سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۱۳ *═✧❁﷽❁✧═* در حالیکه هرچهارنفر زیر پتو زانوهایمان
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۱۴
*═✧❁﷽❁✧═*
هروقت تصمیم می گرفتیم روی پای👣 خودمان بایستیم دوباره این بازی تکرار می شد.نگهبان در راباز کرد.دوباره توده ای آتش♨️ به درون سلول ریخته شد.چهارپتوی دیگر سهم ماشد.گرچه آن شب شاخ غول را شکستیم اما غول مارا سخت به زمین زد وزخمی🤕 کرد.هرچهارنفرمان دربستر سرماخوردگی 🤧افتادیم.دچار بدن های رنجور بارنگ های پریده زیر سلطه انواع بیماری ها نفس می زدیم.
خمیرهایی که داخل پنجره های مشبک گذاشته بودیم توانسته بودکمی جلوی سرمارا بگیرد اما افسوس 😢که شدت باد آن هارا خشک ومثل تکه ای سنگ به سویمان پرتاب کرد.
پتو های جدید لانه ی شپش ها و کک های گرسنه بودند که به ضیافت تن بی رمق ما دعوت شده بودند😞نمی دانستیم به دنبال راه گریزی برای هجوم گردبادهای بی امانی که بر تن بی تن پوش ما شلاق میزد باشیم یا به خارشی که به تنمان افتاده بود فکر کنیم😒
گاهی که دریچه برای دادن کاسه و گرفتن شوربای صبح باز می شد صدای سرفه زندانیان دیگر مثل شیهه ی اسب 🐴از سینه های خشکیده به گوش می رسید. این تنها علامت و نشانه ی حیات ما بود.
به سه وعده باز و بسته شدن دریچه عادت کرده بودیم اما متوجه 😇شدیم آخر شب چرخ دیگری در راهرو حرکت میکند و در کنار سلول های مجاور و روبه رو می ایستد و دریچه ها باز و بسته میشوند.
بالاخره بعد از فالگوش👂 ایستادن های متمادی دریچه که باز می شد در حالی که صدای زندانی را نمی شندیم❌ صدای نگهبان بعثی را شنیدیم که به او میگفت: إش تاکل؟ (چی میخوری😋؟)
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_طاها_آیه_۲۵
حضرت موسی علیه السلام گفت: ای پروردگار من سینه مرا گشاده بدار تا بر سختیهای رسالت صبر و حوصله و سعه صدر به خرج دهم
و از سخنان نادرست دشمنان زود نرنجم.
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم
🌷السلام علیک یا بقیه الله
❤ مـــهــدی جان(عج) مولا
بیا که لحظه لحظه ام انتظار می شود
❤️ دلم برای دیدنت بیقرار می شود
تمام هستی ام شده
اسیر عشق پاک تو..
بی تو هر لحظه دلم جریحه دار می شود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_به
سفیران فاطمیه
🌹 سهم #روز بیستم: از حکمت ۱۶۷ تا ۱۷۷ #نهج_البلاغه ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ 📒 #حکمت167 : خودپسندی مانع فزونی
🌹سهم #روز بیست ویکم: از حکمت ۱۷۸ تا ۱۹۰ #نهج_البلاغه
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۷۸: بدی را از سينه ديگران، با كندن آن از سينه خود، ريشه كن نما.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۷۹ : لجاجت تدبير را سست می كند.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۰: طمع ورزی بردگی هميشگی است.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۱ : حاصل كوته فکری پشيمانی و حاصل دورانديشی سلامت است.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۲ : آنجا كه بايد سخن درست گفت در خاموشی خيری نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيری نخواهد بود. ( اين حكمت با شماره كلمه قصار ۴۷۱ در صفحه ۲۲۸ نيز آمده است)
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۳ : دو دعوت به اختلاف نرسد جز اين كه يكی باطل باشد.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۴ : از روزی كه حق برای من نمايان شد، هرگز دچار ترديد نشدم.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۵ : هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند و هرگز گمراه نشدم و كسی به وسيله من گمراه نشده است.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۶ : آغازكننده ستم در قيامت انگشت به دندان می گزد.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۷ : كوچ كردن نزديك است.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۸ : هر كس كه با حق درآویزد نابود می گردد.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۸۹ : كسی را كه شكيبایی نجات ندهد، بی تابی او را هلاك خواهد كرد.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
📒 #حکمت۱۹۰ : شگفتا! آيا معيار خلافت صحابی پيامبر بودن است؟ اما صحابی بودن و خويشاوندی ملاك نيست؟ (از امام شعری در همين مسئله نقل شد كه به ابابكر فرمود) اگر ادعا می كنی با شورای مسلمين به خلافت رسيدی، چه شورایی بود كه رای دهندگان حضور نداشتند؟ و اگر خويشاوندی را حجت می آوری ، ديگران از تو به پيامبر نزديك تر و سزاوارترند.
════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════
#مولاجان
🍂ای يادگار عترت طاها، بيا بيا
ای نور چشم حضرت زهرا، بيا بيا...
🍂ای مونس شكسته دلان كن عنايتی
از بهر دل نوازی دلها، بيا بيا...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
شهید_مرتضی_جاویدی
◾️◾️◾️◾️◾️
مرتضی عادت داشت روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، با پای برهنه درصف اول عزاداران حسینی شرکت نماید.
وقتی مصیبت امام حسین (علیه السلام) خوانده می شد، آن قدر گریه می کرد که از کثرت گریه چشم هایش قرمز می شد.
تقریباً همه روزه بعد از نماز صبح، به عشق زیارت سیدالشهدا زیارت عاشورا را می خواند.
شهیدی ڪہ امام خمینے ره
برپیشانیش بوسہ زد..معروف بودند به اِشلو
📚 منبع: کتاب سیره شهیدان ، صفحه 125
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
▪️ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🏴
🏳🏴
🏴🏳🏴
🏳🏴🏳🏴
🔸امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند :
🔹براي زود فرارسيدن فرج (و ظهور ما) زياد دعا کنيد، که آن همان فرج و گشايش شماست.
📚بحارالانوار، ج53، ص 180
#الحسین_ع_سفینه_النجاه🏴
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
#نذرگل_نرجس_صلوات
ZiyaratAleYasin1399.mp3
10.28M
🤲 قرائت زیارت #آل_یاسین
🎙 بانوای: #حاجمیثممطیعی
💠 قرار عاشقی در هیأت مجازی
#غروبجمعه
🍁باید غزل نوشت زغوغای سرگذشت
از عمر عاشقی که همه بی خبر گذشت...
🍁این حرفهای من که به دردی نمیخورد
باید برای دیدنت از جان و سر گذشت
🍁این هفته هم گذشت به سویت نیامدم
این هفته هم نیامدی و سختتر گذشت....
#اللهمعجللولیکالفرج
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۱۴ *═✧❁﷽❁✧═* هروقت تصمیم می گرفتیم روی پای👣 خودمان
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۱۵
*═✧❁﷽❁✧═*
و گاه بعد از سوال چه میخوری، میگفت: اتصیر زین، إشرب مای( خوب می شوی، آب 💦بخور)
عبارت خوب می شوی ، عبارت طبیبان 👨⚕بود. پس احتمالا این دکتر بود اما دکتر آبکی! چون برای همه نسخه ی آب می پیچید. البته همیشه یک دکتر نبود❌ گاهی دکتر دیگری می آمد و نسخه ی دیگری می داد. زندانی هر چه می گفت نسخه ی او این بود: استریح. (استراحت کن)
به این یکی میگفتم دکتر راحتی.
رنج اسارت و درد🤕 غربت و سنگ به سویمان پرتاب کرد.
رنج اسارت و درد غربت وحزن😔 تنهایی و زنجیر کشیدن همه ی عواطف و احساسات آنقدر عظیم بود که جای خالی برای خس خس نفس های رنجور و سرفه های مسلول نمی گذاشت. پس هر چه کمتر چشمشان 👀به ما می خورد بهتر بود. آنها که پشت در هستند از ما نیستند اما آنها که پشت دیوار این دیوار نشسته اند از جنس ما هستند. به امید شنیدن یک ضربه از دیوار سمت
راست یا چپ، به دیوار ضربه می زدیم. اگر چه همه ی زندانی بودیم اما برای اینکه دچار وضعیتی بدتر از آنچه گرفتارش هستیم نشویم❌ کسی به کسی اعتماد نمی کرد.
پاییز 🍂رفته بود و وقت شمارش جوجه ها 🐥رسیده بود. چوب خط هایی که روی دیوار می کشدیم زیاد وزیادتر می شدند. هر خط، خطی بود که گذشت یکی از روزهای جوانیمان را رقم می زد و فرا رسیدن زمستان 🌨را اعلام می کرد، اما من هنوز منتظر فردا بودم که جنگ به پایان برسد و آزاد شویم. شب یلدا رسیده بود. بوی شیرین پلوی بی بی و طعم هندوانه🍉 و صدای چیک چیک تخمه های آفتاب گردان توی سرم می پیچید.
در گوشه های زندان به امید یک دقیقه بیشتر با هم بودن در پناه دیوار کنار هم نشته بودیم. هیچکدام مان نمی توانستیم فارغ از خیال خانواده هایمان 👨👩👧👧باشیم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_طاها_آیه_۵۵
#مرگ_و_معاد_سرنوشت_همه_
انسانها
ای انسانها ما همه ی شما را از خاک آفریدیم و پس از مردن در آن خاک باز میگردانیم
و در روز قیامت برای محاسبه اعمال دوباره شما را از آن بیرون می آوریم. پس از اعمال بیهوده بپرهیزید