eitaa logo
🌺سفیران شهدا(موزه شهدای شهرستان ابهر)🌺
436 دنبال‌کننده
10هزار عکس
2.5هزار ویدیو
23 فایل
کانال موزهٔ شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس شهرستان ابهر(شهرداری ابهر) پل ارتباطی @Khademe_shohadai
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ در نیمه آغوش زمین گرم از حضورش شد خدا چند صباحی امانتی عنایت کرد، تا در وقت مقرر آن را پس بگیرد. از ذریه پاکِ بود و عاشق هر چه بزرگتر می‌شد، هم در او رشد می‌کرد و روحش بیش از پیش شیفته می‌شد در درس خواند و مُلَبَس به لباسِ جدش رسول‌الله شد... می‌کرد و در ایام امتحانات بار سفر بست! در جواب پدر که فرمود: بعد از امتحانات برو! با صلابت گفت: نه ،الان در خطر است ونیاز به حضور رزمندگان در جبهه است. مگر ما از آنها که می‌جنگند عزیزتریم؟ و رفت. آخرین اعزامش در ماه مبارک بود اما قبل از آن و را به مادر سپرد و راهی شد. می‌گفت :این بچه خدا را دارد.امروز هم دقیقا و تکرار شده است. روز نماز را در حرمین السلام_ اقامه کرد. دو سه روز بعد، در حالی که با چند تن از همرزمانش برای کمک‌رسانی به رزمندگان اسلام، راهی شده بودند، ماشینشان مورد حمله ها واقع می‌شود. پس از طی مسافتی با پایِ پیاده،در اثر کاشته شده در روستای "المزرعه" از توابع شهر "بیجی" در استان "صلاح‌الدین" عراق بال به سوی آسمان گشود. پس از عاشقی های بسیار، در آغوش ملکوتیان آرام گرفت. ، اِبنِ فاطمه _سلام‌الله‌علیها به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم @safiran_shohadaa
‍ هلهله گوش فلک را پر کرده. هم اهل شادند هم میرقصد حکمتش چیست ؟ خدا که نه ،حال بنده خدا نیز میداند شب شور است و شادی. به نام هم بودند و این راز را فقط میدانست. عروسیِ و دو دریا ب بهم می پیوندند تا دنیا با وجودشان به ساحل برسد. ازین پس آسوده خواهد بود در سایه سار محبت این و . شهر لبریز از نایابی همچین محبتی است و کوچه ها سر شار از حروف و دوستی و این حقیقت است که ادامه می یابد در گروِه پیوند علی و فاطمه،زیر یک سقف پای یک سفره ساده از پیوند دو تا امتداد یازده ستاره روشن و فصل عشق از همینجا آغاز میشود. به مناسبت سالروز (علیه السلام) و (سلام الله علیها) @safiran_shohada
‍ زمین در آغوش آسمان آرام می‌گیرد آنگاه که در انتهای افق، به یکدیگر می‌رسند به رسم ،گاهی هدیه ای به امانت در آغوش زمین جای می‌گیرد تا چراغی شود برای و در نهایت این آسمان است که امانت خود را باز پس می‌گیرد! از آن امانت هاست! در زمستان ۱۳۶۶ زمین را گرم کرد در درس عشقبازی آموخت راهی شد تا ثابت کند هیچگاه در تاریخ، _علیه‌السلام تنها نخواهد ماند. فدایی شد و جاودان در تاریخ جریانِ خون به ناحق ریخته اش در شریان زمین، نبض تپنده ایست برای ، برای اثبات از باطل. گذشتن از برای او،سخت بود اما جاذبه ای که از آسمان اورا به بالا می‌کشید قدرتمند تر از است! سهم محمدهادی از پدر، سنگِ مزاریست که مأمن تنهایی اوست و سهم زمین از محمود، نگاهیست که هیچگاه خاموش نمی‌شود. در انتهای افق، آنجا که زمین در آغوش آسمان آرام می گیرد، پس از بیست و چند سال آسمان امانتش را تحویل گرفت... مردادماهِ ۹۵، به وقت پرواز محمود به مناسبت سالروز شهادت شهید @safiran_shohadaa
‍ به نام نگاه پرمهرش... نوای خود به شور و شعف به برسانیم و بدانیم که کنون، موسم فریاد فرخنده ی است. کنون به جهان چشم گشودنِ عبد صالحی را مبارک می شماریم که بر ما، مردمان دیار پارس، منّتی فراوان نهاده. مردی که یادگارانش، سرور دل هایمان شده اند و ملجا . از فروغ روی و بانوی حق نشان تا مسبب عطر خوش بهارنارنج های شیراز. مردی که خویش را به دستان پرمهرش می سپاریم تا در درگه حق، بهر مان، چاره جویی کند. مردی که و مجاهدی ستودنی بود. مردی که خود، پدران و پسرانش، حُبِّ زمانه از دل رانده و کوشیدند تا " سالم و حقیقی"، بسپارند به ما. حال، بیاندیشیم که بهر نگاهداری این "اسلام حقیقی"، چه کرده ایم و از کدام علاقه ی واهی، روی برتافته ایم؟ @safiran_shohadaa
‍ برایم است از آنان که ندیده ام بگویم.از آنان که افتخاری در دل تاریخ اند. صدای قدم هایش از کوچه پس کوچه های مرداد به میرسد ۲۵ مرداد را به نام خودش مزین می کند. آمده تا اولین مردم باشد برای از حریم حرم.. صدای افتخار آفرینی دیگری در گوش خیابان های قم می پیچید. ،ارادت خاصی به داشت.شاید حکمت علیدوست بودنش هم همین است عطش عشق به خاندان اورا نبرد کرد . نبرد با کسانی که به ساحت بی حرمتی کردند. سرانجام در روز سوم محرم سال ۹۴ دلتنگی ها به پایان رسید و صدای گلوله ایی ک بر پهلویت نشست از تو پرنده ایی ساخت تا در دل صدای زدنت را همه بشنوند تو برای همیشه به آغوش آسمان برگشتی و حالا سالهاست که کوچه پس کوچه های همه بوی تورا می دهند. نمیدانم امروز را به تو تبریک میگویم یا علی اصغرت؟... شایدم هر دویتان پس سالگرد زمینی شدنتان مبارک... به مناسبت سالروز تولد @safiran_shohadaa
‍ پلک شهریور نیمه باز بود که به گشودی. سومِ شهریور ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، . نامت را گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک بازی هایت. به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود. همیشه مراقب نگاهت بودی و این کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به ندوزد، حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!! و چه است شهری که مردانش، و سربه زیر باشد. کمی با ما راه بیا، برایمان بگو چه کردی؟ چه گفتی؟ چه خواستی؟ که اجابتش هم صحبتی با حضرت مادر شد؟! بعید میدانم کسی از راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! در آن وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر گذاشتی و ندا از به گوشَت رسید که از این سو بروید. تو خاصی...! یعنی باید بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای بیاید. مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را می‌کنند تنها نمی‌گذاریم؟ به گمــــانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با حسین(ع) برد. تو عجین شده با این خانواده ای. مورد عنایت همچو مادر بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. رفته رفته شبیه معشوق می‌شود و تو چه خوب شکل مادر شدی. سال‌ها گمنامی و بی‌نشانی... و در آخر سهم ما از تو، یک ، صفحاتی و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته. سال‌هاست ، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست. کمی با ما راه بیا‌‌.، دعایمان کن عبدِ حسین شویم؛ جان برکف برای (ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم. رسم عاشقی را خوب بلدی، دعا کن گرد قدم‌هایت بر سر و روی ما هم بنشیند. السلام علی الحسین... به مناسبت تولد @safiran_shohadaa