شد و این​گونه سوگندها را ممنوع و بی­ اساس اعلام کرد. کسی ­که عمداً به دروغ سوگند بخورد، مرتکب گناه بزرگی شده است. امام صادق علیه السلام در این ­باره فرموده است: «کسی که قسمی بخورد و بداند که دروغ می­ گوید، در حقیقت با خدا جنگیده است.»[1] حتّی انسان تا جایی که می​ تواند، باید از خوردن سوگند راست هم خودداری کند؛ زیرا مقام خدا والاتر از این است که برای گذراندن امور زندگی­مان، پیوسته به نام او قسم بخوریم. در روایتی آمده است که حضرت عیسی علیه السلام به حواریون خود فرمود: «موسی علیه السلام به شما دستور می­ داد که به دروغ به خدا سوگند نخورید؛ ولی من به شما فرمان می­دهم که نه به دروغ به خدا سوگند بخورید و نه به راست.»[2] [1] . سفینه البحار ، ج8 ، ص759 [2] . بحارالانوار ، ج101 ، ص280 / غیر از این دو منبع ، بقیه متن از تفاسیر نمونه و آلاء الرحمن اقتباس شد . ✍خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
🔻نکته تفسیری صفحه ۳۷ خدا می­ داند و شما نمی­ دانید🌱 یکی از افتخارات بشر در هر عصر و زمان، کشفیات و اختراعات اوست. کاشفان و مخترعان همیشه مورد احترام و توجه بوده‌اند. کاشفان، پرده از اسرار جهان برداشته‌اند و مخترعان بین چند پدیده ارتباط ایجاد کرده و پدیده­ ی جدیدی به​ وجود آورده‌اند. این­ها امّا یک روی سکّه است، و روی دیگر سکّه، رازهای بی­ پایان جهان است که انسان از آن­ها بی­ خبر است. شاید در این زمان که علم و دانش با شتاب فراوانی در حال پیشرفت است، هیچ کسی تردید نداشته باشد که آنچه بشر می­ داند، در مقابل آنچه نمی­ داند، مانند قطره­ ای در برابر اقیانوس است. آیا کسی خبر دارد که در فاصله­ ی میلیاردها سال نوری از ما دقیقاً چه می‌گذرد؟ آیا موجودات دیگری در این فضای بی­کران زندگی می‌کنند یا نه؟ ما حتّی به­­ درستی نمی­ دانیم که در زمینی که زندگی می­ کنیم، چه می­ گذرد. هر لحظه ممکن است زمین​ لرزه­ ای پیش بیاید و زندگی گروهی از انسان­ها را به خطر اندازد. کدام​یک از ما همین الآن از شمار گلبول­های قرمز و سفید خونمان، یا از عملکرد سیستم مغز، یا کارخانه­ ی پیچیده­ ی دفع زباله­ های خون در کلیه­ های خود خبر داریم؟ آری، بشر با همه­ ی ادعایش، در جهان هستی ذرّه­ ای بیش نیست و به­ درستی نمی­ داند چه آینده­ ای را انتظار می­ کشد. در این جهانِ پر راز و رمز، آفریدگار بزرگ و دانا و توانای ما، با لطف و مهربانی خاصی به ما توجه کرده است. کسی که از مولکول­ ها و اتم­ های جهان کاملاً باخبر است، کسی که از گذشته و آینده­ ی انسان­ها آگاهی دارد، کسی که موادّ تشکیل­ دهنده­ ی جسم ما را از خاک آفریده و آن را دوباره خاک می­ کند، کسی که ضربان قلب، تنفس و رشد و مرگ و حیات ما به دست اوست و آن که هیچ چیزی نزدش پوشیده نیست، با مهربانی برایمان پیغام فرستاده و به ما گفته است که از کجا آمده­ ایم، هدفمان کجاست، کدام راه ما را به مقصد می­ رساند و کدام بیراهه است. با وجود این اگر یکی از این پیغام­ ها با دانسته­ های ما منطبق نشود، آیا ما می­ توانیم آن را اشتباه بخوانیم؟ آیا همه­ ی دانسته­ های ما با عالم خلقت مطابقت دارد؟ چه بسیار علومی که صدها سال در میان انسان­ها تردیدناپذیر به شمار می­ آمد و اکنون خرافات خوانده می­ شوند! علم نجوم و پزشکی، معرکه­ ی این نظریات است. به همین ترتیب ممکن است برخی از دستورهای دین خدا که برنامه­ ی زندگی ماست، از نظر ما سؤال­ برانگیز باشد؛ ولی چون این دستورها از طرف خدای دانا صادر شده است، بی­ شک به نفع ماست؛ خواه سودش را بدانیم یا نه. دین ما «اسلام»، به معنی تسلیم شدن در برابر فرمان خداست. قرآن در باره­ ی مسلمانان حقیقی می­ فرماید که شعار آنان در برابر دستورهای خدا چنین است: «سَمِعنا وَ اَطَعنا.»؛ یعنی دستورهای خدا را شنیدیم و بی­ چون و چرا اطاعت کردیم. از امام چهارم ما روایت شده است: «با عقل­ های ناقص و نظریات باطل و بی­ ارزش و مقایسه کردن احکام با یکدیگر نمی­ توان به دین خدا دست یافت. دین خدا فقط با تسلیم در برابر فرمان­ های او به دست می­ آید. پس هر کس که در برابر دستورهای ما تسلیم شود، از گمراهی در امان می­ ماند. هر کس به وسیله­ی ما راهنمایی شود، راه را پیدا می­ کند، و هر کس دینش را بر اساس نظر خود و مقایسه کردن احکام با یکدیگر تنظیم کند، هلاک خواهد شد.»[1] [1] . بحارالانوار ، ج2 ، ص303  ✍️خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313
نکته تفسیری صفحه ۳۸: گذشت و بزرگواری را فراموش نکنید: یکی از مهم​ ترین موضوعات در زندگی انسان­ها، «حق و حقوق» آن​هاست. همه­ ی ما برای خودمان حقوقی قائل هستیم و از ضایع شدن آن­ها ناراحت می­ شویم. این مطلب چنان مهم است که یکی از بخش­ های مهم هر حکومتی، یعنی قوه­ ی قضاییه و دادگاه­ ها، به​ طور ویژه برای گرفتن حقوق مردم از ستم­کاران فعالیت می­ کند. دین اسلام امّا در کنار تأکید فراوان بر رعایت حقوق افراد و اجرای عدالت، مسلمانان را به گذشت و بزرگواری دعوت می­ کند. خدای بزرگ، حقوق بندگانش را قانونی می­ شمرد؛ ولی به آنان پند می­ دهد که در مواردی که امکان گذشت وجود دارد، گذشت کنند و از حق خود بگذرند. حق قصاص، حق گرفتن مهریه برای زن، حق مجازات کسی­ که به انسان بدی کرده و...، از نظر قرآن محفوظ است؛ ولی گذشت و بزرگواری و بخشش طرف مقابل، مرحله­ ای والاتر است که   انسان­ های رشدیافته به آن می­ رسند. به­­ راستی اگر روحیه­ ی گذشت و بزرگواری در میان مسلمانان تقویت می­ شد، بسیاری از مشکلات، خود به خود حل می­ گشت و دادگاه­ ها و اداره­ های پلیس بسیار خلوت­ تر بود! قرآن در این آیه، بخشی از قوانین و مقررات خانوادگی را توضیح می­ دهد و حقوق هر یک از مرد و زن را در مورد ازدواج و طلاق بیان می­ کند؛ ولی در پایان به همه توصیه می­ کند که اگر گذشت کنید، به تقوا و پرهیزکاری نزدیک­تر است، و بزرگواری و بخشش به یکدیگر را فراموش نکنید، و اگر می­ توانید، در برخی از موارد، از حق خود چشم بپوشید. پیامبر مهربان ما به یاران خود فرمود: «آیا می­ خواهید به شما بگویم که در فردای قیامت، آتش دوزخ بر چه کسی حرام می­ شود؟» آنان عرض کردند: «آری، ای پیامبر.» حضرت فرمود: «کسی که فروتن، مهربان، نرم​خو و اهل گذشت باشد.» با مطالعه­ ی زندگی پیشوایانمان و سخنان گهربار آنان، به­ خوبی متوجه می­ شویم که اگرچه آنان به هیچ­ وجه از حقوق دیگران چشم­ پوشی نمی­ کردند، به آسانی از حق خود می­ گذشتند. [1] در روایتی از امام سجاد علیه السلام می­ خوانیم: «هنگامی­ که روز قیامت می­ شود، خداوند همه­ ی مردم را از اولین تا آخرین نفر در یک صحرا جمع می­ کند؛ آنگاه شخصی ندا می­ دهد: اهل گذشت و بزرگواری کجا هستند؟ در آن زمان، گروهی از مردم بر می­ خیزند. فرشتگان با آنان روبه​رو می­ شوند و از آنان می­ پرسند: برتری شما بر دیگران برای چیست؟ آنان می­ گویند: ما با کسی­ که با ما قطع رابطه می­ کرد، پیوند برقرار می­ کردیم، و به کسی­ که ما را از لطفش محروم می­کرد، لطف می­کردیم، و کسی را که به ما ستم می­ کرد، می­ بخشیدیم. پس به آنان گفته می­ شود: راست می­ گویید؛ پس وارد بهشت شوید.»[2] البته روشن است که گذشت و چشم­ پوشی در صورتی رواست که ضرر قابل توجهی به انسان نرساند. در برخی از موارد، بخشش به ضرر انسان است؛ یا موجب جرأت یافتن طرف مقابل به ادامه­ ی کار بد می​شود که به ضرر جامعه خواهد بود. امام سجاد علیه السلام در این­ باره فرموده­ است: «حق کسی که به تو بدی کرده، این است که از او بگذری؛ ولی اگر می­دانی که گذشت ضرر دارد، باید از قانون و مردم کمک بگیری.» [3] [1] . کتاب پاداش نیکی ها و کیفر گناهان ص 434 [2] . کافی ، ج2 ، ص108 [3] . الحدیث ( روایات تربیتی )، ج1 ، ص89 ✍️خانم دکترای علوم قرآنی 🆔https://eitaa.com/safarnameh_313