هویت شهـید...پلاڪ وی نیستــ
هویتــ شهید.. #خون_جارے بر پیشانے اوستـــ
ڪه تقدیـر آن در عهد الست
بر پیشانے او مےدرخشد..
#شهید_عباس_بابایی
@safiran_shohadaa
بالاخره سقوط #هواپیما را مهار می کند.ولی، جوابی نمیشنود .
نگاه #بغض نشسته اش روی #عباس خشک میشود و سیل #اشک بر چشمانش جاری میشود ...
چقدر درد اور است رفیق چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به #باران نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند
تیمسار #عباس_بابایی , بزرگ مردی که در مکتب #شهادت پرورش یافت .
مجاهدی که #زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت.
مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش #عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، #سربازی که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با #نفس_اماره ی خویش.
از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی #حق تعالی گام برندارد و سربازیش برای رفیق ازلیاش بهنحو احسنت انجام دهد .
به راستی او #گمنام، اما #آشنای همه بود.
به مناسبت شهادت
#شهید_عباس_بابایی
@safiran_shohadaa
🌺سفیران شهدا(موزه شهدای شهرستان ابهر)🌺
خلبان عباس بابایی درست وسط تابستون شهید شد و جا خوش کرد وسط زمستون سرد دلها؛ اونقدر که دلبری کردنش
💔
دانشجویی که با دویدن، شیطان را از خود دور کرد...
آمریکا بودیم و دوره ی خلبانی میگذروندیم.
یه روز داشتم رد میشدم که دیدم جلوی ویترین پایگاه شلوغ شده. نوشته ای توجه همه رو جلب کرده بود.
خودم رو از بین جمعیت رسوندم جلو.
با تیتر درشت نوشته بودند:
(دانـشـجو عباس بابایـی سـاعت دو بـعد از نـیمه شـب
مـی دود تـا شـیـطان را از خـود دور کــنـد)
رفتم سراغش گفتم: عباس، ویترین پایگاه رو دیدی ؟ اینا چیه نوشتن ؟
گفت: ول کن چیزی نیست
پا پیچش شدم و اصرار کردم تا قضیه رو برام تعریف کنه
گفت: چند شب پیش، بدخواب شدم، رفتم میدون چمن کمی بدوم؛ کُلُن با خانومش داشت از شب نشینی برمیگشت که من رو دید
بهم گفت: برای چی این موقع شب می دویی ؟
گفتم: دارم ورزش می کنم
گفت: راستش رو بگو کی این موقع شب ورزش میکنه که تو میکنی ؟
گفتم: حقیقت اینه که محیط خوابگاه، آلوده ست. وسوسه های شیطان بدجوری اذیتم می کنه. تو این وضعیت اگه آدم حواسش به خودش نباشه، زود به گناه می افته. این کار رو انجام میدم که فکر گناه از سرم بیرون بره.
#شهید_عباس_بابایی
سالروز شهادت
📚علمدار آسمان