eitaa logo
سفرنامه لبنان
1.1هزار دنبال‌کننده
397 عکس
523 ویدیو
0 فایل
گزارشی از سفر به لبنان علی حب الحسین👈 مشارکت در رسیدگی به امور نازحین 5047061043557863 گزارشات تصویری گروه جهادی مبشران @MobasheranBeynolmelal
مشاهده در ایتا
دانلود
29.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکت کردن خیمه مادر وکودک هم حال وهوایی داشت بچه ها اومدن پای کار با دستای کوچیکشون، سنگها رو از کف زمین جمع می کردند بدو بدو میرفتن جلو در انبار کارتن خالی میاوردن و یاعلی گویان موکت رو جابجا میکردن... اینها همونهایی بودند که یاعلی گفته بودند وپای عشقی که با نام علی آغاز شده بود،مردانه ایستاده بودند واکنون مثل پروانه در شعله عشق علی بال وپر می‌سوزاندند... عشق تو آتش به دل افروخته ❤ یاعلی❤ 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسط کار مامان یکی از بچه ها اصرارکرد بریم خونشون خانمی تمیز که مرتبی خونش نشون میداد چقدر تو خونه زندگی خودش کدبانو بوده اصرار کرد بنشینم وخستگی در کنم گفتم ان شالله برگشتید خونه تون حمص میام وحسابی چند روز میمونم پیشتون گفت تفضلی تفضلی... اتفاقا خونه ما خیلی بزرگه یه سالن بزرگ و چهارتا اتاق خواب داره و هرکدوم از بچه ها برای خودشون اتاق دارند. یه اتاق هم مخصوص مهمانهامونه دلم گرفت چقدر سخته از اون خونه و زندگی دل بکنی و بیای اینجا گوشه یه خرابه خیمه بزنی... بعد گفت بیا بریم خونه دخترم اونم همینجاست چون شوهرش به دخترای من نامحرمه برای خودشون یه خونه دیگه ساختن پس راهی شدیم سمت خونه دخترش خونه که نه خیمه... 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
دخترش ۱۸سال داشت و دوسالی میشد ازدواج کرده بود بایک جوان رعنای حزب الله و یک دختر کوچک پنج ماهه ثمره این عشق هیچ بخاری ومدفعی نداشتند کل زندگیش چند پتو و تشک بود و با بنرهای ایران همدل هم دیوار کشیده بود گفت دستهای دخترم را ببین، دستهایش از سرما کبود شده بود چقدر این خانه وخانواده سه نفره باصفا بود همیشه گفته بودم آرامش در گرو آسایش نیست اما انچه را در کتابهای روانشناسی خوانده بودم در این خیمه کوچک لمس کردم... آسایش نبود اما دریایی از وقار وطمانینه و آرامش در آن موج میزد... 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیر وقت بود وهوا بشدت سرد وهمه بچه های تیم که از صبح چیزی نخورده بودند گرسنه اما خانه نرجس سرد بود و باید امشب برایش کپسول نصب میشد اقا امید مشغول بود وبقیه هم دورش انقدر حال وهوای بچه های جهادی پر از نشاط وانرژی بود که اگر می دیدی باورت نمیشد اینها مردان خسته وگرسنه ای هستند که الان همه شان به یک جای گرم ویک استکان چای داغ نیاز دارند، از این شوخیها وخنده های بچه های جهادی، تبسم وشعف روی چهره بچه های خیمه و ام نرجس نشسته بود. 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
حسین هم سرش رو از خونه همسایه در آورده بود تو داشت تو خونه نرجس سرک می کشید و پابه پای علی وجعفر وهادی میخندید😂😂 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
گوشه خیمه یه پتو خیلی قشنگ تا شده بود یه لحظه احساس کردم شکل ومدل تای این پتو طبیعی نیست پرسیدم زیر پتو چی گذاشتید که انقدر قشنگ تا کردید گفتند توش بچه است 😂😂 بچه خیمه همسایه که چون خیمه خودشون درز وسوراخ زیاد داره ازاینجا سردتره آوردنش اینجا بخوابه که جاش گرمتر باشه👌 پتو رو کنار زدم زیرش یه فرشته خوابیده بود 😊😊 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چراغ روشن شد وعطر صلوات تو خیمه پیچید علی دست مادر را گرفت به سمت چراغ ومادر گفت تو دستانت را گرم کن دست یخ زده وکرخت بچه ها دور چراغ گرما گرفت ساعتی قبل به یکی از دوستانم در ایران گفته بودم فکر نکنید پولهای کم بی اثر است ومنتظر کمکهای میلیونی وسنگین نباشید کم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة یقین دارم گرمای این مدفعه کوچک که با همین کمکهای مردمی کم کم تهیه شده، بر سرمای فراوان هرمل غلبه میکند... خوشبحال انهایی که در این گرما به اندازه یک هزارتومن هم شده سهیم اند... روزی میرسد در صحرای محشر دستهای گرم این کودکان، گره از کار ما و همه خیّرین باز میکند... وقت خداحافظی آرام دست هادی را گرفتم و بوسیدم و زیر لب به دستهایش گفتم از طرف همه بانیان این کپسول قراربعدی ما قیامت... 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقصد اخر آشپزخانه بود و بچه های آشپزخانه همچنان مشغول شاید تیمهای دیگه بتونن شبا استراحت کنند اما ظاهرا بچه های آشپزخانه تا دیر وقت مشغول آماده کردن مواد غذای فردا هستند و روزها هم مشغول پخت 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم حال وهوای اخر شب بچه های من خیلیا فکر میکنند اینجا دارن اذیت میشن ولی این حالِ خوشِ خدمت به اونها هم سرایت کرده محمد حسین به فاطمه زهرا پیشنهاد کرد برای رهایی از سرما با مداحی پر غلطش خودشونو تکان بدن تا هم گرم بشن هم باقی مانده انرژیشون ته بکشه😂😂 کلی مارو خندوند هرچی هم تلاش کرد وبه ذهنش فشار آورد نتونست بالاخره درست بخونه اجازه نمیداد فیلمشو بزارم میگفت میخوام شهید گمنام باشم با کلی اصرار راضی شد یه تیکه ازش بزارم که جای خالی این لحظات تو سفرنامم نباشه 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظهر دوشنبه ۱۷ دی اطلاع دادند قراره یه عملیات مشترک با حزب الله داشته باشیم.😊 خرسند از اینکه بالاخره ما خانم ها رو هم تو عملیاتها راه دادند آماده شدیم و رفتیم ولی عملیاتش حربی نبود و خدماتی بود😢 عملیات مشترک گروه جهادی مبشران وحزب الله لبنان در توزیع کمکهای مردمی از ایران در قالب بسته های غذایی و شوینده و... چشمهای منتظری که جلو در حسینیه در انتظار صدا کردن نامشان برای تحویل بسته ها، نشان می داد به همین پک مختصر غذایی چقدر نیاز هست ... 😔 راستش برای من که الان به لحاظ اخلاقی وتربیتی خودمون تصمیم گرفتیم تا حدی شبیه این نازحین زندگی کنیم، قابل درکه که هرچقدر تو وطن خودت عزت و اعتبار داشته باشی، اینجا برای اولیات زندگی محتاج مساعدتی😭😭 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
اینم یه کودک باغیرت سوری که با چهار پنج قلم خوراکی تو پس کوچه های هرمل دستفروشی میکرد وجالب اینکه بچه ها هم دورش جمع شده بودند، اما هیچکدوم پول خرید نداشتند وانگارهمه اومده بودند کنارش تا فروشش رو تماشا کنند... متاسفانه منم پول نداشتم ازش خرید کنم😁 🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧 https://eitaa.com/safarnameh_lobnan