صاحب قلم| ملکمحمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
💠فضای مجازی، آسیبهای حقیقی؛
انگار دلمان میخواهد همدیگر را له کنیم. معلم، دانش آموز، خانواده؛ معلمی که آرزو می کند کاش تکنولوژی آنقدر پیشرفت کند که حسابی خدمت بچه ها برسد. دانشآموزانی که شاید آرزوی قلبی شان را در قالب یک ویدیو طنز منتشر می کنند و مادرهایی که تازگیها میگویند کاش معلم ها و دانش آموزان قرنطینه می شدند و ما بچه های مان را آنلاین میدیدیم. من عمیقاً این فیلمها را باور می کنم. زمانی که پسرهای خودم دل به درس نمی دهند و علیرغم همه تلاشی که معلم هایشان میکنند لذتی از آموختن نمیبرند، نه خواندن دوست دارند و نه نوشتن. زمانی که خودم از کار با موبایل یا لپ تاپ کلافه می شوم. هر بار که کلاس را شروع میکنم از ذهنم می گذرد که چطور میشود این فضا را جذابتر کرد. با خودم فکر میکنم چطور میتوان نسبت به ساعت های طولانی که بچهها از این مانیتورها استفاده میکنند بیتفاوت بود؟ چطور میتوان بیخیال آسیب های بینایی و استخوانی شد که در آیندهای نه چندان دور، درصد زیادی از این جامعه را درگیر خواهد کرد؟ معتقدم این حرفها اغراق نیست، فقط مثل خیلی وقتها دستگاه سیاست گذار و اجرایی، آینده را نمی بیند و به فکر رفتارهای پیشگیرانه نیست.
این وسط هر از گاهی وقتی گروههای کاری معلمان را نگاه میکنم، پر است از انواع اقسام آیین نامه ها و شیوه نامه هایی که ابلاغ می شود. پر قدرت مثل سالهای قبل!!! بیخیال فشاری که روی خانوادههاست؛ بیخیال فشاری که روی دانشآموز است؛ بیخیال فشاری که روی معلمان است؛
مهم این است که پایان سال وزارت آموزش و پرورش درفش پیروزی را در هوا بچرخاند و اعلام کند: یا اهل العالم! دیدید که نظام آموزشی ما با کرونا چه کرد؟ دیدید با همهی مشکلات، ما همه مسابقات، جلسات و... را بدون کوچکترین مشکلی برگزار کردیم؟ دیدید ما چقدر توانمند بودیم؟ بدون آنکه بدانند یا برایشان مهم باشد، زیر پوست این آموزش مجازی لامصب!!! (بخوانید لامذهب!) چه میگذرد، بدون آنکه بدانند چه چیزهایی و چه افرادی هزینه میشوند. با خودم فکر میکنم چکار باید کرد؟ اما من همچنان که نظم و انضباط برایم مهم است، امسال نسبت به سال گذشته فشار درسی روی بچهها را کمتر کردهام، کمی آرامتر تا اگر خدا بخواهد تمام شود. سلامتی باید برای همهی ما اولویت باشد، اما یادتان باشد اینها زیاد در بخشنامهها منعکس نمی شود؛
استفادهی ابزاری از این شرایط ممنوع!
#سهیلا_ملک_محمدی #فیزیک_بانو
#مدرسه #کلاس #دانش_آموز #تدریس_مجازی #درس #سلامتی #بهداشت_روان #فضای_مجازی
#عجب_تیتری_زدم_خودم_کفم_برید!!!
@s_malekmohamadi
بسم الله الرحمن الرحیم
کسی که ورزش کرده و بدنش گرم شده، از گرمای هوا شاکیه در حالیکه توی همون هوا عدهای سردشونه.
اگه یه دستتون رو بذارین توی آب گرم و اون یکی دست رو توی آب سرد، بعد هر دو دست رو همزمان توی یه ظرف آب بذارین، متوجه میشین، دستی که توی آب گرم بوده، احساس سرما و دستی که توی آب سرد بوده احساس گرما میکنه، تاکید میکنم، دوتا احساس متفاوت اونم در یک فضای مشترک؛
این دو تا مثالی که زدم مربوط میشه به نسبی بودن درک ما، از محیط طبیعی؛
میخوام بگم درک ما از محیط، اینقدر بستگی به شرایط خودمون داره. حس ما از اون چیزی که در اطراف ما میگذره به نیاز ما، و اون چیزی که در درون ما جاریه بستگی داره.
ببینیم داریم با خودمون چه میکنیم.
🆔 @s_malekmohamadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلی را برای طاقچه ی زندگی تون انتخاب کنید که گلدانش را دوست داشته باشد. بماند در طاقچه ی زندگی ؛ عشق کند... عشق بدهد...
دیدن گلی پشیمان از عشق، روی طاقچه ی زندگی تان، خانه ی دل را غمزده می کند
پشیمانی از عشق؛ واگیر دارد
شکستن گلدان؛ رسم قشنگی نیست
مواظب گل و گلدان های زندگیمون باشیم❤️
صبحتان پر از عشق
#علیرضا_اسفندیاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدرسهی زمستانی کاوشکده علوم و فنون
بسم الله الرحمن الرحیم
من میگویم عجب دنیای لقی! یعنی دنیایی که به هیچ جایی بند نیست. البته منصوره _دوست کاشانی_ معتقد است دچار بحران سی سالگی شدم، اما من فکر میکنم این حس و حال بیشتر به بحران چهل میماند تا سی؛ بحرانِ انتخاب ادامهی مسیر، کلنجار شبانه روزی یک زندگی درون پیلهای، (گفتم درون پیله، گاهی واقعاً دلم میخواست مثل لاک پشتها یا حلزونها لاکی داشتم که هر وقت اراده میکردم در لاکم فرو میرفتم و بیرون نمیآمدم! تا هروقت که دلم می خواست)؛ بحران انتخاب نوع غُصهها، انتخاب کتابهای نخوانده، و کارهای باقیمانده. سیوپنج سالگی نصف متوسط عمر یک انسانست. یعنی نصفش رفت و شاید نیمهی دیگری باقی. صدای غُصههای سریالهای تلویزیونی را که میشنوم، جیغ و داد بازیگرها که به گوشم میخورد، با خودم فکر میکنم چقدر پای غصههایی که واقعی نبود، اصالت نداشت، رنج، به این دل تحمیل کردم، چقدر گوشم دروازه ی ورود غصههایی بود که متعلق به من و جنس من نبود و قلبِ بیچاره بهایش را داد. گاهی فکر میکنم ما پای کدام غصه پیر می شویم؟ غصهها مثل طلا هستند، عیار دارند، تقلبی و اصل دارند، مثل غصههای همین موسیقی هایی که نوش جان می کنیم، همینهایی که، آدم پای بعضیشان میخواهد قالب تهی کند از بس که ترانه سرای روان پریشی داشته و ذهن و قلب مخاطب باید بهای آن را بپردازد. مثل اندوه شخصیتهای کتابهای قِصه؛ اما میدانید راستش من میگویم بحران چهل که احتمالاً من به آن دچار شدهام، بحران شیرینی است، بحران انتخاب و عجله!!! بحران تاجر شدن، بحران انتخاب با وسواس، که ترازو دست بگیری و دقیق بشوی و هی به منافعت فکر کنی، _البته منافع برای هر کسی تعریف خودش را دارد_؛ که آدم بیشتر به بهای خستگیها و فرسودگیهایش فکر میکند، بحران چهل تو را از روئای قله به واقعیت دامنه میکشاند. اما، این روزها که خیلی درگیر دستاوردهای زندگیام هستم، جملهای خواندم که خیلی به دلم نشست، شاید هم توجیهی برای تنبلیهایم باشد، اما هر چه که بود برایم دلپذیر و دلنشین بود:
🍎دنیا را باید کمی بهتر از آنچه تحویل گرفتهای تحویل دهی، خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچهای سرسبز، خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی، و اینکه بدانی اگر حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است، یعنی تو موفق بودهای./«گابریل گارسیا مارکز»/
💚پ.ن: از لذتهای مادری این است که قصهها و ترانههای روزگار کودکیتان را برای بچههایتان بخوانید و با آب و تاب از مریم نشیبا و شب بخیر کوچولوی رادیو ایران، و محمدرضا سرشار و قصههای ظهر جمعه بگویید.
✍سهیلاملکمحمدی
🆔 @s_malekmohamadi
_______
عکس ۱) مدتیه در اینستا فیلمی از نوجوان سیزده سالهی ایرانی، که با یه خانم لایو گذاشته، دست به دست میشه. تحلیلهایی که روی این فیلم انجام شده جالب و خوندنیه. اما بعضی در کمال بیانصافی اون رو نتیجهی چهل سال کار فرهنگی میدونند و معتقدند این نوجوونها نتیجهی فلان است و فلان!
فیلم ۲) اینها هم نوجوونای ایرونی هستند که اتفاقاً تعدادشون کم هم نیست. باصفا، با اخلاق، غیور، با هدف، پر سوال و دغدغهمند.
نوجوونایی که دنیاشون خیلی بزرگتر از فضای اتاق و تخت و شبکههای اجتماعیه.
دختر و پسر هم نداره.
ما از این مدل نوجوونا کم نداریم. حالا اگه نمیخواییم ببینیم یا دوست داریم سانسورشون کنیم، یا سانسورشون کنند اون دیگه بحثش جداست.
__________
یادم میاد یه زمانی دوستی خیلی دغدغه تربیت پسر نوجوانش رو داشت. بهش گفتم ببین من الان مدرسه کار می کنم با بچه هایی هم سن و سال بچه تو. ما توی یه شهر با یه فرهنگ و مدرسه هایی که بافت اقتصادی خانوادههاشون شبیه به همه، رفتار های متفاوتی رو میبینم. من فکر میکنم این نشون میده که خانواده هنوزم زورش به خیلی چیزا میچربه. اگه ما پدر مادرا تنبلی رو کنار بذاریم و بچهها رو رها نکنیم، بعد در کمال بی انصافی همه چیز رو گردن چهل سال کار فرهنگی نمیندازیم. البته که انکار نمیکنم خیلی کار داریم هنوز، خیلی...
ته تهش میخوام بگم انصاف داشته باشیم.
_____________
#نوجوان #نوجوان_ایرانی #دختر #پسر #ایران #فرهنگ #کار_فرهنگی #خانواده #معلم #مدرسه
✍ سهیلا ملک محمدی
41.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
________________
بسم الله الرحمن الرحیم
📚 بخشی از بیانات گهربارم به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی در گفتگوی تلفنی با رادیو کاشان، برنامه هشت کتاب؛😊
(انصافاً حرفای بدی نزدم، گوش کنید😉)
#کتاب_خوب #کتاب_کودک #کتابخوانی #مادر #پسر #مادر_پسری #هفته_کتاب
#رادیو_کاشان #هشت_کتاب #فیزیک_بانو
#سهیلا_ملک_محمدی
#کی_کتاب_میخونه_توی_این_گرونی
#برو_بابا_حال_نداریم
🆔 @s_malekmohamadi