🔅 برنامه ی دیوان #شمس_خوانی
❇️ چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها
کز چشم من دریای خون جوشان شد از جور و جفا
گر لب فروبندم کنون جانم به جوش آید درون
ور بر سرش آبی زنم بر سر زند او جوش را
معذور دارم خلق را گر منکرند از عشق ما
اه لیک خود معذور را کی باشد اقبال و سنا
از جوش خون نطقی به فم آن نطق آمد در قلم
شد حرفها چون مور هم سوی سلیمان لابه را
کای شه سلیمان لطف وی لطف را از تو شرف
در تو را جانها صدف باغ تو را جانها گیا
ما مور بیچاره شده وز خرمن آواره شده
در سیر سیاره شده هم تو برس فریاد ما
ما بنده خاک کفت چون چاکران اندر صفت
ما دیدبان آن صفت با این همه عیب عما
تو یاد کن الطاف خود در سابق الله الصمد
در حق هر بدکار بد هم مجرم هر دو سرا
تو صدقه کن ای محتشم بر دل که دیدت ای صنم
در غیر تو چون بنگرم اندر زمین یا در سما
آن آب حیوان صفا هم در گلو گیرد ورا
کو خورده باشد بادهها زان خسرو میمون لقا
ای آفتاب اندر نظر تاریک و دلگیر و شرر
آن را که دید او آن قمر در خوبی و حسن و بها
ای جان شیرین تلخ وش بر عاشقان هجر کش
در فرقت آن شاه خوش بیکبر با صد کبریا
ای جان سخن کوتاه کن یا این سخن در راه کن
در راه شاهنشاه کن در سوی تبریز صفا
ای تن چو سگ کاهل مشو افتاده عوعو بس معو
تو بازگرد از خویش و رو سوی شهنشاه بقا
ای صد بقا خاک کفش آن صد شهنشه در صفش
گشته رهی صد آصفش واله سلیمان در ولا
وانگه سلیمان زان ولا لرزان ز مکر ابتلا
از ترس کو را آن علا کمتر شود از رشکها
ناگه قضا را شیطنت از جام عز و سلطنت
بربوده از وی مکرمت کرده به ملکش اقتضا
چون یک دمی آن شاه فرد تدبیر ملک خویش کرد
دیو و پری را پای مرد ترتیب کرد آن پادشا
تا باز از آن عاقل شده دید از هوا غافل شده
زان باغها آفل شده بیبر شده هم بینوا
زد تیغ قهر و قاهری بر گردن دیو و پری
کو را ز عشق آن سری مشغول کردند از قضا
زود اندرآمد لطف شه مخدوم شمس الدین چو مه
در منع او گفتا که نه عالم مسوز ای مجتبا
از شه چو دید او مژدهای آورد در حین سجدهای
تبریز را از وعدهای کارزد به این هر دو سرا
#دیوان_شمس_غزل_23
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی به همراه شرح
❇️ متابعت نصاری وزیر را
♦️ دل بدو دادند ترسایان تمام
خود چه باشد قوت تقلید عام
در درون سینه مهرش کاشتند
نایب عیسیش میپنداشتند
او بسر دجال یک چشم لعین
ای خدا فریاد رس نعم المعین
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغان حریص بینوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
میرهانی هر دمی ما را و باز
سوی دامی میرویم ای بینیاز
ما درین انبار گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما بهوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
بشنو از اخبار آن صدر الصدور
لا صلوة تم الا بالحضور
گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست
ریزهریزه صدق هر روزه چرا
جمع میناید درین انبار ما
بس ستارهٔ آتش از آهن جهید
وان دل سوزیده پذرفت و کشید
لیک در ظلمت یکی دزدی نهان
مینهد انگشت بر استارگان
میکشد استارگان را یک به یک
تا که نفروزد چراغی از فلک
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لئیم
هر شبی از دام تن ارواح را
میرهانی میکنی الواح را
میرهند ارواح هر شب زین قفس
فارغان نه حاکم و محکوم کس
شب ز زندان بیخبر زندانیان
شب ز دولت بیخبر سلطانیان
نه غم و اندیشهٔ سود و زیان
نه خیال این فلان و آن فلان
حال عارف این بود بیخواب هم
گفت ایزد هم رقود زین مرم
خفته از احوال دنیا روز و شب
چون قلم در پنجهٔ تقلیب رب
آنک او پنجه نبیند در رقم
فعل پندارد بجنبش از قلم
شمهای زین حال عارف وا نمود
عقل را هم خواب حسی در ربود
رفته در صحرای بیچون جانشان
روحشان آسوده و ابدانشان
وز صفیری باز دام اندر کشی
جمله را در داد و در داور کشی
چونک نور صبحدم سر بر زند
کرکس زرین گردون پر زند
فالق الاصباح اسرافیلوار
جمله را در صورت آرد زان دیار
روحهای منبسط را تن کند
هر تنی را باز آبستن کند
اسپ جانها را کند عاری ز زین
سر النوم اخ الموتست این
لیک بهر آنک روز آیند باز
بر نهد بر پایشان بند دراز
تا که روزش واکشد زان مرغزار
وز چراگاه آردش در زیر بار
کاش چون اصحاب کهف این روح را
حفظ کردی یا چو کشتی نوح را
تا ازین طوفان بیداری و هوش
وا رهیدی این ضمیر و چشم و گوش
ای بسی اصحاب کهف اندر جهان
پهلوی تو پیش تو هست این زمان
یار با او غار با او در سرود
مهر بر چشمست و بر گوشت چه سود
❇️ 1da.ir/qqujiGy
#مثنوی_معنوی_16
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
❇️ خلاصه داستان سوم مثنوی معنوی 👈🏻 پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب ✍️ این داستان ما
👆خلاصه داستان سوم مثنوی معنوی
🔅 مثنوی یلدای مهدوی
❇️ در شبِ یلدا و شعر و شور و عشق
دل هوس دارد کِشَد پَر تا دمشق
پیکرِ تبدارِ سردارانِ نور
گشته رقصان بر سَرِ دارِ ظُهور
مانده جا بر صورتِ آیینهها
جایِ زخمِ پنجۀِ گُرگینه ها
خون خضاب آورده گیسویِ دمشق
کرده آشفته جهان را شورِ عشق
یاد ِیاران در شب یلدای سرد
کرده در شهر فراقم کوچهگرد
با خیالِ جِلوۀ ِصبحِ ظُهور
در شبِ یلدایِ عشق و شعر و شور
مینگارم لحظههایِ ناب را
در غمِ یار، اشکِ چشمِ آب را
در شبِ دور و درازِ هجرِ یار
میکُند گُل، شعرِ سبزِ انتظار
دفتر و دست و قلم مَسحورِ نور
یتَراوَد شعر سرسبزِ ظُهور
خط به خط دفتر به تَسخیرِ وَلا
غم نگارِ داغِ سُرخِ کربلا
در شبِ طولانیِ یلدایِ داغ
میسُرایم شعرِ جانسوزِ فراق
در میانِ مقتلِ دیدارها
غرقه در خون پیکرِ سردارها
دل تمنا میکند آغوش را
شاهدِ جامِ شهادت نوش را
خونجگر از ظلم اسکندر،ولی
دلخوشِ عماریِّ سَیّد علی
بیکَس و آواره از شهر و دیار
مینویسم عاشقی را با تو یار
کهِی امام لالهها یا بنَ الحَسَن
ای اُویسِ رانده ما را از قَرَن
ای جهان گُم در خَمِ ابروی تو
تا کجا ما را فراقِ رویِ تو ؟؟
در شبِ یلدایِ هجرانت ، سَحَر
میزَند با مُشتِ تنهایی به دَر
مست و شیدایِ غمت مرغ چمن
گشته مدهوشِ شَمیمَت نَستَرَن
لاله لاله، سینه سینه، پُر زِ داغ
با غمِ تو در شبِ یلدایِ باغ
ای فراقت بُرده از دلها قرار
غم کشیده ، عاشقانت را به دار
بیرقِ هجرانِ تو تا کِی عَلَم ؟
تا کجا از داغِ تو گِریَد قَلَم ؟
کو سَحَرگاهی بر این یلدایِ تار؟
وعدۀِ دیدارِ ما کِی با تو یار ؟
تا کجا تا کِی شبِ یلدای غم؟
تا کجا حِرمان تو را، ماهِ حرم؟
کِی کجا یلدایِ هجرانِ تو یار؟
میرسد پایان به صُبحی زَرنگار
ای که زُلفت بویِ نرگس میدهد
با تو ما را عاشقی حِس میدهد
کُشت ما را ظُلم اسکندر بیا
ای وَلا را وارثِ حیدر بیا
شد نمک غرقابه در فسق و فساد
گشته ویران کاخِ عدل و قسط و داد
ای سفرکرده، فراقَت کُشتِمان
کرده خَم این بارِ دوری پُشتِمان
ای غمت آورده جانها را به لَب
بی تو تا کِی ما اسیرِ ظُلمِ شب
بر شبِ یلدایِ دوری کو سَحَر؟
در فراقت تا کجا خون، چشم تر ؟
تا کجا تا کِی تو را در انتظار
یوسفِ گُمگشتۀ زهرا تبار
بی تو ما را تا کجا این فصلِ سرد؟
نوبهارا ؛ دشتِ دل را دَرنَوَرد
ای نگاهت بیقرارِ آمدن
یوسف گُم گشتۀی دور از وطن
نورِ چشمانِ غریبِ بی مَزار
تا کُجا داغِ تو بر دلهایِ زار
ای دلت از جورِ یاران غرقِ درد
در میانِ شهر غمها کوچهگرد
ای وجودت بیقرارِ آمدن
یوسفا کِی میکنی قصد وطن ؟
یوسفِ زهرا ظُهورت دیر شد
در فراقت رهبرِ ما پیر شد
موسفید و قد خمید و تن تَکید
بیوفاییها ز یاران بَس که دید
کرده یارانِ قدیمش او رَها
در حصار آورده او را فتنهها
غم نشسته در نگاهَش پیرِ ما
با دلِ خون میکُند تدبیرِ ما
بُغض باران بر گلویش بَسته راه
همنشین و مَحرَمِ او ، اشک و آه
لشکر غم بسته راهش بر نگاه
درد و داغ و غُصّه میگوید به چاه
در شبِ یلدایِ تنهاییِ خویش
یادِ یاران میکند با قلبِ ریش
سیدِ خوبان، امیرِ شهرِ عشق
قتلگاهِ قومِ یارانَت دمشق
اندکی دیگر تحمُّل بایدت
تا صدایِ خندۀِ گُل آیدت
از یمن آید خبر از آمدن
بویِ نرگس میدهد زُلفِ قَرَن
خونِ جاری از سر و رویِ دمشق
مرگِ سردارانِ سَربَردارِ عشق
اینهمه باشد نشانِ وَصلِ یار
مژدۀِ مرگِ زمستان در بهار
این شب دِیجور غم سَر میشود
نوبتِ دیدارِ دلبر میشود
بویِ مهدی کرده پُر آفاقِ عشق
شاخِ نرگس کَرده گُل در باغِ عشق
زین تغزّلها که بلبل میکند
اندکی دیگر سَحَر گُل میکند
این شب دور و درازِ انتظار
مینشیند در سحرگاهی به بار
اندکاندک میرسد صُبح ظهور
میرسد آخَر به پایان راهِ دور
از فَلَق سَر عشقِ سَرمَد میزند
بر شبِ دوری ، سَحَر حَد میزند
کامِ دل را وَه چه شَهدی میرسد
مژده یاران، بویِ مهدی میرسد
به امید ظهور حضرت یار ....
#یلدا
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای
#صفحه_103
#بیستم
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) "در #مکارم_اخلاق و اعمال پسندیده"
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه_بصورت_بند_به_بند
#دعا_بیستم_11
دعای سیدالساجدین (ع ) در مکارم اخلاق:
🔹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ، وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ، وَ لا تَبْتَلِيَنِّى بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ لا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلافِ مَحَبَّتِكَ، وَ لا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَ لا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ🔹
🔸خدايا بر محمد و آل او درود فرست، و فراخ ترين روزى را هنگام پيرى به من مرحمت كن، برترين نيرو را وقت درماندگى به من ده و مرا به سستى در عبادت دچار مکن و مپسند که تو را ناديده انگارم. و كارى بر خلاف محبت تو نكنم، و با كسى كه از تو دور است الفت نگيرم و از آن كه با توست جدا نشوم🔸
O God, bless Muhammad and his Household,
appoint for me Thy widest provision in my old age
and Thy strongest strength when I am exhausted,
try me not with laziness in worship of Thee,
blindness toward Thy path, undertaking what opposes love for Thee,
joining with him who has separated himself from Thee,
and separating from him who has joined himself to Thee!
#بیستم #مکارم_اخلاق
👁کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
اللَّهُمَّ ... وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ وَ أَقْوَى.pdf
453.9K
#شرح #دعا_بیستم_11
🔹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ، وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ ....
🔸 خدايا! بر محمد و آلش درود فرست،
و فراخ ترين روزى را، هنگامى كه پير شدم برايم قرار ده،
و نيرومندترين نيرويت را، زمانى كه خسته و درمانده شدم نصيبم فرما،
و مرا به سستى و كسالت از بندگيت مبتلا نكن،
و نه به نابينايى از شناخت راهت،
و نه به دچار شدن خلاف دوستيت،
و نه به همراهى كردن با كسى كه از تو جدا شده،
و نه به جدا شدن از كسى كه با تو همراه گشته.
• وسعت رزق در پيرى
• تلاش براى روزى در روايات
• فرياد رسى خداوند در امتحانات
• كسالت در عبادت
• عمر گرانمايه انسان
• توفيق حركت در راه انبيا و اوليا
• كوردلى در صراط مستقيم
• عوامل تضعيف بصيرت
دعا #بیستم
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
❇️ #طرح_حفظ_صحیفه_سجادیه ♦️لینک گروه کلاس مجازی " حفظ صحیفه سجادیه" در روزهای یکشنبه سه شنبه و جمع
🤞جلسه حفظ صحیفه سجادیه ، هم اکنون در حال برگزاری است ..
لطفا شرکت فرمایید
طرح انس با نهج البلاغه @sahife2.pdf
505K
🔸 طرح #ختم_نهج_البلاغه
روزانه یک یا یک و نیم صفحه ترجمه
#روز_49
♦️ خطبه 115 - 116
♦️ نامه 34
♦️ حکمت ---
📱 لطفا بر اساس برنامه ی روزانه ی ما از روی #نرم_افزار #بلاغه و یا آدرسهای زیر در ختم ما مشارکت فرمایید .
📱 b2n.ir/97440
📱 b2n.ir/16895
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
@babolharam.ir.mp3
1.13M
#یلدا
✅مناجات با #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 👇
😭شب طولانی سال است کمی فکر کنیم
غیبتِ یار چرا این همه طولانی شد؟!
☘کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#نماز_شب
امام صادق علیه السلام
الشِّتَاءُ رَبِیعُ الْمُؤْمِنِ یَطُولُ فِیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی قِیَامِهِ وَ یَقْصُرُ فِیهِ نَهَارُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی صِیَامِهِ
زمستان، بهار مومن است؛ از شب های طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
#نماز_شب
🔆امام صادق علیه السلام
🌧زمستان، بهار مومن است؛ از شب های طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.
◀️ پس از آنکه حضرت مریم علیها السّلام از دنیا رفت، حضرت عیسی علیه السّلام جنازه ی او را پس از تجهیز به خاک سپرد، سپس روح مادرش را دید و گفت: «مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟» مریم علیها السّلام پاسخ داد: «آری، آرزویم این است که در دنیا بودم و شب های سرد زمستانی را با مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم و روزهای گرم تابستان را روزه می گرفتم»[داستان هایی از یاد خدا، صفحه ۲۸] در حالات شهید محراب - مرحوم ملاّ محمد تقی برغانی - آمده است: «عبادت آن جناب چنان بود که همیشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد می رفت و به مناجات و ادعیه و تضرّع و زاری و تهجّد اشتغال داشت و مناجات «خمس عشرة» را از حفظ می خواند و بر این روش و شیوه پسندیده استمرار داشت تا همان شب که شربت شهادت نوشید.» مکرّر در فصل زمستان دیده می شد که در پشت بام مسجد خود، در حالی که برف به شدّت می بارید، در نیمه شب پوستینی بر دوش و عمامه بر سر داشت و مشغول تضرّع و مناجات بود و با حالت ایستاده، دست ها را به سوی آسمان بلند کرده، تا این که برف، سراسر قامت مبارکش را از سر تا پا سفید پوش می کرد. لازم به ذکر است که این بزرگوار در حال سجده - در حالی که مناجات خمس عشرة را می خواند - به دست فرقه بابیه به شهادت رسید. «الشِّتاءُ رَبیعُ المُؤمِنِ» زمستان بهار مؤمن است. این چنین گفت خواجه ی مختار که زمستان مؤمنست بهار یعنی چنان که مردم را در سال وقت بهار خوش تر آید، زیرا که هوا میانه و معتدل بود و عالم سبز گردد هم چنان که مؤمن را خوش آید که روزها، کوچک بود و روزه داشتن آسان بود، و شب ها دراز بود تواند که طاعت بسیار کند. زمستان بهار مؤمن است. چون شب هایش طولانی است و انسان می تواند به نماز شب قیام کند. شب های زمستان، بهار شکفته شدن گل ها و استعدادها و ظرفیت های مؤمن است. از امام صادق(ع) نقل شده است: پیغمبر موقعی که می خواستند بخوابند، ظرف آب را بالای سرشان می گذاشتند چیزی هم روی ظرف قرار می دادند. بعد مقدار کمی می خوابیدند و برمی خاستند. قبل از اینکه وضو بگیرند، به ستارگان آسمان نگاه می کردند و این آیات را می خواندند «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لأولی الألباب...ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار».1 در خلقت آسمان ها و صنع خدا فکر می کردند. بعد از آن، وضو می گرفتند و چهار رکعت نماز شب با رکوع و سجود طولانی می خواندند و می خوابیدند. سپس با کمی استراحت دوباره بیدار می شدند. وضو می گرفتند و چهار رکعت نماز می خواندند و دوباره کمی می خوابیدند و بلند می شدند و نماز شفع و وتر را می خواندند. شاید به این علت بوده که آن قدر عشق به عبادت داشتند که نمی خواستند طولانی بخوابند یا اینکه این نوع تربیت زحمت بیشتری دارد. البته شاید بخواهند به ما هم یاد بدهند که هر چه عمل سخت تر باشد فضیلتش هم بیشتر است.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2