🌸🍃🌸🍃🌸
#سلام_روزانه_به_ساحت_مقدس_چهارده_معصوم_علیهم_السلام
☀️السلام علیک یا رسول الله 🌸🍃
☀️السلام علیک یا فاطمه الزهرا🌸🍃
☀️السلام علیک یا علی بن ابی طالب امیر المومنین🌸🍃
☀️السلام علیک یا حسن بن علی🌸🍃
☀️السلام علیک یا حسین بن علی 🌸🍃
☀️السلام علیک یا علی بن الحسین 🌸🍃
☀️السلام علیک یا محمد بن علی🌸🍃
☀️السلام علیک یا جعفر بن محمد 🌸🍃
☀️السلام علیک یا موسی بن جعفر 🌸🍃
☀️السلام علیک یا علی بن موسی 🌸🍃
☀️السلام علیک یا محمد بن علی(امام جواد) 🌸🍃
☀️السلام علیک یا علی بن محمد(امام هادی) 🌸🍃
☀️السلام علیک یا حسن بن علی (امام عسکری) 🌸🍃
☀️السلام علیک یا صاحب الزمان 🌸🍃
☀️السلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته. 🌸☘🌸☘🌸❣
#دعای_مخصوص_حفظ_ایمان_در_آخر_الزمان🌸🍃
☀️« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک»
(ای تغییردهندهی قلبها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)☀️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
1_207200494.mp3
5.93M
❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧
🎤 دعای عهد
👌چه خوب است که هر روز صبح دعای عهد بخوانیم،
🎧 یا حداقل گوش دهیم
مدت قرائت این دعا ۶ دقیقه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
⚪ #اعتماد
🔻 قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ تَثِقْ بِأَخِيكَ كُلَّ اَلثِّقَةِ فَإِنَّ صَرْعَةَ اَلاِسْتِرْسَالِ لَنْ تُسْتَقَالَ.
🔺 امام صادق عليهالسلام فرمود : به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش ؛ زيرا زمين خوردن بر اثر اعتماد ، قابل جبران نيست.
📚 تحف العقول ,حدیث 357؛ الکافي , جلد۲ , صفحه۶۷۲
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 شهید رضا خرمی از مدافعان حرم آلالله و نیروی قدس سپاه پاسداران بود که 12 خرداد 1395 در منطقه خانطومان سوریه به شهادت رسید. از این شهید بزرگوار سه فرزند به یادگار مانده است که پسرش ابوالفضل هنگام شهادت پدر 14 ماهه بود.
اعظم قمری همسر شهید میگوید: «رضا 29 آبان 1353 در یک خانواده مذهبی در محله مولوی تهران به دنیا آمد. رضا پسرعمهام بود، ما همدان زندگی میکردیم و آنها ساکن تهران بودند. از کودکی اهل مسجد و هیئت بود. به پدر و مادرش خیلی احترام میگذاشت و نمازش را اول وقت میخواند. به نظرم احترام به پدر و مادر و نماز اول وقت سبب شد شهادت نصیبش شود.»
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار رضا خرمی قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار رضا خرمی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
340.mp3
1.63M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار رضا خرمی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
بر #دشمنان ما #سپاهی از فرشتگانت را با عذابی از #عذاب هایت بفرست. آنگونه که در جنگ #بدر فرستادی تا بدین سبب ایشان را ریشه کن سازی و برتری و #قدرت شان را از بین ببری و #جمع شان را از هم بپاشی.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
❎ #فریب
🔻 قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ :مَنْ وَثِقَ بِثَلاَثَةٍ كَانَ مَغْرُوراً مَنْ صَدَّقَ بِمَا لاَ يَكُونُ وَ رَكِنَ إِلَى مَنْ لاَ يَثِقُ بِهِ وَ طَمِعَ فِي مَا لاَ يَمْلِكُ.
🔻 امام صادق عليه السلام فرمود : هر كه به سه چيز اعتماد كند، گول خورده است : كسى كه آنچه را شدنى نيست، باور كند و به كسى كه بدو اعتماد ندارد، تكيه كند و در آنچه مالك آن نيست، چشم طمع بندد.
📚 ميزان الحكمه ,جلد هشتم,محمّد محمّدی ری شهری,صفحه 370؛ تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام , جلد۱ , صفحه۳۱۵
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 دانشمند شهید محسن فخریزاده متولد شهر مقدس قم، با نام مستعار دکتر حسن محسنی
🔹شهید محسن فخریزاده، دانشمند هستهای ایران و رییس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع که عصر امروز در عملیاتی تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شد، سال ۱۳۳۶ در قم به دنیا آمد.
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار محسن فخریزاده قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار محسن فخریزاده قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
341.mp3
1.37M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار محسن فخریزاده قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
پیام رهبر انقلاب درپی ترور دانشمند هستهای و دفاعی شهید محسن فخریزاده
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پی ترور دانشمند هستهای و دفاعی شهید، دکتر محسن فخریزاده پیامی صادر کردند.
متن پیام به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
دانشمند برجسته و ممتاز هستهئی و دفاعی کشور جناب آقای محسن فخریزاده به دست مزدوران جنایتکار و شقاوتپیشه به شهادت رسید. این عنصر علمی کمنظیر جان عزیز و گرانبها را به خاطر تلاشهای علمی بزرگ و ماندگار خود، در راه خدا مبذول داشت و مقام والای شهادت، پاداش الهی اوست. دو موضوع مهم را همهی دستاندرکاران باید به جِدّ در دستور کار قرار دهند، نخست پیگیری این جنایت و مجازات قطعی عاملان و آمران آن، و دیگر پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همهی بخشهائی که وی بدانها اشتغال داشت. اینجانب به خاندان مکرم او و به جامعهی علمی کشور و به همکاران و شاگردان او در بخشهای گوناگون، شهادت او را تبریک و فقدان او را تسلیت میگویم و علو درجات او را از خداوند مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۸ آذرماه ۹۹
▪️مراسم ختم مجازی دانشمند هسته ای و صنعت دفاعی
📿 برای قرائت صلوات، فاتحه، زیارت عاشورا برای شهید گرانمایه شهید محسن فخری زاده لینک ذیل را لمس کنید.
http://iporse.ir/66846
📄 #داستان
👬 #محافظ
مینا با موهای خرگوشیش جلو مهدی ایستاد و گفت:" بابا میشه نری،امروز جمعس. " مهدی دست بر روی موهای پر کلاغی مینا کشید و گفت:" قربون دختر خوشگلم بشم من. بابا جون، باید برم. قول میدم زود زود برگردم و با هم قایم موشک بازی کنیم."
مینا بالا و پایین پرید و گفت:" آخ جون، پس زودی بیا، خدافظ بابایی." جست و خیز کنان رفت که با اسباب بازی هایش بازی کند.
فهیمه کاپشن مشکی مهدی را به دستش داد و گفت:" مواظب خودتون باشین." مهدی دست راستش را بر روی چشمش گذاشت و در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت:" به روی چشم. من مواظبم، به رضا هم میگم مواظب باشه، به علی و مرتضی هم می گم حتی به آقای فخری زاده میگم که مواظب خودش باشه بجای من. اینقدر نگران نباش خانم. هر دفه که من میرم که نباید نگران بشی. قربونت یِ امروز زنگ نزن. بچه ها دس گرفتن برام میگن خانمت بعد چند سال هنوز عادت نکرده."
فهیمه کاپشن را روی شانه مهدی گذاشت. خواست بدون خداحافظی برود؛ ولی پشیمان شد. بدون اینکه به صورت مهدی نگاه کند،گفت:" باشه زنگ نمی زنم. برو به سلامت."
مهدی دست های ظریف و کوچک فهیمه را گرفت و گفت:" خانمم باهام قهر کرده؟" فهیمه به دست هایشان نگاه کرد دست هایش میان دستان بزرگ مهدی گم شده بود. دلش نمی خواست که با دلخوری مهدی به سرکارش برود. شغلش را پذیرفته بود ولی هر وقت که می رفت تا موقعی که بر گردد دلشوره امانش را می برید. بر روی لب های کوچکش لبخند نشاند و به چشمان کشیده مهدی نگاه کرد و گفت:" برو به سلامت."
مهدی خیالش راحت شد و دستان فهیمه را فشرد. به مینا که در حال غذا دادن به عروسکش بود نگاه کرد و رفت.
فهیمه طبق معمول شروع کرد به صلوات فرستادن . روی مبل نشست و تلویزیون را روشن کرد، ولی چیزی نمی دید. بلند شد همانطور که ذکر می گفت ظرف های کثیف ناهارشان را شست. بعد کابینت های آشپزخانه را یکی یکی خالی کرد و دستمال کشید. دلشوره لحظه ای رهایش نمی کرد. مدام به گوشی تلفن نگاه می کرد. ولی سمتش نمی رفت. طاقت نیاورد. شماره مهدی را گرفت. خنده مهدی را که شنید، قلبش آرام شد.
مهدی با خنده گفت:" خانم مگه نگفتم نگران نباش. الان مرتضی داره بهم میخنده. مرتضی به آقای فخری زاده نمیگیا." فهیمه ابروهای نازکش را درهم کرد و گفت:" خوب نگران میشم..."
اما حرفش را نتوانست تمام کند. صدای رگبار گلوله از پشت تلفن تمام بدنش را به رعشه انداخت، جان از پاهایش رفت و بر روی سرامیک های سرد آشپزخانه آوار شد. جیغ کشید:" مهدی! مهدی! " از هوش رفت.
چشمانش را باز کرد، هق هق گریه اولین صدایی بود که شنید . مادر و برادرش با چشمانی سرخ و خیس از اشک بالای سرش ایستاده بودند. بدنش لرزید. به خاطر آورد و اشک از گوشه چشم هایش سرازیر شد، گفت:" مامان! چی شد، مهدی بیمارستانه، آره؟" به دست های مادرش چنگ زد . مادرش چادر سیاهش را بر روی صورتش کشید و گفت:" خدا ازشون نگذره، دانشمند هسته ایمون و همه ی محافظاش شهید شدن." هق هق گریه فهیمه به همراه مادرش بلند شد. مادرش با گریه گفت:" باید بهش افتخار کنی مادر،خودشو سپر آقای فخری زاده کرد تا جون دانشمند کشورمونو حفظ کنه ولی نشد." این بار صدای هق هق گریه از بیرون خانه هم بلند شد.
🖊 #به_قلم_صبح_طلوع
📝 @sahel_aramesh