📜برگی از کتاب «سفری که پر ماجرا شد»🌴: «الاغ را پیدا می کنم. گوشه بیابان، کنار سایه شتری نشسته است. انگار دارند با هم درددل می کنند. افسارش را می گیرم و می گویم: الاغ جون، کمی عاقل باش. این قدر این پیرمرد بیچاره رو اذیت نکن. تلما هم مرغ به بغل از راه می رسد. بفرما باباجان. این هم الاغ چموش شما. قول داده از این به بعد الاغ سر به راهی باشه. همه می خندیم.» #بنفشه_رسولین_بروجنی #سفری_که_پر_ماجرا_شد #غدیر_خم safarvaname@