💢در مزاحمت های خیابانی ،خانم ها مقصر هستند!
🔹در یکی از روزنامه های اطلاعات زمان #شاه مطلبی در مورد #آزار و اذیت دختران توسط پسران آمده است و علت رو به نوع #پوشش دخترها مرتبط دانسته است.
🔹نویسنده که خانم نیز می باشد در این مقاله مثالی ذکر می کنند که اگر کسی روی بدن خود شیره بمالد نمی تواند انتظار اذیت شدن توسط مگس ها و زنبورها رو نداشته باشد و چنین نتیجه گرفته است که نوع بدِ پوشش دختران، علت آزار و اذیت آنها میباشد.
📓روزنامه اطلاعات، ۳ اردیبهشت ۵۶
@saghebin
🇮🇷 مواردی از #قانون حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر
⚖#اصل_هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ماده ٧ و ماده ٩ قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر
♦️هیچ کس حق ندارد در برابر اجرای #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
مانع ایجاد کند، اگر مانع یا مزاحمت ایجاد کند مجرم شناخته شده و مجازات میشود.
@saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏 ای مهدی موعود! محتاج دعایت هستیم
🔸حضرت آیتالله خامنهای: اى امام زمان، اى مهدى موعودِ محبوب این امّت، اى سلالهى پاک پیامبران و اى میراثبر همهى انقلابهاى توحیدى و جهانى! ملّت ما با یاد تو و با نام تو از آغاز خو گرفته است و لطف تو را در زندگى خود و در وجود خود آزموده است. اى بندهى شایستهى صالح خدا!
ما امروز محتاج دعایى هستیم که تو از آن دل پاک الهى و ربّانى و از آن روح قدسى براى پیروزى این ملّت و پیروزى این انقلاب بکنى و به دست قدرتى که خدا در آستین تو قرار داده است، به این ملّت و راه این امّت کمک بفرمایى... ۱۳۵۹/۴/۶
@saghebin
هرچه فریاد دارید بر سر یهود صهیونیسم بکشید (۷)
یهود صهیونیسم در توسط دولتمردان گمارده خود در آمریکا بسیار به زنان آمریکایی ظلم کرد و حق رای و فعالیت اجتماعی را در مابین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۰ میلادی از آن ها گرفت .
و همین مسئله سبب اعتراض زنان آمریکایی به این مسئله شد و یهودیان صهیونیسم در مقابل برای مقابله با این اعتراضات به حق جنبش ضاله و انحرافی فمنیست را ایجاد نمود جنبشی که به ظاهر دم از حقوق زن میزد ولی او را از حق تشکیل خانواده و تربیت فرزند محروم می کرد و او را دعوت می کرد تا حقوق مساوی با مرد برای خود غائل باشد و این مسئله باعث شد تا در سایه غفلت زنان آمریکایی نسل آینده آمریکا از حق تربیت سالم محروم مانده و جامعه آمریکا به فساد کشیده شود .
#نشر_حداکثری
#جهاد_تبیین
🌷پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
ازدواج کنید، كه ازدواج كردن روزى شما را بيشتر مى كند.
(قرب الاسناد ص۲۰)
🌸پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
در اسلام هیچ بنایی نزد خدا محبوب تر و ارجمندتر از ازدواج نیست.
(بحارالانوار ج۱۰۳ ص۲۲۲)
🎊سالروز ازدواج پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و حضرت خدیجه سلام الله علیها مبارک باد
@saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استغاثه برای #ظهور
◽️و اینگونه موسی علیهالسلام ظهور کرد...
◽️بیاییم با همدلی برای آمدن #امام_زمان استغاثه کنیم
@saghebin
🌹شهید محمدعلی جهانآرا
👈مهریه یک سکه و یک جلد قرآن
◽️همسر شهید : مهریه ما یک جلد کلام الله مجید بود و یک سکه طلا، سکه را که بعد از عقد بخشیدم، اما آن یک جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خرید و در صفحه اولش این طور نوشت: امیدم به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد، نه چیز دیگر، که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب. حالا هر چند وقت یک بار که خستگی بر من غلبه میکند، این نوشتهها را میخوانم و آرام میگیرم...
@saghebin
🌼 رهبر معظم انقلاب: ما نباید تصوّر بکنیم که حتماً بایستی یک نفری یک خانه مِلکی داشته باشد، یک شغل درآمد داری داشته باشد، بعد ازدواج بکند؛ نه!
«إِن یَکُونُواْ فُقَرَآءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»
(اگر فقیر و تنگدست باشند، خدا از فضل خود آنها را بی نیاز میکند)
این قرآن است [که] با ما دارد این جور حرف میزند. ۱۳۹۲/۰۸/۰۸
@saghebin
●اگر روزی شهداء مانند اصحاب کهف از آرامگاه ابدی برخیزند و به شهرهائی برگردند که بیش از۴۰ سال پیش از آنجا به جبههها اعزام شدند و به خیل شهداء پیوستند ، با دیدن صحنههای زیر، چه آرزویی میکنند!!؟
●چادرهایی که افتاده اند
●روسریهایی که عقب رفته اند
●سرهایی که بی رو سری شده اند
●بدنهایی که برهنه شده اند
●مردانی که بیغیرت شده اند.
●زنهایی که بی حیا و بی عفت شده اند
●سینه چاکانی که بی تفاوت شده اند
●بیتفاوتهایی که ساکت شده اند
●شکم هایی که از حرام پُر شده اند
●بی دردهایی که مرفه شده اند
●مرفهینی که بی درد شده اند
●کاخهایی که برگُرده مستضعفین بنا شده اند
●مسئولینی که دنیاپرست شده اند
●آقازادههایی که منحرف شده اند
●منحرفینی که وطن فروش شده اند
●یقه بستههای ظاهرالصلاحی که با دشمن هم سفره شده اند
●دو آتیشه هایی ضد آمریکائی که طرفدار آمریکا شده اند
●غرب رفته هایی که طرفدارغرب شده اند
●همراهانی که از قطار انقلاب پیاده شده اند
●خط امامی هایی که از خط امام خارج شده اند
●وصیت نامههایی که فراموش شده اند.
●ارزشهایی که عوض شده اند
●عوضی هایی که ارزشمند شده اند
●شعارهایی که کم رنگ شده اند
●رزمندگانی که منزوی شده اند
●پیش کسوتان جهاد و شهادت که در کوچه پس کوچه های زندگی فراموش شده اند
●انقلابیونی که مطرود شده اند
●و در یک کلام:
امام و ولیفقیه که در میان مسئولانی منفعتطلب،تنها و مظلوم شدهاست!!!
●فکر میکنید شهداء با دیدن این صحنهها چه میکنند!!؟ مانند اصحاب کهف آرزوی بازگشت به جایگاه ابدی میکنند!!؟
●روزگار غریبی شده است!!!
دین، احکام نورانی اسلام، ولایت فقیه، انقلاب و ملت در اوج مظلومیت است!!!
●از خواب گران بیدار شویم و گرنه بقول امام علی(ع) بالگد دشمن از خواب بیدار میشود.
🆔️ @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارزش درونی شما چیست؟
سخنانی ارزشمند از یک تجربهای گرانبها
🆔️ @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ شور عاشقی
☑️ این نماهنگ به بخشی از دستاوردهای انقلاب اسلامی در قالب خودباوری، اقتدارو امنیت پایدار می پردازد.
@saghebin
🌷امام خامنهای:
️بعضی از اهل معرفت و سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع الاول ، ربیع حیات و زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابیعبدالله جعفربنمحمدالصّادق ولادت یافتهاند و ولادت پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است.
@saghebin
آقا پزشکیان منادی وفاق ملی داداش داری سراز آشتی ملی در میاری .
یادته خودت گفتی الگو دولتت دولت خاتمی .
میخوام یه چیزی رو یادت بیارم سال ۷۷موسوی (منظورم موسوی فتنه نیست) که پشت قتل های زنجیره ای بود وقتی از انگیزه اش درباره قتل ها پرسیدن گفت : (ما این قتل ها رو راه انداختیم و بعد به گردن طرفداران ولایت فقیه انداختیم تا میان آقا خامنه ای و آقا خاتمی درگیری درست کنیم اون وقت چون خاتمی ۲۰میلیون رای داره در مقابل آقا خامنهای می ایسته و او رو از صحنه خارج میکنه )
و همین صحبت ها رو محمد علی ابطحی مسئول دفتر خاتمی هم تایید کرد .
هم چنین خاتمی لوایح دوقلو را با هماهنگی مجلس ششم میخواست تصویب کنه تا اختیارات رییسجمهور بیشتر بشه و نظام و ولی فقیه بیشتر تحت فشار قرار بگیره .
خاتمی دنبال حذف ولایت فقیه بود به جایی نرسید اگر شما هم دنبال این مطلبی از همین الان بدون شکستت قطعیه.
#نشر_حداکثری
#جهاد_تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کنار مضجع شریف و نورانی آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
در ایام مصادف با میلاد با سعادت پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم
نایب الزیاره و دعاگوی همه اعضای محترم کانال ثاقبین هستم.
🌷پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
«به راستی نوزادى كه در امّت من متولّد شود، براى من از آنچه خورشيد بر آن می تابد، محبوب تر است»
(وسائل الشیعه،ج۱۷، ص۱۳۷)
🌸امام حسن علیه السلام:
«کسانی که صاحب #فرزند نمی شوند ، زیاد ذکر #استغفار را بگویند، ان شاالله خداوند آنها را صاحب اولاد خواهد کرد.»
(مصباح کفعمی حاشیه ص ۵۸)
🌼امام رضا علیه السلام:
"نگران نباش و فرزند بخواه، بدان خداوند روزی ایشان را می دهد..."
(اصول کافی، ج۶، ص۳)
#فرزندآوری
@saghebin
4_5920328137945647376.mp3
3.41M
✅ چهار سوال اساسی در روز قیامت
👤استاد رائفی پور
@saghebin
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت نود و ششم
و به هم گفتند:« مسجدالنبی خانمی با این سرو شکل و قیافه تا به حال به خودش
ندیده.»
زهرا و سارا خیلی دوستانه به این خانم احکام حج را میگفتند. اما خانم گوشش بدهکار این حرفها نبود. در طواف دور چهارم که شد، گفت:« بسه» و طواف را رها کرد. یکی دو نفر چغلی پیرزن را به مدیر کردند، مدیر بالاخره از کوره در رفت و حرفی را که نباید میگفت، زد:« خانم مگه اومدی تفریح، خیال کردی اینجا لوس آنجلسه، برو اول یه فکری واسه ناخن هات کن.»
حسین از این شیوه تذکر و امر به معروف مدیر کاروان ناراحت شد و چون جمعیت خانوادگی ما در کاروان زیاد بود، این پیرزن با ما همراه شد. حسین همه را نگاه میداشت تا پیرزن برسد. پیرزن از حسن رفتار و حُسن خُلق حسین به حدی خوشش آمد و با جمع ما خودمانی شد که به حسین میگفت:« پسرم دستمو بگیر» حسین میخندید و به من میسپردش.
وهب و خانمش و نوه ام فاطمه هم با یک کاروان دیگر به ما ملحق شدند خواهر کوچکم افسانه و شوهرش هم در کاروان ما بودند. به نیابت از خواهر بزرگمان ایران، اعمال عمره مفرده را انجام دادیم. همه جا با ما بود. درست مثل روزهای کودکی مان که شبها با آن دستهای مهربانش دست من و افسانه را میگرفت، تا لبه پشت بام میبرد. وقتی از نردبان چوبی بالا میرفتیم، هوامان را داشت که نیفتیم. دراز میکشیدیم. ستاره ها را مال خود میکردیم. با دست و دل بازی ستاره دنباله دار را به من میداد و ستاره های روشن و درشت و براق را به افسانه و مثل
مامان ها برای خودش چیزی نمیخواست.
حالا روزهای آخر سفرحجمان بود بنا به درخواست ما، مدیر کاروان، مجلس دعایی برای شفای ایران برپا کرد. اول زیارت عاشورا خواندیم با التماس دست به دعا برداشتیم حال و روزم به قدری برگشت که احساس کردم کنار ایران نشسته ام و صدای مرا میشنود. زیر لب خطاب به او نجوا کردم« ایران جان، میدونم که صدای منو میشنوی. خودت از خدا بخواه که شفا پیدا کنی یا خدا از تو راضی شه. عذاب میکشم که چهار سال ساکن و صامت یه گوشه افتادی و داری مثل شمع، بی صدا میسوزی و آب میشی. خواهر مظلومم یا شفات رو از خدا بخواه یا بخواه که ازت راضی بشه.»
هنوز دعا به «امن یجیب» خواندن نرسیده بود که تلفن امین زنگ خورد و رفت یک گوشه، نگاهش کردم. او هم نگاهی به من انداخت. به دلم برات شد که خبری در مورد ایران شنیده و دلم راست گفته بود. پرسیدم:« ایران؟!»
گفت:« رفت.»
گفتم:« حتماً خودش خواست که برود».
فردا صبح به تهران برگشتیم. بچه ها و شوهرش نظر داشتند که در بهشت زهرا دفن شود. حسین جلو افتاد که ترتیب کارهای کفن و دفن ایران را بدهد. شوهرش آقامحسن که مردانه در سالهای خانه نشینی ایران، جورش را کشیده بود به حسین گفت:« برا ما قبر دو طبقه بخر.» و از خدا خواست که بعد از مرگ ایران،
زنده نماند و چنین شد.
خوابم نمی برد. از زاویه در نیمه باز اتاق حسین، به او نگاه میکردم. غرق در انس با خدا بود و من غرق در او که در قنوت نماز شب، سعی میکرد آهسته گریه کند تا خواب من بهم نخورد اما نمیدانست که حال روحانی او خواب را از سرم پرانده و از لذت دیدنش سیر نمی شوم.
صبح که شد، چای گذاشت صبحانه را هم آماده کرد. سر سفره برایم لقمه نان، پنیر و گردو گرفت و گفت:« پروانه! من خیلی به تو مدیونم.»
هنوز تصویر قنوت نماز دیشبش جلوی چشمم بود. این حرف را که زد بدجوری شکستم، اشک تا پشت چشمهایم هم آمد. اما برای اینکه خودم را بزنم به راه دیگری، به شوخی ازش پرسیدم:« باز چه خوابی برام دیدی؟!»
گفت:« خواب دیدم اما نه برای تو، برای خودم، خوابی که وحشت و امید را با هم
داشت، مثل همون خواب قبلی که از پل صراط میخواستم رد شم.»
فکر کردم که من هم یک گوشه این خواب باید باشم، با اشتیاق پرسیدم:«خُب
چی دیدی؟!»
گفت:« خواب دیدم توی یه کانال تاریک و دراز بودم که اکسیژن نداشت. داشتم خفه میشدم، میدویدم که به انتهای کانال برسم.
اما مسیر اون قدر طولانی بود
که هرچه میدویدم، نمیرسیدیم. داشتم خفه میشدم که در دورترین نقطه کانال، نوری دیدم. فریاد یا حسینی کشیدم و به طرف نور دویدم. هرچه جلوتر می رفتم نور بزرگتر و بزرگتر میشد تا جایی که اون نور همه جا رو گرفت و دیگه احساس کردم خبری از تاریکی و خفگی نیست. از خواب که بلند شدم، به معنای این خواب فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که سعادت و عاقبت بخیری من در گرو همراهی توئه.»
گفتم:» من که هیچ کجای خواب تو نبودم.»
گفت:« آره، ظاهراً نبودی ولی من حضورت رو حس میکردم.» اگرچه از تعریفش احساس شادمانی داشتم ولی معما همچنان برایم نامکشوف ماند. حرفهای این چند وقته اش برایم تبدیل به یک معمای پیچیده شده بود؛ خدمت تا چهل سال و این خواب و همراهی سایه وارۀ من، اینها باید ربطی به هم میداشت اما چه ربطی؟ این معمایی بود که به نظرم کلید جز صبر نداشت.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️