eitaa logo
|ثَـقَلَیــن| حدادیان
482 دنبال‌کننده
929 عکس
699 ویدیو
115 فایل
اهـداف کـانـال: 🔸انـتـشار مفـاهـیم و مـتـون دیـنـی 🔹 تحـلیل اخبـار و رویـداد هـا 🔹 انـتـشار اطـلاعـیه های مهـم شهـرستـان 🔸تقویت اتـحاد بیـن نیـروهـای ارزشـی و انـقلابـی [محمـدرضـا حــدادیـان]
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸احکام شرعی {سوالهای متداول درباره بورس} ۱- آیا درآمدی که از طریق معامله در سازمان بورس و اوراق بهادار به دست می‌آید – با توجه به این که شاخص بورس ممکن است دچار  صعود یا نزول شود – می‌تواند یک جور قمار به شمار آید یا نه؟ ۲۲- آیا تاریخچه بورس به قماربازان حرفه‌ای باز می‌گردد؟ ۳۳- فرق بین قمار و سازوکار بورس در چیست؟ ۴۴- آیا مواردی در بورس وجود دارد که باعث ایجاد اشکالات شرعی در سود بورس شود؟ ◀️ پاسخ به این سوالات توسط مرجع تقلید آیت الله خامنه‌ای بورس‌ بازاری است که در آن  دارایی‌های مختلف مورد معامله قرار می‌گیرد. بنابراین بورس فی نفسه اشکال ندارد؛ ولی مهم این است که باید معاملات در بورس نامشروع و خلاف قانون نباشند؛ در غیر این صورت حرام است. ◀️پاسخ به این سوالات توسط مرجع تقلید آیت الله مکارم درآمد و کسبی که از طریق بورس و خرید و فروش اوراق بهادار بدست می‌آید – با وجود امکان کم یا زیاد شدن شاخص بورس – قمار محسوب نمی‌شود. فرق قمار و بورس در این است که در قمار، خوردن مال به باطل صورت می‌گیرد. یعنی بدون مجوز یا عقود شرعی است. ولی در بورس اگر بر اساس عقود شرعی و اسلامی عمل شود خرید و فروش بی اشکال است. از نظر اسلام انجام هر نوع معاملات – مانند بورس، خرید و فروش سهام و…  – یا اینکه کسی کار خود را خرید و فروش سهام قرار دهد در صورتی که عقود و معاملات صوری نباشند، مطابق با احکام شرع و قوانین باشند، فروشنده واقعا مالک باشد یا از طرف مالک وکیل باشد و خریدار واقعا مالک و صاحب جنس خریداری شده شود، اشکال ندارد. @sagalein_hadadian🌸
🔳 نوجوان بود؛ در روستائی به نام زندگی میکرد. خانواده و فامیلهای درجه اولش خانه و کاشانه و مواشی را به او سپردند و راهی کربلا شدند. ◾️شبی از شبها خوابید و در خواب، چشمش به جمال نورانی (ع) روشن شد! امام فرمود: (رضا چرا به زیارت من نیامدی؟) از خواب پرید!! فقط به یک چیز فکر میکرد! خصوصی امام از دعوت او دیوانه شده بود ... ◾️با پای پیاده از ابهر راهی کربلا شد؛ سختیهای طاقت فرسایی کشید، اما بعد از تقریبا دو ماه با پای رنجور و جسمی خسته به کربلا رسید ... ◾️تا دستانش به شبکه های ضریح گره خورد خوابش برد و دوباره خوابی دید شبیه خواب اولش ... [ رضا جان خوش آمدی و جایزه تو این است که در راه خدا شهید میشوی و محاسنت از خون سرت سرخ میشود. ] ◾️همیشه میگفت: روزی پیکر بی جان مرا خواهید دید درحالی که محاسنم از خون سرم رنگین شده! شیدا شده بود ... این بیت را مدام زمزمه میکرد: [مرد عاقل در جهان تعمیر دلها میکند من که تعمیر عمارت میکنم دیوانه ام] ◾️سالها گذشت ... او دو پسر داشت، محمد که یکی از پسرانش بود، عاشق امام بود! مادرش میگفت حتی پایش را مقابل تصویر امام دراز نمی کرد ... می گفتم محمد جان عکس است ! فیلم است ! می گفت میدانم؛ ولی دوست ندارم خداوند مرا در حال بی ادبی به ولی زمانم ببیند!!! ◾️سال شصت در بحبوحه جنگ و نزدیک عملیات (فرمانده کل قوا خمینی روح خدا) وقتی که محمد در جبهه بود ... حاج رضا، همسرش را در حالی که باردار بود رها کرد و به جبهه رفت ... گفتند: پسرت آنجاست، دِینت را اَدا کردی. تو بمان، خانواده به تو نیاز دارند! گفت: [ هر کسی در نزد خداوند حساب خودش را دارد! ] و او رفت ... ◾️بنی صدر خیانت کرد مهمات به جبهه نرسید، محاصره شدند ... پدر و پسر هر دو در روز ۲۱ خردار سال۱۳۶۰ در منطقه دارخوئین به معشوق خود پیوستند و به مقام رفیع شهادت رسیدند. ◾️محاسن حاج رضا از خون سرش رنگین شد و محمد مورد اصابت مستقیم گلوله آرپیجی قرار گرفت و چون شمعی سوخت. ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ 🌹روحشان شاد و یادشان گرامی🌹 نثار ارواح شهدا و همه محبان امیرالمومنین علیه السلام {صلـوات} اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم @sagalein_hadadian🌸
دستش که به ضریح رسید بی‌هوش افتاد. صدای آشنایی که او را فراخوانده بود پاسخ سلامش را داد و به او مژده‌ای داد. حالا محاسنش خونین بود. او اینک کربلایی شده بود. @sagalein_hadadian
زمانی که با گلوله آرپیچی پیکرش شعله ور شد در کنار پدر با محاسن خونینش، دست در دست هم دست از دنیا کشیدند و به پرواز درآمدند. @sagalein_hadadian
محمد رضا حدادیان: 👫 💬سوال 🔰آيا دست دادن با دختران نابالغ جايز است؟ ✍ همه مراجع (به جز تبريزى، سيستانى و مكارم): اگر خوب و بد را مى فهمند، دست دادن با آنان جايز نيست. ✍آيات عظام تبريزى، سيستانى: اگر بدون قصد لذت و ترس افتادن به گناه باشد، اشكال ندارد. ✍آيت اللّه  مكارم: اگر خوب و بد را مى فهمند، دست دادن با آنان بنابر احتياط واجب جايز نيست. ☘🌹☘🌹☘ @zoolaleahkam @sagalein_hadadian 🕊 💫🕊
محمد رضا حدادیان: ♦️چشم چرانی، تیر سمی شیطان (بخش چهارم) 🔹مصباح الشریعه ص9 هیچ غنیمتی بهتر از غنیمت نیست! زیرا که چشم پوشی از حرام صورت نمی گیرد مگر اینکه قبل از آن انسان در قلبش عظمت و جلال خداوند را مشاهده کند. { مَا اغْتَنَمَ‏ أَحَدٌ بِمِثْلِ مَا اغْتَنَمَ بِغَضِّ الْبَصَرِ لِأَنَّ الْبَصَرَ لَا يُغَضُّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا وَ قَدْ سَبَقَ إِلَى قَلْبِهِ مُشَاهَدَةُ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلَال‏. } 🔹مصباح الشریعه ص10 پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: چشمهایتان را ببندید تا عجایبی مشاهده کنید. {غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ تَرَوُا الْعَجَائِب‏} 🔹من لا يحضره الفقيه ؛ ج‏3 ؛ ص474 امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسی که چشمش به بیفتد سپس به آسمان نگاه کند یا چشمش را ببندد، هنوز چشمش را به خود بر نگردانده خداوند از حوریان بهشتی به او تزویج می کند. {مَنْ نَظَرَ إِلَى امْرَأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ أَوْ غَمَّضَ بَصَرَهُ لَمْ يَرْتَدَّ إِلَيْهِ بَصَرَهُ حَتَّى يُزَوِّجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ.} @sagalein_hadasian 🌹
🔻داوطلب میدان مین شد ... مثل همه داوطلبا ترنم ذکر (ع) و شهادتین تو لباش گُل کرد و با شوقی سرشار راهی میدان مین شد. 🔻چاره ای نبود باید معبر باز میکرد وگرنه عملیات لو میرفت! اما یهو همه متعجبانه دیدن برگشت!!!!! چی شد؟ ترسید؟ دیدن برگشت و ... پوتینا رو درآورد بعد یک کلمه گفت که همه .... 🔻گفت این پوتینها مسلموناست حالا که قراره من شهید بشم چرا اینا از بین بره باشه تا یه رزمنده دیگه استفاده کنه! دوباره برگشت و هروله کنان رفت و ....❤️ و رفت که این مملکت برا ما بمونه🙏 قابل توجه بگیرا اقتصادی خوارها کسانی که مملکت و سهم خودشون از انقلاب می دونن ... @sagalein_hadadian
🔴 معترض آمریکایی «ارزش کفش سردار سلیمانی، از سر ترامپ بیشتر است» صدور انقلاب @sagalein_hadadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴روایت حاج قاسم از حادثه‌ی هولناک اسپایکر و بلایی که بر سر دختران ایزدی آمد... حتی شنیدنش هم سخته چه برسه به دیدن این صحنه‌ها، چه ایثاری کردند مدافعان حرم @sagalein_hadadian
محمد رضا حدادیان: ♦️چشم چرانی، تیر سمی شیطان (بخش پنجم) 🔹معامله با خداوند نقل است در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) جوانی از شدت گشنگی مجبور شد شبانه به دزدی برود تا شاید چیزی برای خوردن و یا متاعی برای فروش پیدا کند؛ ناگهان دید بر روی تاقچه حلوائی گذاشته شده، دست زد تا از آن حلوا بخورد ولی با خود گفت اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از من بپرسد چه بگویم؟ به داخل خانه رفت و دید در خانه جز یک زن جوان و بچه ای کوچک کس دیگری نیست. شیطان او را وسوسه به گناه کرد ولی باز متذکر شد و بخاطر خداوند دست از گناه کشید. صبح به محضر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در مسجد مشرف شد و از ایشان تقاضا کرد که زنی را به ازدواج ایشان درآورد. در همان لحظه زنی از پشت پرده گفت ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) همسر من از دنیا رفته و دیشب دزدی به خانه آمد و من از ترس خود را بخواب زدم و سکوت کردم ولی خوشبختانه منصرف شد و هیچ آسیبی به ما نزد، ولی می ترسم که دوباره برگردد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: ای زن حاضری با این جوان ازدواج کنی؟ گفت بله و پیامبر عقدشان را خواند. جوان گفت یا رسول الله، من نه خانه ای دارم و نه غذائی! زن گفت من خانه و غذا دارم. 🔹وقتی این زن و شوهر جوان او به خانه آمدند چشم مرد به حلوای در تاقچه افتاد و به زن گفت : می دانی این جای پنجه چه کسی است؟ زن گفت نه. گفت این جای دست من است که دیشب به خاطر خدا از این غذا و از تو گذشتم و امروز خداوند هر دو را بعلاوه یک خانه به من برگرداند ... دست از حرام کشیدم خداوند حلالش را نصیب من کرد! { اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک} @sagalein_hadadian 🌹
🔻اعضای کمیسیون اصل ۹۰ مجلس سیدمحمود نبویان. نصرالله پژمانفر. سیدمصطفی آقامیرسلیم. علیرضا زاکانی. حسن شجاعی. سیدنظام‌الدین موسوی. الهام آزاد. علی خضریان. ✅ @sagalein_hadadian
سخنرانی و دسته عزاداری رئیس مکتب حضرت امام صادق(ع) چهارشنبه ۲۸ خرداد ۹۹ ساعت ۱۱:۰۰ حرکت از مقابل مسجد جامع ابهر @sagalein_hadadian
📣ویژه برنامه هیئت لثارات الحسین؏ به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام)📣 🕔زمان:سه شنبه ۲۷خرداد ساعت ۲۲ 🕌مکان:حسینیه پاسداران ابهر 📢از عموم شیعیان و دوستداران امام جعفرصادق دعوت بعمل می آید 🆔 @lesaratalhoseinabhar @sagalein_hadadian
🔳 شهادت امام صادق ع رئیس مکتب بر امام زمان عج و جمیع شیعیان تسلیت باد آسمان است و زمين دور سرش مي گردد آفتاب است و قمر خاك درش مي گردد اين قد و قامت افتاده درخت طوباست اين محاسن به خدا آبروي دين خداست اين حرم، خانه ي زهراست خجالت بکشید اين حسينيه ي دنياست خجالت بکشید شعله پشت حرم فاطمه زاده نبريد پسر فاطمه را پاي پياده نبريد می بريدش، ببريد از وسط مردم نه هر چه خواهيد بياريد ولي هيزم نه آي مردم بگذاريد عبا بردارد پيرمرد است و خميده ست عصا بردارد از مسيري ببريدش كه تماشا نشود چشمي از اين در و همسايه به او وا نشود اصلاً اين مرد مگر پاي دويدن دارد؟! پيرمردي كه خميده ست كشيدن دارد؟! بگذاريد لبش ياد پيمبر بكند وسط شعله كمي مادر مادر بكند شعله ي تازه به چشمان غمينش نزنيد آسمان است و در اين كوچه زمينش نزنيد شايد اين كوچه همان كوچه ي زهرا باشد شايد آن كوچه ي باريك همين جا باشد شايد اين كوچه همان جاست كه زهرا افتاد گر چه هم دست به ديوار شد اما افتاد اين قبيله همگي بوي پيمبر دارند در حسينيه ي خود روضه ي مادر دارند علی اکبر لطیفیان @sagalein_hadadian
✍ ده حدیث گهربار از (علیه السلام) من أحب لله و أبغض لله و أعطی لله فهو ممن کمل إیمانه. هر که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا عطاء کند، از کسانی است که ایمانش کامل است. اصول کافی، ج 3، ص 189  : ان المسلمین یلتقیان، فافضلهما أشدهما حبا لصاحبه. از دو مسلمان که به هم برخورد می کند آن که دیگری را بیشتر دوست دارد بهتر است. اصول کافی، ج 3، ص 193 : جعل الخیر کله فی بیت و جعل مفتاحه الزهد فی الدنیا. همه خیر در خانه ای نهاده شده و کلیدش را زهد و بی رغبتی به دنیا قرار داده اند. - اصول کافی، ج 3، ص 194 : اذا أراد الله بعبد خیرا زهده فی الدنیا و فقهه فی الدین و بصره عیوبها و من أوتیهن فقد أوتی خیر الدنیا و الاخرة. چون خدا خیر بنده ای را خواهد او را نسبت به دنیا بی رغبت و نسبت به دین دانشمند کند و به عیوبش بینایش سازد و به هر که این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده. اصول کافی، ج 3، ص 196 : خف الله کأنک تراه و إن کنت لا تراه فإنه یراک. چنان از خدا بترس که گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند. اصول کافی، ج 3، ص 110 : کان أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه یقول: أفضل العبادة العفاف. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: بهترین عبادت عفت است. اصول کافی، ج 3، ص 125 : قال رسول الله: من ترک معصیة لله مخافة الله تبارک و تعالی أرضاه الله یوم القیامة. پیامبر خدا فرمود: هر که گناهی را برای خدا و ترس از او ترک کند خدا او را در روز قیامت خشنود گرداند. اصول کافی، ج 3، ص 128   : قال الله تبارک و تعالی: ما تحبب إلی عبدی بأحب مما افترضت علیه. خداوند متعال فرموده است: بنده من با چیزی محبوبتر از انجام واجبات به من دوستی نکند. اصول کافی، ج 3، ص 129 : العباد ثلاثة: قوم عبدوا الله عز و جل خوفا فتلک عبادة العبید و قوم عبدوا الله تبارک و تعالی طلب الثواب، فتلک عبادة الأجراء و قوم عبدوا الله عز و جل حبا له فتلک عبادة الأحرار و هی أفضل العبادة. عبادت کنندگان سه دسته اند: گروهی خدای متعال را از ترس عبادت کنند و این عبادت بردگان است، گروهی خدای متعال را به طمع ثواب عبادت کنند و این عبادت مزدوران است. دسته ای خدای متعال را برای دوستیش عبادت کنند و این عبادت آزادگان و بهترین عبادت است. اصول کافی، ج 3، ص 131 : إنما خلد أهل النار فی النار لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا. و إنما خلد أهل الجنة فی الجنة لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء. ثم تلا قوله تعالی: " قل کل یعمل علی شاکلته " قال: علی نیته. اهل دوزخ از اینرو در دوزخ جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا جاودان باشند همیشه نافرمانی خدا کنند و اهل بهشت از اینرو در بهشت جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا باقی بمانند همیشه اطاعت خدا کنند پس این دسته و آن دسته به سبب نیت خویش جاودانی شدند، سپس قول خدای تعالی را تلاوت نمود: بگو هرکس طبق طریقه خویش عمل می کند. فرمود: یعنی طبق نیت خویش. اصول کافی، ج 3، ص 135 – 136  @sagalein_hadadian
🔸داستانی بسیار زیبا و تکان دهنده از امام صادق (علیه السلام) از هشام بن حكم نقل شده است كه: مردى از اهل جبل، خدمت امام صادق- عليه السّلام- رسيد كه ده هزار درهم همراه داشت. از آن حضرت تقاضا كرد تا با اين مبلغ، در مدينه خانه‏اى براى او بخرد كه هر وقت خواست با عيالش به مدينه بيايد و در آن سكنى گزيند. سپس براى اعمال حجّ به مكّه رفت. وقتى كه مراجعت نمود، امام- عليه السّلام- او را به منزل خود برد و به وى فرمود: براى تو خانه‏اى در فردوس اعلى خريدم كه حدود آن از اين قرار است: يك طرفش به خانه رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- و طرف ديگرش به خانه على- عليه السّلام- و جانب سومش به خانه امام حسن عليه السّلام- و طرف چهارمش به خانه امام حسين- عليه السّلام- محدود مى‏شود. و قباله‏اى به اين مضمون نوشت و به او داد. آن مرد نيز از سخن امام- عليه السّلام- خوشنود گشت و راضى گرديد. پس از آن، امام صادق- عليه السّلام- مبلغ ياد شده را بين فرزندان امام حسن و امام حسين- عليهما السّلام- تقسيم كرد. و آن مرد وقتى كه به شهر خود بازگشت، مريض شد و وصيت نمود هنگامى كه از دنيا رفتم اين قباله را با من دفن نماييد. ورثه به وصيتش عمل كردند و نوشته حضرت را با او دفن نمودند. روز ديگر كه بر سر قبر او رفتند، ديدند قباله بر روى قبر گذاشته شده و بر آن نوشته شده است👇 👈 امام‏ صادق- عليه السّلام- به پيمان خود وفا كرد. @sagalein_hadadian
🔘 معجزات شگفت انگیز از امام صادق (علیه السلام) 1⃣ مفضّل مى‏گويد: با امام صادق- عليه السّلام- به طرف مكّه مى‏رفتيم. در اين هنگام از كنار زن و بچه‏اى كه گاوشان مرده بود و براى آن مى‏گريستند، گذشتيم. حضرت فرمود: چه شده است؟ زن گفت: اين گاو، همه چيز ما بود و با آن زندگى خود را مى‏گذرانديم. اكنون مرده است و ما نمى‏دانيم چه كار كنيم. حضرت فرمود: آيا مى‏خواهى كه خدا آن را زنده كند؟ زن گفت: ما ناراحت هستيم و تو ما را به مسخره گرفته‏اى؟ حضرت فرمود: هرگز مقصودم اين نبود. پس امام دعا كرد و با پاى مبارك، ضربه‏اى به گاو وارد كرد و او را نهيب زد كه گاو برخاست و سر پا ايستاد. زن گفت: قسم به خداى كعبه! تو عيسى بن مريم هستى. بعد امام- عليه السّلام- داخل مردم رفت و آن زن نتوانست حضرت را بشناسد. 2⃣ تأخير در قبض روح، به امر امام (ع) صفوان، از عبدى نقل مى‏كند كه گفت: عيالم به من گفت: خيلى وقت است كه امام صادق- عليه السّلام- را نديده‏ايم. اگر امسال به حج برويم با امام نيز تجديد ديدار مى‏كنيم. گفتم: ما كه چيزى در بساط نداريم تا به حج برويم. گفت: چرا، من مقدارى لباس و زينت آلات دارم، آنها را بفروش تا با آن به حج برويم. من هم چنين كردم. و عازم سفر شديم. هنگامى كه نزديك مدينه رسيديم. همسرم بشدّت مريض شد تا اينكه مشرف به موت گرديد. وقتى به مدينه رسديم، خدمت امام صادق- عليه السّلام- رفتم در حالى كه از سلامتى او مأيوس شده بودم. سلام عرض كردم و حضرت نيز جوابم را داد و از حال همسرم پرسيد. جريان را گفتم و عرضه داشتم كه از خوب شدن او نااميد شده‏ام. حضرت فرمود: بخاطر اين است كه خيلى ناراحتى؟ گفتم: آرى. فرمود: خوف نداشته باش! دعا كردم تا خداوند او را عافيت دهد. وقتى كه بر گردى خواهى ديد كه خوب شده و نشسته است و به او شيرينى مى‏دهند. عبدى مى‏گويد: به سرعت برگشتم و ديدم حال همسرم خوب شده، نشسته و كنيز به او شيرينى مى‏خوراند. از حالش پرسيدم، گفت: خدا به من شفا داده و ميل به شيرينى پيدا كردم. گفتم: وقتى از پيش تو رفتم نااميد بودم. امام صادق- عليه السّلام- از حال تو پرسيد كه جريان را به او گفتم. فرمود: نترس، وقتى كه برگشتى خواهى ديد كه همسرت نشسته و شيرينى مى‏خورد. زن گفت: وقتى تو رفتى، من در حال احتضار بودم. مردى داخل شد و پرسيد: چه شده است؟ گفتم در حال مردن هستم و اين هم ملك الموت است كه براى قبض روح من آمده است. آن مرد گفت: اى ملك الموت! جواب داد: لبّيك اى امام! فرمود: آيا تو مأمور به اطاعت از ما نيستى؟ گفت: چرا هستم. فرمود: به تو دستور مى‏دهم تا بيست سال ديگر، مرگ او را به تأخير اندازى. گفت: بر روى چشم، اطاعت مى‏كنم. بعد هر دو از پيش من خارج شدند و رفتند. و من نيز همان لحظه حالم خوب شد. 3⃣ ابان بن تغلب مى‏گويد: صبح زود از خانه خودم در مدينه بيرون آمدم و به‏ قصد ديدار امام صادق- عليه السّلام- به سوى خانه او روانه شدم وقتى به درب خانه رسيدم، مردمى بيرون آمدند كه خوش لباس‏ تر و خوش‏ سيماتر از آنها را نديده بودم. خيلى با وقار و طمأنينه بودند كأنه پرنده‏اى بر سر آنها بود. سپس خدمت حضرت رسيديم. امام براى ما حديث گفت. از خانه كه بيرون آمديم پنج نفر با زبانهاى مختلف از عربى، فارسى، نبطى، حبشى و سقلبى آن حديث را فهميدند، لذا به يك ديگر گفتيم: اين چگونه حديثى بود كه همه ما آن را به زبان خود فهميديم؟ كسى كه زبانش عربى بود گفت: با من عربى سخن گفت، فارسى گفت: فارسى فهميدم، حبشى گفت: او حبشى تكلم نمود. سقلبى گفت: او فقط به زبان سقلبى سخن گفت. پس برگشتيم و جريان را براى حضرت بيان كرديم. حضرت فرمود: سخن يكى بود، ولى با زبانهاى خودتان براى شما تفسير گرديد. @sagalein_hadadian
@sagalein_hadadian
محمد رضا حدادیان: ⁉️ چقدر به فکر عاقبت به خیری، فرزندان مون هستیم؟! 🔹خاطره همسر شهید مدافع حرم از واسطه گری برای ازدواج دختر ۱۴ ساله اش در مصاحبه با رادیو معارف 👇 موقع ازدواج، آقای نبی لو ۲۳ سال داشت، من ۱۹ سال. همیشه می گفت، ما دیر ازدواج کردیم. خانم حیف نبود؟ این زندگی، به این خوبی رو، ما چهار سال زودتر می تونستیم شروع کنیم. چرا دیر ازدواج کردیم؟! همیشه می گفتن وقتی انسان می تونه زندگی خوبی داشته باشه، چرا دیر؟! بعد شاید باورتون نشه، دخترم مون که ۱۴ سالش بود، خود آقای نبی لو واسطه ازدواج دامادم با دخترم شدن ... اصغر آقا یه طلبه ساده، از روستا های استان همدان بودن و پسر دایی بنده، که در قم در حال تحصیل بودن، یه روز در حرم، همسرم به ایشون گفته بودن، چرا شما ازدواج نمی کنی؟! گفته ‌بود، من شرایط ازدواج ندارم... گفته بودن، حالا اگر من یه خانواده ای رو پیدا کنم که حاضر باشن با شرایطی که داری به شما دختر بدن، شما چکار می کنی؟! ایشون گفته بود، اصلا محاله یه همچین چیزی... من یه طلبه ساده ام... هیچی ندارم... پدرم خوب یه کشاورزه... محاله کسی به من دختر بده... گفته ‌بودن، نه من یه خانواده ای رو می شناسم که شما رو می شناسن، من شما رو بهشون معرفی کردم... برای من خیلی سخت بود. چون فامیل هم بودیم.. گفتم برای من وجهه خوبی نداره، بری و پیشنهاد بدی... آقای نبی لو می گفتن، نه روی شناختی که من از این جوون دارم، دوست ندارم همچین پسری رو از دست بدیم. بعد من می گفتم، اصلا، مگه دختر ما چقدر سن داره، که ما خودمون بخوایم اقدام کنیم برا ازدواجش؟! خلاصه ایشون تونست منو قانع کنه برای این کار ... شهید نبی لو به دامادم گفته بود، من با خانواده این دختر صحبت می کنم. اونها هم با دخترشون مطرح کنن، اگر بتونم موافقت همه شون رو بگیرم، حتما میام بهت میگم. حالا من مونده بودم، چطوری این موضوع رو با دخترم مطرح کنیم. به همسرم گفتم، حالا چطور می خوای به طیبه بگی؟! گفت خانم، اونم راهش رو بلدم. من خودم یه جوری میگم. ایشون نشستن شروع کردن به صحبت کردن با دخترم، که چقدر ازدواج خوبی داره، و چقدر باعث دوری از گناه میشه و اینکه اگر پسر مومن با تقوایی باشه و ... اینها رو توضیح داد برای دخترم، خیلی با بچه ها راحت بود. بعد گفت حالا اگر من به عنوان پدرت، یه پسری رو معرفی کنم که تمامی این خصوصیاتی که گفتم، داشته باشه، تو چکار میکنی؟ نظرت چیه؟! دخترم بنده خدا همین جور مونده بود... همسرم به دخترم گفت: نه حالا نمی خوام جواب بدی، خوب فکرات رو بکن، بعد جواب بده... من به عنوان پدر تو، خوشبختی تو رو می خوام. اگر یه روزی چنین پیشنهادی بدم، نظرم رو می پذیری؟! بعد از مدتی مجدد موضوع رو با دخترم مطرح کردیم و دخترم هم موافقت کرد. وقتی مجدد با پسر داییم مطرح کرده بودن، ایشون گفته بودن، من حتما باید این خانواده رو ببینم، پدرش رو ببینم، مادرش رو ببینم، رو چه حسابی با این شرایط من، حاضرن به من دختر بدن؟! گفته بودن باشه من هماهنگ می کنم، بیا حرم، بگم پدرش هم بیاد، با هم صحبت کنید. می گفت رفتیم نشستیم، اصغر آقا هم هی نگاه می کرد، با یه حالت نگرانی می گفتن نیومدن، نمی خواید یه تماس بگیرین، ببینید چرا نیومدن؟! گفته بودن: الان من پدر اون دختر، چی می خوای بهش بگی؟! خندید گفت: نه حالا بیان، من بهشون میگم. گفته بودن، اومدن دیگه... من الان پدر اون دختری هستم که گفتم، من طیبه رو برای شما در نظر گرفتم. دامادم تعریف می کنه که وقتی بابا این حرف رو زد، از یه طرف واقعا تو دلم یه همچین چیزی رو می خواستم و دوست داشتم چنین ازدواجی انجام بشه، همیشه می گفتم، کاش این دختر سه چهار سال بزرگ تر بود، من جراتش رو داشتم، که مطرح کنم. از اون طرف می گفتم، کاش زمین دهن باز می کرد من می رفتم داخلش، چقدر راحت بابا گفت، من پدر اون دخترم... خلاصه با هم صحبت کرده بودن و آقای نبی لو گفته بودن از نظر من مسئله ای نیست. به لحاظ مالی هم حاضرم از حقوق خودم، یه کمکی به شما بکنم، ولی راستش رو بخواید، نمی خوام پسری مثل شما رو از دست بدم. من با خانواده هم صحبت کردم و هماهنگ هستند. الحمدالله دختر من ۱۴ سالگی ازدواج کرده... تا به امروز، حتی یکبار هم نگفتم، کاش دوسال دیرتر این ازدواج انجام می شد. الحمدالله هم خودش تونسته عاقلانه با این موضوع برخورد کنه، هم خدا رو شکر، انتخابی که همسرم کرده بود، مناسب و شایسته بود. و تا به امروز هم واقعا خیلی راضی هستیم. دخترم الان یه وقتایی که در فراق پدرش گریه می کنه، میگه، بابا دستت درد نکنه، واقعا عاقبت به خیری منو می خواستی... @sagalein_hadadian
سلام علیکم بزرگواران کانال ثقلین لطفا در یکی دو جمله (کوتاه و اثر گذار) به خانوادههائی که با شرط و شروطهای سخت جلوی پای ازدواج جوونها سنگ اندازی میکنن، توصیه ای یا تذکر یا هر حرفی که دوست دارید، بفرمائید. پیام را به شماره بنده۰۹۱۲۷۵۱۶۱۲۸ ارسال فرمائید. لازم به ذکر است متن شما با اسم و عنوان شما در کانال ثقلین و احیانا کانالها و گروههای دیگر منتشر خواهد شد. این امر جهت تسهیل در ازدواج جوانها و تکثر نسل صورت میگیرد. ممنون از همکاری شما مهلت ارسال تا فردا شب @sagalein_hadadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ بسیار عالی و تاثیرگذار مهدوی..//حتما ببینید / 🔹 استاد عالی .... 🔰 تشرف محضر امام زمان عج @sagalein_hadadian
اگر کسی نماز را نخوانده به نیت قضا بخواند @sagalein_hadadian
+ گفت به خوشبین نیستم، - گفتند باید بود. + گفت کشور را مذاکره نکنید، - گفتند در نمی‌توان به توسعه رسید. + گفت زیر دستکش مخملی دارند، - گفتند انسان مؤدبی است. + گفت و این زبانی است که دنیا می‌فهمد، - گفتند ما خودمان زبان دنیا را . + گفت به ظرفیت‌های توجه کنید، - گفتند خزانه است. + گفت تنها راه نجات ماست، - گفتند توانمندی ما در حد و آبگوشت بزپاش است! + گفت گام‌ها را تعریف کنید و تا آنها اقدام جدید نکرده‌اند، تعهدات را ادامه ندهید، - گفتند ! + گفت خرِشان که از پل بگذرد، به ریشِتان ، - گفتند . + گفت قدم زدن با کار اشتباهی بود، - گفتند برای تضمین ملت با هر کسی مذاکره می‌کنیم. + گفت را رعایت کنید، - گفتند مسئولیت با ماست. + گفت اگر برجام را پاره کنند ما می‌زنیم، - گفتند مگر معاهدات بین‌المللی جای است؟! + گفت به اروپا دل نبندید که برادر شغال است، - گفتند با اروپا آمریکا را می‌کنیم! + گفت بهانه است و آبی از آن گرم نمی‌شود، - گفتند با بهانه را از آنها می‌گیریم. + گفتنی‌ها را گفت و نشنیدند و سرشان که به سنگ خورد، - گفتند تصمیم نظام بوده و بدون اذن او هیچ اقدامی انجام نداده‌ایم! امروز ما مانده‌ایم و هایی که در حال بازگشتند و چرخ‌ اقتصاد و چرخ سانتریفیوژها که هر دو با هم هوا رفته‌اند. اروپائی رسید ✍ زهرا محسنی فر @sagalein_hadadian