نسل قابیل
این کتاب «نسل قابیل » اثر ارزشمندی از دکتر جوادبامری است.
در این کتاب، جنایت های آل سعود در جهان اسلام مورد بحث و واکاوی قرار گرفت اهم مباحث عبارت است از:
1. آل سعود کیست ؟
2. نام و نسب
3. مذمت آل سعود در روایات رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)
4. سقوط آل سعود از علایم ظهور امام مهدی (علیه السلام)
5. خیانت آل سعود به جهان اسلام
6. حمایت سعودی ها از صدام در حمله به ایران
7. حمله به یمن در آخرالزمان
8. کشتار حجاج منا
9. آل سعود دست نشاندگان وعوامل استکبار
10. آل سعود و حمایت از اسراییل غاصب
و بحثهای دیگری که ضمن این موضوعات مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسید.
روزقلم بر قلم زنان آزاده مبارک
کانالـــ سفیـــران زینبیـــون
http://eitaa.com/joinchat/2383347712C192e82344f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تخریبـــــ چــی برگـــــرد
تو صـافــــ بودی ســـــاده جنـگیدی
امـــا جوابـــــ آینــه ها سنــگه
از وقتــی رفتــی خــوبــــ فهمیـدیــم
سنگــــر عــوضــــ میشــه ولی هنوز جنـــگه
روی ســر دنیــــا آتیـش سنگینــه
تخـــریبـــ چی برگـــرد اینجـــا پــر از مینــــه
تخــریبـــ چــی بـرگــــرد . . .
کانالـــ سفیـــران زینبیـــون👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2383347712C192e82344f
#رمان_پایی_که_جاماند
#قسمت_ششم
پرش به❌ #قسمت_اول ❌
اگه شهید شدم برید یه نصف قالب یخ بگیرید،بزارید روی قبرم،تا آب بشه بره توی قبرم به جای اشک مادرم.دلم میخواد به جای اشک پدر و مادرم یخ برام گریه کنه؛خواسته ی زیادی نیست.[عبدالله آسمار نام داشت.در عملیات والفجر ۸در فاو شهید شد.شهید باقر جاکیان میگفت :بعد از شهادتش هنوز سنگ قبرش را نصب نکرده بودند که یک نصف قالب یخ گرفتم و گزاشتم روی قبرش]))
مشغول صحبت بودیم که عبدالعلی حق گو صدایمان زد.
ولی پور کارتون داره، همه بیاین سنگر فرماندهی.
عزت الله ولی پور از جلسه ی فرماندهان و از قرارگاه خاتم ۳برگشته بود.از وضعیت دشمن و حضور یگان های عراق در منطقه صحبت کرد:
_با اطلاعاتی که داریم،دشمن میخواد تو جزیره پاتک بزنه.
او بعضی اطلاعات را از زبان سرهنگ عراقی محمد فاتح،فرمانده ی تیپ پیاده ی ۴۲۹ عراق،که چند روز قبل در شلمچه اسیر شده بود، بیان کرد.با صحبت هایش فهمیدیم فردا یک جنگ نابرابر بین ما و دشمن صورت میگیرد.ولی پور اطلاعاتی از یگان های ارتش عراق که چند روز قبل وارد جزیره شده بودند در اختیارمان گذاشت.تیپ ۶۰۱ پیاده از سپاه سوم عراق،لشکر۲۵ از سپاه سوم،دوگردان از لشکر ۱۶ عراق،تیپ کماندویی قادسیه و دوگردان از نیرو های مخصوص گارد ریاست جمهوری و... وارد جزیره ی مجنون شده بودند.
ولی پور گفت:((همین الان که من با شما صحبت میکنم،یگان هایی که اسم بردم دارن نیرو،تجهیزات و تدارکاتشون رو تو البیضه،الصخره،الهدامه،پد روطه و جاده های منتهی به جزایر مجنون و کانال صُویب خالی میکنن...))
خودم از بالای دکل دیده بانی،تحرکات و نقل و انتقالات خطوط دشمن را شاهد بودم. امروز خط عراق شلوغ و تردد و ترافیک بیش تر از روز های قبل بود.گزارشی از مشاهداتم را از بالای دکل دیده بانی ارائه دادم.گزارشات و هر آنچه مطرح شده بود،خبر از یک پاتک سنگین از سوی دشمن داشت.
بعد از بازپس گیری فاو و شلمچه،محسن رضایی به حیدرپور،فرمانده ی تیپمان،گفته بود:((عراقی ها در گام های بعدی به سراغ جزیره خواهند آمد،حواستان را خوب جمع کنید،اینجا آخر خط است!))
این صحبت آقا محسن را از ولی پور شنیدم.از روز های قبل با تجزیه و تحلیلی که از اوضاع داشتیم،میدانستیم تا زمانی که دمای هوا بالای پنجاه درجه است،دشمن تک نمیزند.در دمای بالای پنجاه درجه توپخانه و ادوات دشمن نمیتوانست به طور مستمر روی نیرو های ما آتش بریزد.شلیک زیاد در دمای بالا باعث میشد،لوله ی توپ های دوربرد بترکد.
امروز بعد از ظهر،دمای هوا نسبت به روز های قبل چند درجه کم تر بود. هر چند برای ریختن آتش تهیه از غروب تا موقع طلوع خورشید مشکلی نبود؛برای دشمن مشکل در روز و گرمای بالای چهل و پنج درجه بود.دشمن با شلیک گلوله های دودزا و فسفری برای ثبت تیر،جاده ی خندق و جاده های عقبه و پشتیبانیِ ما از جمله جاده های سیدالشهدا،بدر،قمربنی هاشم،صاحب الزمان،شهید همت و جاده ی جدید الاحداث شفیع زاده،معروف به توپخانه را گراگیری کرد.در این جور مواقع دشمن جاده ها،سنگر های فرماندهی،محل تجمع نیرو ها،آتشبار های ادوات و توپخانه را با گلوله های دودزا نشانه گیری میکرد،دیده بان های عراقی محل اصابت گلوله ها را رصد کرده و برای پاتک،ثبت تیر میکردند.آن طور که بچه های اطلاعات قرارگاه میگفتند،عراقی ها روبه روی جزیره ی مجنون ۱۳۰ کاتیوشا در خط دومشان مستقر کرده بودند.
کانال سفیران زینبیون👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2383347712C192e82344f
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
زیادی تند رفته ام...
انگار یادم رفته است که یارِ تو...
چراغ قرمز که می بیند...
محض ماه روی تو...
به یک گناهش بلند می گوید: نه!
کانال دختـــر باید خانـــــوم باشـد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
کاش همسایه تو بودم
از پشت پنجره هر روز آمدنت را
می دیدم...
السلام علیک یا صاحب الزمان
اللهم عجل لولیک الفرج
کانال دختـــر باید خانـــــوم باشـد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
یوسف گمگشتہ باز
آمد؟!
نیامد حافظا
تازه " ڪنعان " دِه به دِه دنبال
یوسف مےرود...!
جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
کانال دختـــر باید خانـــــوم باشـد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
هرگز بجز دو پای گریزان نداشتیم
جز حرف و ادعای فراوان نداشتیم
این یک حقیقت است چرا مخفیش کنیم
ما بهر انتظار شما جان نداشتیم
السلام علیک یا صاحب الزمان
اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
✍
ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺷﺘﺮﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﻋﻤﻖ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﺷﺘﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮ .
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺗﻮﯼ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﭘﺮﯾﺪ ، ﺁﺏ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ !
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺯﺩ ﻭ ﻏﺮﻕ ﻣﯽ ﺷﺪ
ﺑﻪ ﺷﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺗﻮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮ!
ﻭ ﺷﺘﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮ، ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﻣﻦ ، ﻧﻪ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺗﻮ!
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ...
« ﻟﺰﻭﻣﺎً ﻫﺮ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﯿﺴﺖ »
کانال دختـــر باید خانـــــوم باشـد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
✍
نیایش شبانه
الهی!
کجا این دل شکسته را جزنگاه تو درمانیست
وکجا این دل تشنه را جز ابر احسان تو بارانی
ای معبودم!...
چه لذت بخش است گذرنسیم یادتو بردلها،
چه زیباست پرواز خاطر تو بر قلبها،
و چه شیرین است پیمودن اندیشه درجاده
غیب ها بسوی تو،
سبحانا...
"ای یگانه محبوب بی ریا"در کنارمان گیر و
دامنت را پناه جاودانه مان ساز؛
بار الها....
تو را سوگند به رحمت بی منتهایت،
اجابت کن دعاهای بندگانت خصوصا
دوستان و عزیزانم را...
الهی آمین...
کانالـــ سفیـــران زینبیـــون👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2383347712C192e82344f
هدایت شده از " کانـالــ سفیران حجاب "
کانـالـــــــ جامــــــع احکام شرعـــی
#پاســــخ_بـه_شبهـــــاتـــــ
#پاســــخ_بـه_سوالاتـــ_شرعــــی
#پـــرسمـــــــان_اعتقـــــادی
#پــرسمــــــــان_قرانــــــــی
#شبهـــــــــــات_اخلاقـــــی
فقط در
کانـالـــ پـرسـمــــــانـــــ 313
http://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
#رمان_پایی_که_جاماند
#قسمت_هفتم
پرش به ❌#قسمت_اول ❌
در جبهه،بچه های اطلاعات به تمامی مناطق جنگی و حتی مواضع دشمن آشنایی کامل داشتند،شب های عملیات به گردان های رزمی معرفی میشدند و نیرو های بسیجی را هدایت میکردند و مسیر ها و سنگر کمین و موانع دشمن را نشان میدادند.
بعد از توجیه و رد و بدل شدن سوالات و صحبت های لازم،ولی پور بچه های اطلاعات را به عنوان راهنمای گردان ها معرفی کرد.ولی زرجام،نعمت الله پایدار،ولی یاری خواه، الله خواست پرگانی،علی برز درست،آیت الله پرور ترابعلی توکل پور به گردان های حضرت رسول(ص) و امام علی(ع)معرفی شدند.
پیران به گروهان قاسم ابن الحسن که در در پد خندق بود،رفت.حسن وکیلی پیک و رابط اطلاعات با محور بود.از بچه های اطلاعات تنها عبد العلی حق گو به عنوان هماهنگ کننده ی کار ها در سنگر اطلاعات ماند.
امشب بچه های اطلاعات از هم حلالیت طلبیدند و هر کس به یگان هایی که مشخصش شد،رفت.حسن با موتور تریل پیران را به پد خندق برد.پیران همیشه میگفت:((حسن آچار فرانسه ی واحد اطلاعاته،))
پیران قبل از رفتنش،مدارک و دست نوشته هایش را تحویلم داد تا برایش نگه دارم.شب تلخی بود وقتی با او خداحافظی کردم کمرم را فشرد و گفت:((این بار که برگردم با هم میرویم روستا،سید هدایت قول داد بیاید خانه مان ،نیامد!و بالاخره شهید شد.))
هر کس عازم گردانی شد.جمع بچه های اطلاعات برای همیشه از هم جدا شدند.علی یوسفی سوره راست میگفت که عمر دوستی های جبهه کوتاه است.فکر میکردم سال های سال در سنگر اطلاعات کنار بچه ها هستم. به مهربانی پیران مستوفی زاده، خجالتی بودن الله خوایت پرگانی،کم حرفی عبدالعلی،جنب و جوش حسن وکیلی،شوخی های ولی زرجام،جدیت علی برز درست،بردباری آیت الله پرور و تبسم های همیشگی عزت الله ولی پور عادت کرده بودم.
سرنوشت جنگ در این ماه به شکل باور نکردنی رقم خورد.بچه ها که رفتند،دلم گرفت.احساس کردم خیلی از آن ها را دیگر نمیبینم.الله خواست بابت پریروز از من حلالیت طلبید.آن روز وقتی توی آب های جزیره با هم شنا میکردیم،الله خواست به شوخی سرم را داخل آب نگه داشت ،داشتم خفه میشدم.میگفت:((یه نیروی اطلاعات باید بتونه یک دقیقه و سی ثانیه سرش و زیر آب نگه داره.))
من تو ثانیه های آخر کم می آوردم.آن روز،کمی از او دلخور شدم،اما علاقه ام به او کم نشد.الله خواست دوره ی خلبانی قبول شده بود.مستوفی زاده به او میگفت:((تو که دوره ی خلبانی قبول شده ای پس چرا نمیری؟))میگفت :((لذتی که تو کار اطلاعاتی و دیده بانی هست تو خلبانی و پرواز نیست.با شهادت هم میشه پرواز کرد.))بچه ها که رفتند من ماندم و عبدالعلی حق گو.
ولی پور از علاقه ی من به دکل و دیده بانی آگاه بود.عاشق دکل،دیده بانی و دوربین صدو بیست در بیست بودم.به شوخی بهش میگفتم:((اگه منو توی دکل دیده بانی بپزن،سیر نمیشم!))بالا
ی دکل حس میکنی از همه بلند تر و بالا تری.مخصوصا ما بچه ها که همیشه بلند پرواز بودیم و دوست داشتیم در کار ها چیزی از بزرگتر ها کم نداشته باشیم و خودمان را در جنگ ثابت کنیم.بالای دکل،دیدن کسانی که تو رل نمیبینند،دادن گرا به توپخانه برای هدف قرار دادن سکو های تانک،آتشبار هایی که ما را هدف قرار میدادند،سنگرها،جاده ها،ماشین های در حال تردد و...برایم جذبه داشت...
کانال سفیران زینبیون👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2383347712C192e82344f
هدایت شده از عمادمغنیه( ابوجهاد) حیفا را با موشک میزنیم
کانال سفیران زینبیون
http://eitaa.com/joinchat/2383347712C192e82344f
هدایت شده از عمادمغنیه( ابوجهاد) حیفا را با موشک میزنیم
زندگی نامه و خاطرات شهدای مدافع حرم زینبیون کتاب میشود
به زودی خاطرات و زندگی نامه شهدای فاتح زینبیون توسط انتشارات شهید کاظمی و معاونت فرهنگی زینبیون منتشرمیشود.
شهدای مدافع حرم زینبیون به شجاعت و مقاومت در دفاع از حرمهای اهل بیت شهره می باشند. این مدافعان حرم در عین شجاعت اما در رسانهها و در کشور خودشان مظلومند.
در حالی که شیعیان پاکستانی در کشور خودشان در گیر جنگ های داخلی با جریانات تکفیری و ضد اسلام و شیعه هستند اما باتوجه به مظلیومت اسلام و شیعیان اسلام، تکلیف خود می دانند که در دفاع از حریم اهل بیت در مقابل جریانات تکفیری و سلفی حضور یابند و از اسلام و حریم اهل بیت دفاع کنند.
نشر شهید کاظمی که به عنوان ناشر تخصصی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس شناخته شده مدتی است که در حوزه کتب مدافعان حرم خوش درخشیده است و بیش از 20 عنوان کتاب در این زمینه منتشر کرده است. این انتشارات با همکاری معاونت فرهنگی زینبیون اقدام به تدوین چندین کتاب از شهدای مدافع حرم پاکستانی نموده است که در حال تکمیل می باشد و به زودی منتشر و روانه بازار نشر میگردد.
کانال سفیران زینبیون
http://eitaa.com/joinchat/2383347712C192e82344f
#رمان_پایی_که_جاماند
#قسمت_هشتم
پرش به #قسمت_اول
ساعت حدود ده و نیم شب،بنا به دستور ولی پور باید به دکل دیده بانیِ واحد توپخانه میرفتم.الله خواست با موتور تریل مرا تا دگل توپخانه رساند.چنو روز قبل همراه او برای تهیه گزارشی از سکو های تانک که پشت کانال صُویب روبه روی جزایرِ مجنونِ شمالی مستقر بودند،بالای دکل رفته بودم.الله خواست آدم کار کشته ای بود.بالای دکل میگفت:((سید!ما بالای این دکل،دیده بان جزیره و بخشی از جنوب خوزستان نیستیم؛ما دیده بان،سی و پنج نلیون،ایرانی هستیم.))وقتی با دوربین خط دشمن را نگاه میکرد،میگفت:((سید!اون روبه رو هیچ به رود دجله و فرات دقت کرده ای؟)) بعد ادامه داد:((اون روبه رو دجله و فرات توی هم ضرب میشوند و اروند را تشکیل میدهند و میریزن تو خلیج فارس.)) میگفت:((این فرات اشک است که توی دجله ضرب میشوند،چند برابر می شود.))آدم اهل دلی بود و روح بلندی داشت.
کنار دکل از الله خواست خداحافظی کردم.از او که جدا شدم به شوخی بهش گفتم:((الله خواست!فراموش نمیکنم،ما دیده بان سی و پنج ملیون ایرانی هستیم.))باید مشاهدات خودم را با دوربین دید در شب،از بالای دکل به ولی پور گزارش میدادم.فاصله ی دکل تا خط عراق چهار کیلومتری میشد.از این دکل مناطق البیضه،الصخره،الهاله،همایون و الکرام دیده میشد.
از پله های فلزی بالا رفتم.خسرو مرتب فرمانده ی توپخانه ی تیپ بالای دکل،از اتاقک دکل سرک کشید.
ـ کی هستی؟
ـ حسینی پورم،ولی پور منو فرستاده اینجا!
ـ اون یکی دکل دیده بانی کسی هست؟
ـ فکر کنم
ولی پور آقای یاری خواه رو فرستاده اونجا.
او را میشناختم.بچه ی بهبهان و از فرماندهان پُرکار جنگ بود.مرا نمیشناخت.نیم ساعتی که گذشت،یخ غریبی ام شکست. آدم ساده و بی آلایشی بود.شام را با او نان و پنیر گوجه خوردم.شب ساکت و خاموشی بود.در آن سکوت شب.فقط صدای قورباغه ها و جیرجیرک ها از لابه لای نیزهر های جزیره به گوش میرسید. پشت دوربین قرار گرفتم و اوضاع خط عراق را رصد کردم.از پاتک عراق که پرسیدم،گفت:((چند ساعت دیگه این سکوت میشکنه!))
او چیز هایی میدانست که من اطلاع نداشتم.با اینکه میدانستم دشمن قرار است پاتک بزند،حرفش و آب سردی را که از ته دل کشید،درک میکردم.اذان که شد،نمازمان را بالای دکل خواندیم.
به تمام گردان ها و واحد های رزمیِ مستقر دد حاده ی خندق آماده باش داده بودند.نیزار های حزیره زیر قرص ماه شاهد راز و نیاز کسانی بود که تا ساعاتی دیگر به مهمانی خدا میرفتند.با دوربین خط دشمن را نگاه می کردم؛ترافیک خودرو ها،تریلرها،نفربر ها،پی ام پی ها،ماشین های سنگین که غایق حمل میکردندو کمپرسی های حامل تجهیزات در جاده ای که از الهدامه به پد روطه در تردد بودند،همه و همه نشانگر یک جنگ تمام عیار و نا برابر بود.
کانال سفیران زینبیون👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2383347712C192e82344f
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
میگفت چشمان شهدا
بہ راهے است ڪہ
ازخود بہ یادگار گذاشتہ اند،
اما چشم ما
بـہ روزے است ڪہ با
آنان رو برو خواهیم شد...
کانال دختـــر باید خانــــــوم باشد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
ایـن ها فقط
استخـــوان نیستنـد
ایـن ها هویــــت مـن
و تــــــوست..
تـاریـخ پـر افتخـار
ایـن آبـادیســـت
سنـد مظلومیـت اســــت
مظلومیــــت...
کانال دختـــر باید خانــــــوم باشد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
توئیت زهرا خلیلی، گوینده اخبار:
چادر هیچوقت در صداوسیما اجباری نبوده اصولا این پوشش با ارزشتر از آن است که اجبار شود...
کانال دختـــر باید خانــــــوم باشد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
چشاتــ چــــرا قرمـــزه ؟
به جوشکـــاریـــ نگا کـــردمـــ
اشعــه اشـــ چشمــمــــو زده
آها
مواظبــ چشاتــ باشــ به هر چیزی نگا نکن...
کانال دختــر باید خانــــوم باشد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
🔎ذکر ورود به اینترنت!
«أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى»
امیدوارم این تصویر زینت بخش منازل و دفاتر کار شما گرامیان باشد.
کانال دختـــر باید خانــــــوم باشد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
زندگی؛
هیچگاه به بن بست نمی رسد.
کافیست چشم باز کنیم و
راه های گشودهء بیشماری را فراروی خود ببینیم.
خدا که باشد...
هر معجزه ای ممکن می گردد...