یا ابا صالح المهدی(عج)
صد جمعـه دیده ایم و شما را ندیده ایم😞
از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم
چشمان ما هر آنچه به جز یار دیده است
از بخت تیره ، وجه خدا را ندیده ایم💔
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج🤲
#سلام_مولای_مـهربانم🌸
🍀 #عاشقانه_مهدوی
❤️ تو نباشی چه خوشیای؟ چه امیدی؟ چه دلی؟ / بی تو ما مُردهی در گورِ تنِ خویشتنیم
🙏 یا صاحب الزمان
#مرده_متحرک ۴۱
#وضعیت_جامعه
بسم رب الحسین علیه السلام
چرا امروز وضعیت جامعه ی ما به این جا رسیده
که برخی گناهان به صورت کاملا علنی انجام میشه؟
چرا قبح برخی گناهان تا این حد ریخته شده؟
و هیـــــچ کسی ککش هم نمیگزه؟☹️
چرا گناه کاران به خودشون جرات میدن
کاملا آزادانه هر کاری که دلشون بخواد
و هر جایی که دوس داشته باشن برن؟؟
یه شخص مذهبی نمیتونه تو فضای جامعه
براحتی و هر جا که دوست داشت بره😢
متاسفانه فضا طوری شده کسی که
گناه کنه اعتبار اجتماعی داره😒
مثلا اگه دانش آموز با ۴ نفر جنس
مخالف رابطه داشته باشه❌
شجاع هست
و اگه کسی محل نذاره بهش میگن
ترسو و امل😏
چرا باید اینجوری بشه؟؟
قهرمانان واقعی ما بشن آدم های افراطی
ولی سلیبریتی خائن بشه
👈 قهرمان ملی
آی متدین
آی مذهبی؛ آی بچه مسجدی و هیئتی
آی محجبه؛ آی طلبه
آی نمازشب خون و ......
آی کسی که لب فروبستی و دم نمیزنی
و ساکت هستی😖
فردای قیامت بابت این سکوت باید جواب بدی ها✔️
آی مسئولی که قبل انتخاب شدن
هزارتا وعده میدی😏
اما حالا که رای آوردی همسو با دیگران شدی
یقه ی تو رو روز قیامت بیشتر میگیرن
حواست جمع باشه☹️
فک نکن ماهم مثل تو ساکت میشینیم
بخوایی کاری نکنی؛ پدرتو در میاریم💪
ما رای دادیم که مقابل فساد و رانت خواری رو بگیری
نه اینکه سکوت کنی و کاری نکنی
خدا رحمت کنه شاعرانقلابی مرحوم آغاسی را
چقدر قشنگ می گفت
👈 بسیجی سست و بی حال است آیا؟؟
زبان غیرتش لال است آیا؟؟
نه این سان نیست؛ او میدان نورد است
بسیجی شیر میدان نبرد است💪
به نظر شما با این وضعیت کنونی
ایا پسر فاطمه از من و شما راضی هست؟؟
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
روزها از پی یکدیگر میگذرند، ملیکا زیباترین روزهای زندگی اش را کنار جوانِ جوانمرد میگذراند،
جوانی که نور #پیامبر را در چهره اش میتوان دید، جوانی که او را با نام های زیبا صدا میزند؛
نرگس، سوسن، حدیثه، صیقل، ریحانه؛
نام های گل های بهاری؛
آیا امام حسن عسکری(ع) آغاز فصل تازه را مژده میدهد؟
فصل نور و گرما و بهار را؟
جوان به اتفاق همسر خود به منزل پدر نقل مکان میکند.
پدر از دیدن آن ها شادمان است.
از دیدن #عروسی که آسمان او را برگزیده تا کودکی را به جهان هدیه کند.
بانویی شایسته ی کشیدنِ بار امانت؛ «و به زودی خطرها او را فرا خواهد گرفت».
.
بهبودی از جسم و تن #امام_هادی(ع) رخت بسته.
زهر جانگداز درسراسر بدن پاکش پراکنده شده و جسم را نحیف و ناتوان کرده،
امام در بستر احتضار است...
#مسلمان و #مسیحی، #شیعه و #سنی مردی را دوست دارند که بیست سال میان آنها زیسته و قلبش به عشق آنها تپیده.
اشک ها بر گونه جاریست...
از اتاق مجاور ناله دلخراشی به گوش میرسد...
امام هادی(ع) به خاک سپرده میشود.
مدتی میگذرد...
اینک آرامش به سامرا برگشته...
#امام_حسن_عسکری(ع) به شدت تحت نظر است و باید هفته ای دوبار(دوشنبه و پنج شنبه) ناگزیر در کاخ خلافت حضور یابد.
بسیاری از مردم از پیش گویی امام حسن عسکری(ع) درباره #مهدی(ع) آگاهند.
از سوی دیگر رابطه امام با مردم به تدریج از طریق نامه ها و گفتگو با نمایندگان مورد اعتمادش شکل میگیرد.
رفتار امام، مهیا ساختن جامعه برای پذیرفتن امامی است که سالهای آینده از دیدگان پنهان خواهد شد.
خانه امام به دژی محاصره شده میماند.
تنها حکیمه(عمه امام) با او و در خدمت اوست.
به سبب هراس از نیروهای امنیتی کسی را جرات دیدار با امام نمانده است.
#عمه نیز در حقیقت چشم به انتظار موعود است؛
پسری که طبق فرموده برادرش، زمان به دنیا آمدنش به درازا کشیده است... .
ادامه دارد...
#همگي_پا_به_پاي_هم_مژده_بر_پايي_دولت_عشق_را_فرياد_خواهيم_زد
#امام_زمان_عج_آوردنیست_نه_آمدنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان_عج_یعنی_عشق
⬜️🔶⬜️🔶⬜️
#وظایف_منتظران ۱
💠دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر میشود:👇
👈۱- اطاعت از امر مولایش کرده است، که فرمودهاند: "و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است."
👈۲- این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها میشود.
👈۳- اظهار محبت قلبی است.
👈۴- نشانه انتظار است.
👈۵- زنده کردن امر ائمه اطهار علیهم السلام است.
📘 منبع: مکیال المکارم
🔹ادامه دارد ..
#یارب_فرج_امام_مارا_برسان
⬜️🔶⬜️🔶⬜️
================
🌷🌷🌷🌷🌷
رفتـن ِشما...
تلنگریستـــ
بر پیکره ی بے جان ِما
کہ مےشود #کـــربلایے زیست
در هر زمان و مڪان...
و هر که از خدا و پیامبرش اطاعت کند، همراه با کسانی خواهد بود که خدا نعمتشان داده است، چون انبیاء و صدیقان و #شهیدان و صالحان.
و اینان چه نیکو #رفیقانند👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا 🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۶۵ *═✧❁﷽❁✧═* چند هواپیما ✈️در ارتفاع پایین در حال پرو
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۱۶۶
*═✧❁﷽❁✧═*
صمد ایستاد🕴اما این بار پیاده نشد.
کارتش را از شیشه ماشین به نگهبان نشان داد و حرکت کرد.
من و بچه ها با تعجب😳 به تانک هایی که توی پادگان بودند، به پاسدارهایی که همه یک جور و یک شکل به نظر می رسیدند، نگاه 👀می کردیم.
پرسید: «می ترسی⁉️»
شانه بالا انداختم و گفتم: «نه☹️»
گفت: «اینجا برای من مثل قایش می مانَد. وقتی اینجا هستم، همان احساسی را دارم که در دهات خودمان دارم😍»
ماشین🚙 را جلوی یک ساختمان چندطبقه پارک کرد. پیاده شد و مهدی را بغل 🤗کرد و گفت: «رسیدیم.»
از پله های ساختمان🏢 بالا رفتیم. روی دیوارها و راه پله هایش پر از دست نوشته های جورواجور بود.
گفت: «این ها یادگاری هایی است که بچه ها نوشته اند📝»
توی راهروی طبقه اول پر از اتاق بود؛ اتاق هایی کنار هم با درهایی آهنی و یک جور. به طبقه دوم که رسیدیم، صمد به سمت چپ پیچید و ما هم دنبالش. جلوی اتاقی ایستاد و گفت: «این اتاق ماست👌»
در 🚪اتاق را باز کرد. کف اتاق موکت طوسی رنگی انداخته بودند. صمد مهدی را روی موکت گذاشت و بیرون رفت و کمی بعد با تلویزیون📺 برگشت. گوشه اتاق چند تا پتوی ارتشی و چند تا بالش روی هم چیده شده بود.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🌺🌱🌺🌱
#سوره مبارکه ی نمل آیه ۷۰
💐بسم الله الرحمن الرحیم💐
👈وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا
يَمْكُرُونَ .
👌و بر آنان غم مخور و از نیرنگهایی
كه میزنند تنگدل مباش.
🌱🌺🌱🌺
#سلام_امام_زمانم
مهدی جان ❣
پشت کردم به گناه ، پاک شوم در آبان
همه ترکم بکنند عیب ندارد ، تو بمان
🌼اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ🌼
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📜 شیعیانی که در غدیر با امیرالمومنین بیعت کردند، با سقیفه آزموده شدند. اهل مدینه که ادعای ولایت امام حسن را داشتند با صلح ایشان و کوفیانی که ادعای یاریِ حسین بن علی کردند، با کربلا امتحان شدند.
🔆 آری سنت خدا برای همه شیعیان و مدعیانِ یاریِ ولایت این است: در پسِ هر ادعا، امتحانیست، در پسِ هر بیعت، فتنهای و البته در پسِ هر سختی، آسانی...
📎 #تلنگر
#سلام_مولای_من ، #مهدی_جان
دلخوشم به این سلام ها ...
دلخوشم به امواج گرم پاسختان ...
دلخوشم به عطر نگاهتان ...
دلخوشم به زلال یادتان ...
دلخوشم به بودنتان ، به داشتنتان ...
دلخوشم که پدرم هستید ... که فرزندتان هستم ...
... من چقدر با شما دلخوشم ...
⭕️ توبه واقعی (از ته دل)
🔹 از مهمترین وظایف شیعیان نسبت به امام عصر انجام توبه واقعی است. یکی از اصلی ترین دلایل غیبت امام زمان، گناهانی است که از انسانها سر می زند
🔸 امام زمان در توقیع خود به شیخ مفید، گناهان ما را دلیل اصلی غیبت میدانند و میفرمایند:👇🏼👇🏼
🔺پس تنها چیزی که ما را از آنان پوشیده میدارد، اعمال ناخوشایندشان است که به ما میرسد و از آنان نمیپسندیم و انتظار نداریم.
📘 کتاب مکیال المکارم ج ۲
#شهید_احمد_مشلب
🌷🌷🌷🌷🌷
#اهمیت_به_نماز
#راوی_دوست_شهید_علی_مرعی
روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟
گفتم ۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و همانجا #نماز می خوانیم...
از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم!
و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود》👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۶۶ *═✧❁﷽❁✧═* صمد ایستاد🕴اما این بار پیاده نشد. کار
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۱۶۷
*═✧❁﷽❁✧═*
اتاق، پنجره بزرگی هم داشت که توی حیاط پادگان باز می شد. صمد رفت🚶♂ و یکی از پتوها را برداشت و گفت: «فعلاً این پتو را می زنیم پشت پنجره تا بعداً قدم خانم😍 با سلیقه خودش پرده اش را درست کند.»
بچه ها با تعجب به در و دیوار اتاق نگاه 😳می کردند. ساک های🎒 لباس را وسط اتاق گذاشتم. صمد بچه ها را برد دستشویی🚽 و حمام🛁 و آشپزخانه را به آن ها نشان دهد. کمی بعد آمد. دست و صورت بچه ها را شسته بود. یک پارچ آب و یک لیوان🥃 هم دستش بود. آن ها را گذاشت وسط اتاق و گفت: «می روم 🚶♂دنبال شام. زود برمی گردم»
روزهای اول صمد برای ناهار😋 پیشمان می آمد. چند روز بعد فرماندهان دیگر هم با خانواده هایشان از راه رسیدند و هر کدام در اتاقی مستقر شدند✅
اتاق کناری ما یکی از فرماندهان با خانمش زندگی می کرد که اتفاقاً آن خانم دوماهه باردار بود.
صبح های🌄 زود با صدای عقِّ او از خواب بیدار می شدیم. شوهرش ناهارها پیشش نمی آمد❌ یک روز صمد گفت: «من هم از امروز ناهار نمی آیم. تو هم برو پیش آن خانم با هم ناهار بخورید تا آن بنده خدا هم احساس تنهایی نکند👌»
زندگی در پادگان ابوذر با تمام سختی هایش لذت بخش😍 بود. روزی نبود صدای انفجاری از دور یا نزدیک به گوش👂 نرسد. یا هواپیمایی✈️ آن اطراف را بمباران نکند.
ما که در همدان وقتی وضعیت قرمز می شد، با ترس و لرز 😰به پناهگاه می دویدیم، حالا در اینجا این صداها برایمان عادی شده بود😕
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷