eitaa logo
کتابخانه نقد تصوف و عرفان🕸صفیر شیطان🕸
514 دنبال‌کننده
373 عکس
85 ویدیو
104 فایل
📚اولین کتابخانه دیجیتال نقد تصوف و عرفان 🌟معرفی آثار تخصصی و دانلود رایگان جستجو بر اساس مولف، موضوع،زبان، قرن 🛡 تلگرام: 🆔 https://telegram.me/safiresheytan 🛡 ایتا: 🆔 https://eitaa.com/safiresheytan وبلاگ: 🌐 http://safiresheytan.blogfa.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ 🗣 (۱۸) ✴️بی تردید چرخش و رقص به صورت تند و طولانی در انسان تاثیر می گذارد؛ حتی ممکن است که بر اثر آن نقش زمین شود. عرفان این حالت را به معنای رسیدن به یک می‌داند اما هیچ دلیلی وجود ندارد که با مدتی از خود بی خود شدن در درون انسان چیزی از ایجاد شود. 🗣 من شخصاً تجربه ای از بی خود شدن در حال سماع ندارم؛ زیرا 🔘اولاً: در آن زمان که درگیر این مسائل بودم، در مواقعی سماع را جدّی نمی گرفتم و شرکت نمی‌کردم. 🔘ثانیاً: تا حدودی نیز نگران بودم که کسی مرا در حال سماع ببیند. 🚙 اما رفیقی داشتم که در سال ۱۳۵۵ همراه با دوستش از قم به گناباد می رفت که در راه تصادف کرده و هر دو از دنیا رفتند. آنان قبل از سفر از من خواستند با آنها همراه شوم ولی در آن زمان شبکیه هر دو چشمم پاره شده بود و باید در تهران بستری می شدم و عمل می کردم. به هر حال این دوستم که نامش را نمی برم، با کوچک ترین بهانه از خود بی خود می شد. حتی سالها پیش از که هر دو در قم درس می خواندیم، وی شرح لمعه و قوانین و... می خواند و من کمی از او عقب تر بودم و به درس مُطوّل و مَعالم می رفتم. ❤️دوست من دلداده دختری بود که خانواده اش راضی به ازدواج دخترشان با یک طلبه نبودند. هر دو جوان تلاش می کردند مشکل را حل کند اما حل نمی شد. 🔸روزی قرار بود در جایی همراه با جمعی از خانواده دوستم و نیز با حضور خود دختر تدبیری اندیشه شود و من هم آن زمان برای مطالعه در تعطیلات تابستان نزد وی رفته بودم. کسی امید نداشت دختر بتواند خود را برساند. به هرحال خبر آوردند که او می آید. دوستم به من گفت شما داخل بروید من خودم وی را به داخل راهنمایی می کنم. ما داخل خانه رفتیم و او پشت در منتظر ایستاده بود. همین که دروازه چوبی را باز کرد و دختر وارد حیاط شد مانند تکه چوبی، نقش زمین گردید🙄 🔹 مادر و خواهر دوستم و نیز ما که آنجا حضور داشتیم با نگرانی وی را به داخل اتاق بردیم و آب به صورتش زدیم اما به هوش نیامد. آن دختر که نمی توانست _مخصوصاً با سر و صدای که ایجاد شده بود_ بیش از این آنجا بماند از خانه بیرون رفت و پس از مدتی که دوستم به هوش آمد، نشست و مدتی گریه کرد. 👤 من بارها در دوران پرداختن به بیهوش شدن وی را دیده بودم و برایم عادی شده بود. یک بار این رباعی معروف را با آواز می خواند و گریه می کرد: ♨️نسیمی کز بن آن کاکل آیو ♨️مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو ♨️چون شو گیرم خیالت را در آغوش ♨️سحر از بسترم بوی گل آیو ناگهان از خود بی خود شد و مانند مرده ای بر زمین افتاد❗️ 🤔 بارها از او پرسیدم در این بی خودی ها چیزی در درونت حاصل می شود⁉️ می گفت: مانند آن است که به خواب سنگینی بروم؛ بیدار که می شوم، چیزی از آن لحظاتی که در بیهوشی بودم یادم نیست و در خود احساس نمی کنم. موضوع را از یکی دو نفر دیگر هم پرسیدم و آنان نیز پاسخ مشابه داده اند. 💠🔅💠🔅💠🔅💠 ⚠️ از این رو باید توجه داشت هر کاری را که انجام می‌شود، باید معنا و حاصل داشته باشد؛ 🔰نیز نباید با تقلید و هیاهو قدم در راه ناشناخته گذاشت. 🔰 نباید با سادگی و ساده دلی مسائل احساسی را با حقایق عقلانی برابر شمرد و سرنوشت خود را به دست احساسات سپرد. ❌اگرچه و از هر وسیله ای بهره می گیرند تا مردم را فریب دهند ما که می خواهیم به سرنوشت خود فکر کنیم، نباید به دنبال هر ادعایی گام برداریم و تسلیم شویم.💯 -------------- 📚 فریب سراب ص۲۳۳ و ۲۳۴ 🆔 @safiresheytan 🕸