🔆 #رازگشا #داستان
🔖بازخوانی اندیشه استاد #علی_صفائی_حائری در نقد تصوف وعرفان(۸)
♨️ #عرفان_مسلمین #نقد_روش_ها》
شریعت، طریقت، حقیقت (بخش دوم)
🔮 #ملاقات_با_مرشد_و_صوفی_مشهدی
🚥🚥🚥🚥🚥🚥
▫️گفتم: تو خودت از حقیقت شروع کردی و به شریعت و طریقت رو آوردی.تو خودت را باختی و او را یافتی و دیدی که نباید با سبزه های زرد پیمان بست. نباید به گلهای پرپر، دل داد.
همین درک تو و همین شناخت تو بود که تو را به مقایسه میان محبوبها واداشت و عشقِ حق را در تو ریخت و تو را از عشق هایت جدا کرد. مادام که این عشق در تو نجوشیده بود، تو به جایی نمیرسیدی.
☑️کسی که چیزی ندیده،چطور از چیزها می گذرد؟!
👿 #مرشد با خشم گفت:
تو اشتباه میکنی. ما بر حق هستیم. ما قدرت ها داریم و از قدرت هایش شمرد و از من اقرار گرفت.
▫️گفتم: من بیشتر از این قدرت ها را هم می توانم باور کنم، ولی برای من قدرت مهم نیست، مهم این است که تو با قدرت و توانایی هایت چه کسی را تثبیت می کنی؟ چه کسی را نشان می دهی؟
▫️گفتم: برای من قدرت تو و علم و فقه فلان، وضعیت و نیروی اتمی بَهمان و ثروت و دارایی بسیار، هیچ تفاوت نمی کند.همه اینها بت هایی هستند که گرفتار آنها هستید و
❌تو آنقدر ضعیفی که با آن همه عظمت، با یک تندی به خشم نشستی. عظمت تو دستخوش یک کلمه بود.♨️
🔮 آرام شد و با زرنگی پرسید: می خواهی از آنچه دارم به تو بدهم⁉️
می خواست اسارتم را نشانم بدهد، که برادر تو هم می خواهی اما دستت نمی رسد! خندیدم و گفتم آنها که خواستند رفتند و آنها که رفتند رسیدند. اگر میخواستیم رسیده بودیم.
▪️دوباره به عقب بازگشت و گفت:
تو می گویی اول حقیقت، سپس طریقت و شریعت و گفت: تو شریعت و طریقت را راه حقیقت نمیدانی، پس برای رسیدن به حقیقت، از کجا باید شروع کرد⁉️
▫️گفتم به خودت باز گرد. به همان داستانی که برای من سرودی. به همان فکر کن.
🧠فکرِ تو و ارزیابیِ تو و عقلِ تو و سنجش تو، تو را به مقایسه واداشت و زیبایی او را و محبت او را و بخشش او را نشانت داد و تو هم به او دل دادی و تو به عشق رسیدی و این عشق تو را به راه انداخت اما در راه ماندی و اسیر قدرت ها و #مرید ها ووو شدی،
♨️ که عشق آسان نمود اول،ولی افتاد مشکل ها.
☑️برای رسیدن به حقیقت جز تفکر و شناخت و عشق راهی نیست و این عشق بدون شناخت به دست نمی آید.
💠[تفاوت عشق و محبت]:
کسی که شناخت خوبی و زیبایی ندارد عاشق نیست و ما آن جذبه ها و کشش هایی که در بعضی برخوردها تو را به خود می کشند، این عشق نیست که تمام هستی با چنین پیوندی و جاذبه ای به هم گره خورده است و حتی ذرات یک اتم با این نیرو، همدم یکدیگرند.
❤️این جاذبه ها را عشق نمی گویند که
عشق، #محبت_اختیاری و کشش آگاهانه است و نه یک #جاذبه_طبیعی که در تمام هستی است و عشق انسان انتخاب اوست، نه غریزه او و جاذبه ی طبیعی.
جاذبه و غریزه چیزی هستند و عشق انسان چیزی دیگر.
🧠 این عشق از شناخت مایه میگیرد، آن هم نه از شناخت بودن و #شناخت_فلسفی، که از شناخت چگونه بودن و شناخت خوبی و زیبایی.
⚠️کسانی که میان #غریزه و #جاذبه و
#عشق فرق نمی گذارند دچار سطحینگری هستند؛ همان دردی که خیلیها گرفتار آن شدهاند. انسان و عظمتی دارد و عمقی که با این نگاه های سطحی نمی توان لمسش کرد.
☑️ انسان میبیند و سپس به راه میافتد.
دوست، همراه هر ذره، وجود دارد و این بقا و دیدار برای تمام هست.
پس از این مرحله انسان به شناخت و #عشق می رسد و قرب و لقا را میخواهد. اگر او ندیده بود، نمی خواست.
⚜و برای رسیدن به این #قرب،
🔘 از فکر و ذکر و عهد به عمل و اطاعت می رسند و با این اطاعت به یقین❶ و با یقین به دیدار.❷
🔘 پس از این مرحله، از اطاعت و عمل، قرب به دست میآید، که «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (نحل،۱۲۸)
🔘 و پس از این معیت و لقاء، #لقاء_مستمر انسان شروع میشود و حضور مداوم سر میرسد.
اینها مراحل لقاء هستند.
«هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ» (حدید،۴)
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْاَ» (نحل،۱۲۸)
«فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر،۵۵)
--------------
📚 روش نقد ج۳ص۹۰_۹۷
❶. وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ(حجر،۹۹)
❷.لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ اليقين لَتَرَوُنَّ الجحيم .(تکاثر،۶)؛ مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا (کهف،۱۱۰)
🆔 @safiresheytan🕸