سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۱۲ *═✧❁﷽❁✧═* در همان حین آقا🧔 آمد و گفت : - آقا شم
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۱۳
*═✧❁﷽❁✧═*
هنوز هیچ خبری نرسیده بود❌ که شب هفت بی بی خبر تصادف خاله صنوبر و خاله نصرت رسید و از دست دادن دو خواهری🧕 که مونس و
همراه مادر بودند اوضاع خانواده و مادر را بدتر کرد😢
تا مدتی هر کسی به طریقی ما را سر کسیه می کرد تا حرف تازه ای بزند یا از رادیو 📺و تلویزیون عراق تصویری ، گزارشی و گاهی مصاحبه های اسرای ایرانی راکه از رادیو 📻پخش می شد ، به ما بدهید .
چون مسئول اطلاعات سپاه بودم ، به اردوگاه پرندک که اردوگاه اسرای عراقی در ایران 🇮🇷بود رفتم ، به زندگی و آسایشگاهای آنها که نگاه می کردم و حسرت می خوردم . تخم مرغی🥚 که مردم توی صف می ایستادند تا کوپنی آن را تهیه کنند و جیره بندی بود ، سهم صبحانه اسرای عراقی هم بود .
چهره ها و هیکل ها همه سرحال و سرزنده بود و اصلا نیاز به پرسش و پاسخ و حال و احوال و مصاحبه نبود❌ دیدم که برنامه غذایی متنوع هفتگی ، دسر بعد از ناهار ، کلاس های فرهنگی ، علمی و آموزشی دارند . لباس های👕 استراحتشان با لباس های بیرونشان متفاوت بود و جالب تر از همه اردوگاهشان در نقطه خوش آب و هوای ایران قرار داشت . ما هیچ اسیری🙌 را پنهان نکرده بودیم .
تازه بعضی تمایل به پناهندگی داشتند و برنامه ملاقات با خانواده هایشان👨👩👧👦 را ترتیب داده بودند . با تمام اسرای درجه دار و افسران صحبت کردم و سراغ گرفتم اما آنها همه چیز حتی چیزهایی را که خودمان هم می دانستیم را کتمان می کردند و می گفتند
- ما بی وطن هستیم اما معنی ناموس و غیرت را می فهمیم👌
در هلال احمر کمیته ای تحت عنوان کمیته اسرا تشکیل شده بود که خانواده های اسرا به آنجا می رفتند و نامه 💌می دادند و نامه می گرفتند . حتی گاهی تکه پارچه های گلدوزی شده ای از اسیران دریافت می کردند . کمیته اسرا پاتوق آقا🧔 شده بود . پانزده روز کار می کرد و پانزده روز استراحت داشت . در این پانزده روز استراحت به کمیته اسرای تهران ، شیراز، اصفهان ، اهواز و ... سر می زد و می گفت :
- " نامه رسون گاهی اشتباه می کنه و نامه ها رو جابه جا می برد ، شاید نامه های💌 معصومه هم جابه جا شده "
کمیته اسرا سنگ صبور همه خانواده ها بود . همه کسانی که راه آنجا را یاد گرفته بودند ، یک درد مشترک داشتند و آن درد فراق بود . چشمان 👀منتظر نو عروسان جوانی که هنوز رد حنای عروسی از روی دستشان پاک نشده بود ، مادرانی که کودکان👶 پدر ندیده را در بی خبری و تنهایی به دنبال خود می کشیدند ، پدران ناتوانی که تنها نان آور و پرستار و امید زندگی شان رفته بود و پیرزن هایی 👵که تمام جوانی شان را پای به ثمر رساندن درخت زندگی فرزندشان سپری کرده بودند ، همه و همه سرگردان و منتظر به دنبال خبری از گمشده هایمان می گشتیم😞
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_فتح_آیه_۲۸
خداوند کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان پیروز کند.
و کافی است که خداوند گواه این موضوع باشد.
🏝روزم بخیر است وقتی
اولین سپیده دمانش با سلام
بر پیشگاه مهربانتان آغاز شود ...
وقتی در سایهی نگاهتان،
پناه بگیرم ...
وقتی در بارش زلال دعایتان باشم ...
روزنم بخیر است ...
وقتی شما را دارم ...🏝
⚘وَ قَوِّنَا عَلَى طَاعَتِهِ وَ ثَبِّتْنَا عَلَى مُتَابَعَتِهِ [مُشَايَعَتِهِ ] وَ اجْعَلْنَا فِي حِزْبِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ الرَّاضِينَ بِفِعْلِهِ
و ما را بر طاعت او نیرومند کن، و بر پیروىاش استوار فرما، و در زمره حزب او و یاوران و یاران او قرار ده،
و کسانى که به کار حضرتش راضیاند⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ استاد #رائفی_پور
🕊« محوریت همه چیز باید امام زمان باشه »
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#شهید_روح_الله_عمادی
🌷🌷🌷🌷🌷
این رسم ما نبود
که ز باران جدا شویم
در هجوم #وحشت_شب
بی صدا شویم
این #عهد ما نبود
که در #انتهای راه
ما بین #کوچه_ها
تک و تنها #رها شویم
آن روزها که #شوق
#شهادت به سینه بود
#توفیقمان نبود که
#شبیه شما شویم
#رفتید تا همچو
#پرستو رها شوید
#ماندیم ما که همنفس
#سرفه ها شویم
ای #کاش می شد
از لبتان #ساغری زنیم
تا #همنشین و هم نفس
#آل_عبا شویم
رفتید #خوش به حال شما
#یادمان کنید
شاید که با #نسیم
#دعاتان دوا شویم
خدایا ما را به قافله #شهدابرسان
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
🌹سهم #روز صد_وبیست_ویکم : از خطبه ۱۸۵ تا خطبه ۱۸۴ #نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه ۱۸۵
3️⃣ راه های خداشناسی
اگر مردم در عظمت قدرت خدا و بزرگی نعمت های او می انديشيدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسيدند، امّا دل ها بيمار و چشم ها معيوب است. آيا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند که چگونه آفرينش آن را استحکام بخشيد؟ و ترکيب اندام آن را برقرار و گوش و چشم برای آن پديد آورد و استخوان و پوست متناسب خلق کرد؟ به مورچه و کوچکی جثّه آن بنگريد که چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درک نمی شود، نگاه کنيد چگونه روی زمين راه می رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می کند. دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جايگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمی کند. روزی مورچه تضمين گرديده و غذاهای متناسب با طبعش آفريده شده است. خداوند منّان از او غفلت نمی کند و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد، گرچه در دلِ سنگی سخت و صاف يا در ميان صخره ای خشک باشد. اگر در مجاری خوراک و قسمت های بالا و پايين دستگاه گوارش و آنچه در درون شکم او از غضروف های آويخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، انديشه نمايی، از آفرينش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ است خدايی که مورچه را بر روی دست و پايش برپاداشت و پيکره وجودش را با استحکام نگاه داشت، در آفرينش آن هيچ قدرتی او را ياری نداد و هيچ آفريننده ای کمکش نکرد. اگر انديشه ات را به کار گيری تا به راز آفرينش پی برده باشی، دلايل روشن به تو خواهند گفت که آفريننده مورچه کوچک، همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقّتی که جدا جدا در آفرينش هرچيزی به کار رفته و اختلافات و تفاوت های پيچيده ای که در خلقت هر پديده حياتی نهفته است. همه موجودات سنگين و سبک، بزرگ و کوچک، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستی يکسانند و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يکی است. پس انديشه کن در آفتاب و ماه و درخت و گياه و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و جوشش درياها و فراوانی کوه ها و بلندای قلّه ها و گوناگونی لغت ها و تفاوت زبان ها که نشانه های روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقديرکننده را نپذيرد و تدبيرکننده را انکار کند! گمان کردند که چون گياهانند و زارعی ندارند و اختلاف صورت هايشان را سازنده ای نيست، بر آنچه ادّعا می کنند حجّت و دليلی ندارند و بر آنچه در سر می پرورانند تحقيقی نمی کنند. آيا ممکن است ساختمانی بدون سازنده يا جنايتی بدون جنايتکار باشد؟
┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄