شرح دعای27؛ جلسه2.mp3
13.72M
🔴 جلسات #شرح_صحیفه_سجادیه
جلسه 2
👤 آیت الله سید ابوالحسن #مهدوی اصفهانی
دعای #بیست_هفتم
📆 20 دی ۱۳۹۸
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
شرح دعای27؛ جلسه3.mp3
13.51M
🔴 جلسات #شرح_صحیفه_سجادیه
جلسه 3
👤 آیت الله سید ابوالحسن #مهدوی اصفهانی
دعای #بیست_هفتم
📆 27 دی ۱۳۹۸
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#فرهنگ_کتاب_خوانی
📚 #کتاب
«#تروا» (به فرانسوی: Troie) (به لاتین: Troianus) (به انگلیسی: Trojan)
نویسنده:بیل باولر
تروا ( تراوا ) یکی از بزرگترین نبردها در افسانههای یونان است. آخرین فریب جنگجویان یونانی برای ورود و نفوذ به دروازه های شهر تروا ساختن اسب چوبی بود که با موفقیت انجام شد و سرانجام پس از ۱۰ سال نبردِ بیهوده تروا سقوط کرد ( اینجا ) . قهرمان این داستان آشیل است. کسی که مادرش او را را به رودخانهی تاریک اِستیکس برد و پاشنهی پای چپش را در دست گرفت و برای چند لحظه او را زیر آب نگه داشت. تمام بدن آشیل رویینتن شد و هیچ سلاحی در آن اثر نمیکرد مگر پاشنهی پایش که در دست مادرش بود.
https://taaghche.com/book/82293
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی ❇️ مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای ن
🔴 زلف او دام است و خالش دانۀ آن دام و من
بر اميدِ دانهاى، افتادهام در دام دوست
📜 محبوبا! دانستهام كه تو را جز از طريق مظاهر نمى توان مشاهده نمود و آن را دام، و تجلّياتت را دانۀ آن قرار داده اى تا صيدم نمايى، بدين اميد توجّه به كثرات را اختيار مىنمايم شايد تو را مشاهده كنم، نه آنكه علاقه به آن داشته باشم؛ كه در #دعا_عرفه از امام حسین علیه السلام آمده است :
إلهى! تَرَدُّدى فِى الآثارِ يُوجِبُ بُعْدَ المَزارِ، فَأجْمِعْنى عَلَيْكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنى إلَيْكَ. كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إلَيْكَ؟! أ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّىٰ يَكُونَ هُوَ المُظْهِرَ لَكَ؟! مَتىٰ غِبْتَ حَتّىٰ تَحْتاجَ إلىٰ دَليلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ؟! وَ مَتىٰ بَعُدْتَ حَتّىٰ تَكُونَ الآثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ إلَيْكَ؟! عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقيباً.»:
(معبودا! بازگشت و توجّه به آثار و مظاهر، موجب دورى ديدارت مى گردد، پس با بندگى اى كه مرا به تو واصل سازد، عزمم را بر خود متمركز گردان. چگونه با چيزى كه در وجودش به تو نيازمند است مى توان بر تو راهنمايى جست؟! آيا براى غير تو آنچنان ظهورى است كه براى تو نباشد تا آن آشكار كنندۀ تو باشد؟! كى غايب بوده اى تا محتاج راهنمايى باشى كه بر تو رهنمون شود؟! و كجا دور بوده اى تا آثار و مظاهر مرا به تو واصل سازد؟! كور است چشمى كه تو را بر خود مراقب و نگهبان نمى بيند.).
و ممكن است اين بيت اشاره به جريان حضرت آدم عليه السلام و آمدن او به اين عالم داشته باشد. بخواهد بگويد: من چون پدرم، آدم عليه السلام براى دست يافتن به مقام خلافتِ «إِنِّي جٰاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»: (بدرستى كه خليفه و جانشينى براى خود در زمين قرار مى دهم.) كه منزلت والاى فنا و مخلصيّت (به فتح لام) است، بدين عالم آمدم. در جايى مى گويد:
فاش مى گويم و از گفتۀ خود دلشادم
بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم
من مَلَك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
سايۀ طوبى و دلجويى حور و لب حوض
به هواى سر كوى تو برفت از يادم
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
چه كنم؟ حرف دگر ياد نداد استادم
📚شرح آیت الله #سعادت_پرور - کتاب جمال آفتاب، ج1، ص: 310
#حافظ_غزل_62
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🙏معبودا! بازگشت و توجّه به آثار و مظاهر، موجب دورى ديدارت مى گردد، پس با بندگى اى كه مرا به تو واصل سازد، عزمم را بر خود متمركز گردان. چگونه با چيزى كه در وجودش به تو نيازمند است مى توان بر تو راهنمايى جست؟! آيا براى غير تو آنچنان ظهورى است كه براى تو نباشد تا آن آشكار كنندۀ تو باشد؟! كى غايب بوده اى تا محتاج راهنمايى باشى كه بر تو رهنمون شود؟! و كجا دور بوده اى تا آثار و مظاهر مرا به تو واصل سازد؟! كور است چشمى كه تو را بر خود مراقب و نگهبان نمى بيند..
👈دوستان ، امشب #سحر و خصوصا در #نماز_شب خواندن این عبارات زیبا از #دعا_عرفه خیلی دل چسبه ، انشاءالله موفق شدید همه رو دعا کنید ....
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
anbeya-83-107.mp3
7.42M
🌺 #تلاوت بسیار زیبا
👈 " سوره انبیاء (۸۳ تا ۱۰۷) "
👤استاد #عبدالباسط
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
❇️ روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
آن جا که کار صومعه را جلوه میدهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
فریاد #حافظ این همه آخر به هرزه نیست
هم قصهای غریب و حدیثی عجیب هست
#حافظ_غزل_63
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی به همراه شرح
❇️ عتاب کردن آتش را آن پادشاه جهود
♦️ رو به آتش کرد شه کای تندخو
آن جهان سوز طبیعی خوت کو
چون نمیسوزی چه شد خاصیتت
یا ز بخت ما دگر شد نیتت
مینبخشایی تو بر آتشپرست
آنک نپرستد ترا او چون برست
هرگز ای آتش تو صابر نیستی
چون نسوزی چیست قادر نیستی
چشمبندست این عجب یا هوشبند
چون نسوزاند چنین شعلهٔ بلند
جادوی کردت کسی یا سیمیاست
یا خلاف طبع تو از بخت ماست
گفت آتش من همانم ای شمن
اندر آ تا تو ببینی تاب من
طبع من دیگر نگشت و عنصرم
تیغ حقم هم بدستوری برم
بر در خرگهٔ سگان ترکمان
چاپلوسی کرده پیش میهمان
ور بخرگه بگذرد بیگانهرو
حمله بیند از سگان شیرانه او
من ز سگ کم نیستم در بندگی
کم ز ترکی نیست حق در زندگی
آتش طبعت اگر غمگین کند
سوزش از امر ملیک دین کند
آتش طبعت اگر شادی دهد
اندرو شادی ملیک دین نهد
چونک غمبینی تو استغفار کن
غم بامر خالق آمد کار کن
چون بخواهد عین غم شادی شود
عین بند پای آزادی شود
باد و خاک و آب و آتش بندهاند
با من و تو مرده با حق زندهاند
پیش حق آتش همیشه در قیام
همچو عاشق روز و شب پیچان مدام
سنگ بر آهن زنی بیرون جهد
هم به امر حق قدم بیرون نهد
آهن و سنگ هوا بر هم مزن
کین دو میزایند همچون مرد و زن
سنگ و آهن خود سبب آمد ولیک
تو به بالاتر نگر ای مرد نیک
کین سبب را آن سبب آورد پیش
بیسبب کی شد سبب هرگز ز خویش
و آن سببها کانبیا را رهبرند
آن سببها زین سببها برترند
این سبب را آن سبب عامل کند
باز گاهی بی بر و عاطل کند
این سبب را محرم آمد عقلها
و آن سببهاراست محرم انبیا
این سبب چه بود بتازی گو رسن
اندرین چه این رسن آمد بفن
گردش چرخه رسن را علتست
چرخه گردان را ندیدن زلتست
این رسنهای سببها در جهان
هان و هان زین چرخ سرگردان مدان
تا نمانی صفر و سرگردان چو چرخ
تا نسوزی تو ز بیمغزی چو مرخ
باد آتش میشود از امر حق
هر دو سرمست آمدند از خمر حق
آب حلم و آتش خشم ای پسر
هم ز حق بینی چو بگشایی بصر
گر نبودی واقف از حق جان باد
فرق کی کردی میان قوم عاد
هود گرد مؤمنان خطی کشید
نرم میشد باد کانجا میرسید
هر که بیرون بود زان خط جمله را
پاره پاره میگسست اندر هوا
همچنین شیبان راعی میکشید
گرد بر گرد رمه خطی پدید
چون بجمعه میشد او وقت نماز
تا نیارد گرگ آنجا ترکتاز
هیچ گرگی در نرفتی اندر آن
گوسفندی هم نگشتی زان نشان
باد حرص گرگ و حرص گوسفند
دایرهٔ مرد خدا را بود بند
همچنین باد اجل با عارفان
نرم و خوش همچون نسیم یوسفان
آتش ابراهیم را دندان نزد
چون گزیدهٔ حق بود چونش گزد
ز آتش شهوت نسوزد اهل دین
باقیان را برده تا قعر زمین
موج دریا چون بامر حق بتاخت
اهل موسی را ز قبطی وا شناخت
خاک قارون را چو فرمان در رسید
با زر و تختش به قعر خود کشید
آب و گل چون از دم عیسی چرید
بال و پر بگشاد مرغی شد پرید
هست تسبیحت بخار آب و گل
مرغ جنت شد ز نفخ صدق دل
کوه طور از نور موسی شد به رقص
صوفی کامل شد و رست او ز نقص
چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز
جسم موسی از کلوخی بود نیز
❇️ 1da.ir/t5FD12I
❇️1da.ir/w6pii
#مثنوی_معنوی_40
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای
#صفحه_115
#بیستم_یکم
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام )
" آن گاه که امری ایشان را اندوهگین می ساخت "
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه_بصورت_بند_به_بند
#دعا_بیست_یکم_7
دعای سیدالساجدین (ع ) در هنگام حزن:
🔹إلَهِى أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَيْتُ عَبْدا دَاخِرا لَكَ، لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعا وَ لا ضَرّا إِلا بِكَ، أَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِى، وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِى وَ قِلَّةِ حِيلَتِى، فَأَنْجِزْ لِى مَا وَعَدْتَنِى، وَ تَمِّمْ لِى مَا آتَيْتَنِى، فَإِنِّى عَبْدُكَ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ الضَّعِيفُ الضَّرِيرُ الْحَقِيرُ الْمَهِينُ الْفَقِيرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِيرُ🔹
🔸اى خداى من! پيوسته من بنده ذليل تو بوده ام، نه بر سود خويش قدرت دارم و نه بر زيان خود مگر به يارى تو. من به ناتوانى خود اقرار مى كنم و به زبونى و بيچارگى خود اعتراف دارم، پس به آنچه وعده دادى عطا فرما و آنچه عطا كرده اى كامل كن، كه من بنده تو ام، بيچاره نيازمند و ناتوان و رنجور و خوار و زبون و تهيدست و ترسان ،پناه به تو آورده🔸
O God, I rise in the morning and enter into evening as Thy lowly slave.
I own no profit and loss for myself except through Thee.
I witness to that over myself and I confess to the frailty of my strength and the paucity of my stratagems.
So accomplish what Thou hast promised me and complete for me what Thou hast given me,
for I am Thy slave, miserable, abased, frail,
distressed, vile, despised, poor, fearful, and seeking sanctuary!
#بیست_یکم #حزن #خطایا
کانال انس با صحیفه سجادیه
@sahife2
♦️ #شرح #دعا_بیست_یکم_6
🔹إلَهِى أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَيْتُ عَبْدا ....
🔹خدايا! صبح و شب كردم، درحالى كه بنده خوار و بىمقدار توام. براى خود جز با كمك حضرتت بر جلب سودى و دفع زيانى قدرت ندارم. به آنچه درباره خود گفتم، شهادت مىدهم. به ناتوانى نيرويم، و كمى تدبيرم اعتراف مىكنم؛ پس آنچه را به من وعده دادى وفا كن، و آنچه را كه به اين بندهات عطا فرمودهاى، كامل ساز؛ زيرا كه من بنده بىنوا، ذليل، ناتوان، دردمند، كوچك، بىمقدار، تهى دست، ترسان و پناهنده به توام.
👤 شرح آیت الله مرتضوی #رضوی 👇
📋 موضوعات صحیفۀ سجادیه در چهار محور است:
1- شناخت ضعف ها و نداشته های انسان.
2- باید این صفت ها و نداشته ها به قوت و داشته ها مبدل شوند.
3- شناسائی راه رسیدن به این قوت و کمال.
4- اولین گام پس از شناخت ، دعا است.
و لذا صحیفه سجادیه علم است در قالب دعا.
صحیفه در صدد خوار و ذلیل نشان دادن انسان نیست، بل می خواهد راه آن موقعیت «اعلاء علّیّین» را که انسان می تواند به آن برسد، نشان دهد که اگر کسی به آن موقعیت بنگرد، موقعیت کنونی خود را بسی حقیر، فقیر، مسکین و مستکین می بیند. حقیقت و واقعیت نیز همین است. ....
🔹 ادامه در لینک زیر 👇
📋 1da.ir/tfgkovl
دعا #بیستم_یکم
🖋کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
♦️ #شرح #دعا_بیست_یکم_6
🔹 اعتراف به ناتوانى و بيچارگى در برابر خداوند
✳️ ريشه كمبودها از نبود عشق است اگر عشق باشد هر كار نشدنى، ممكن مىشود.
مؤمن بيشترين حب را به خداوند دارد و عشق به خداوند است كه انسان را در بلاها و حوادث و اعتراف و شكايتها شكيبا مىسازد. اگر عشق نبود انبيا و اولياى الهى نمىتوانستند در فشارها تاب بياورند.
اگر عشق پيدا شود، آدمى به غير از ذكر و طاعت معشوق، چيز ديگرى نمىتواند داشته باشد؛ چرا كه عاشق از معشوق جز حب نمىخواهد، اگر محبت بيايد خير دنيا و آخرت آمده است؛ بر اين پايه بدون حب، عشق حقيقى و كمال عارفانه پديد نمىآيد.
طبيعت انسان در برابر عظمت كمالات و ابهت خيره كننده حق، بسيار فروتن و مطيع است. آنگاه كه نفس، خود را در محضر پرشكوه قدرت شكستناپذير و مطلق مىيابد، بقاى هستى خويش را در پناه وصل به او و بالاتر در فنا و محو در وجود او مىبيند، تا شخصيتى همانند او براى خود بسازد.
ريشه تقليدهاى نادرست و خودمحورىهاى سلطه گرانه در طول تاريخ بشر، در حب كمال خواهى و برترطلبى مطلق است. اگر الگوى قدرت و كمال، مجازى و ساختگى و زود زوال باشد؛ خضوع در برابر او به محدوديت و نابودى پايان مىيابد.
اكنون تاريخ گواه است كه گروهى از مردم در برابر ستمگران تسليم بودهاند همه هستى وجود و شخصيت و مال و ناموس خود را در برابر آنان فروختهاند. و اين فروتنى دروغين سبب جلوه باطل و ضعيف شدن حق مىگردد و خداى منّان هرگز به دولت باطل فرصت ماندگارى نمىدهد و آنهم در مقطعى فرو مىپاشد.
ابوصباح كنانى مىگويد: خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه پيرمردى بر آن حضرت وارد شد و عرض كرد: يا اباعبداللّه! من از فرزندانم و برادرانم و جفاكاريشان با اين سالخوردگىام نزد شما شكايت مىكنم. حضرت صادق عليه السلام به او فرمود:
اى پيرمرد! براى حق دولتى و براى باطل هم دولتى است. و هر يك از اين دو دولت، رفيقش خوار است و همانا كمترين مصيبتى كه در دولت باطل به مؤمن مىرسد آزار كشيدن از فرزندان و ستم برادران اوست. و هيچ مؤمنى نباشد كه در دولت باطل آسايش ببيند مگر آن كه پيش از مرگش گرفتار ضرر در بدنش يا فرزندانش يا مالش شود تا خداوند او را از آنچه در دوران حكومت باطل به دست آورده رها سازد و بهرهاش را در دولت حق بسيار گرداند، پس صبر كن و مژده بر تو باد.
و چنانچه الگوى كامل، بىنهايت و قدرت حقيقى باشد و انسان بداند كه سود و زيان، عزت و ذلت، فقر و ثروت و مرگ در زندگى در دست آن قادر مطلق است. در برابر حق مطلق، زبان تضرّع و اعتراف مىگشايد و در عمل هم به منبع قدرت و كمال نامحدود متصل مىگردد.
همان گونه در باب عصمت ائمه اطهار عليهم السلام آمده است:
هرگز اظهار عجز و ناتوانى يا اعتراف به خطايى و هر آنچه نشانه تواضعى كه از معصومان عليهم السلام در قالب دعا و مناجات و اندرز به ما رسيده است، جهت آموزش و تمرين بندگى براى انسان است. پس ابراز هر گونه اندوه يا شكايت يا درد اشتياق به حق تعالى نه از روى نياز و كمبود جسمى است، بلكه وسيله راز و نياز و ارتباط با خداوند است تا پيوند بين خالق و مخلوق برقرار باشد.
آنگاه كه سيّد الساجدين در مناجات خويش عرضه مىدارد:
إِلهى طالَ حُزْنى وَ رَقَّ عَظْمى وَ بَلِىَ جِسْمى وَ بَقِيَتِ الذُّنُوبُ عَلَى ظَهْرى فَإِلَيْكَ أَشْكُو سَيِّدى فَقْرى وَ فاقَتى وَ ضَعْفى وَ قِلَّةِ حِيلَتى.
خدايا! اندوهم دراز گشته و استخوانم نازك شده و بدنم پوسيده شده و گناهان بر پشتم انباشته است. پس آقايم به سوى تو از تهيدستيم و نيازم و سستيم و كمى چارهام، شكايت مىكنم.
هر چه امام معصوم خود را كوچكتر و ناتوانتر در محضر دوست ببيند، دليل بر عظمت معرفت و وسعت بيشتر دامنه علم او به صفات حضرت حق است.
زمينهساز تربيتى اين گونه دعاها و مناجاتهاى عارفانه، به قدرى مؤثّر بوده كه حضرت سجّاد عليه السلام پس از شهادت پدر بزگوارش، چنان كوبنده و پرصلابت؛ دستگاه پليد اموى را متزلزل نمود و حكومت آنان را برچيد.
دعا #بیستم_یکم
🖋کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔹 سرنگونى دشمن در تحمل رنج و اندوه
✳️ يك نمونه از كرامتهاى حضرت سجّاد عليه السلام كه دشمنان را سركوب مىنمود اينكه:
«ابن شهاب زُهْرى مىگويد:
روزى كه امام سجّاد عليه السلام را به فرمان عبدالملك بن مروان در غلّ و زنجير كرده بودند و با گروهى از مأموران به عنوان تبعيد به طرف شام حركت مىدادند، من از مأموران حكومتى براى خداحافظى با امام سجّاد عليه السلام اجازه ملاقات گرفتم. چون به خدمت حضرت شرفياب شدم و آن حضرت را ديدم كه پاهايش در بند و دستانش در غل و زنجير است به گريه افتادم و گفتم: اى كاش! غل و زنجير به گردن من بود و شما آزاد و سالم و آسوده مىبوديد.
امام عليه السلام فرمود:
اى زُهرى! نگران مباش، اگر بخواهم، اين رنجها از من برداشته مىشود، ولى آن را از اين جهت كه مرا به ياد عذاب الهى در قيامت مىاندازد دوست دارم و شما نيز هر گاه چنين احوالى را ديديد، عذاب خدا را به خاطر آوريد و از آن انديشه نماييد.
آنگاه فرمود: اين وضع تا مسافت دو منزلى مدينه بيشتر ادامه نخواهد يافت.
زهرى مىگويد: من با امام عليه السلام خداحافظى كردم، پس از چهار روز ديدم كه مأموران حكومتى و گماشتگان آن حضرت سراسيمه و مضطربانه به مدينه بازگشته و در جستجوى امام عليه السلام هستند.
چون علت را پرسيدم گفتند: هنگامى كه به دو منزلى مدينه رسيديم شب فرا رسيد. ما آن حضرت را در حالى كه در غل و زنجير بسته بوديم در خيمهاى جا داديم. صبح كه فرا رسيد و داخل آن خيمه شديم اثرى از حضرت نديديم و باكمال تعجّب غل و زنجير را بر زمين افتاده ديديم و تا اين لحظه آن حضرت را نيافتهايم.
زهرى مىگويد: پس از آن حادثه حيرتانگيز به شام رفتم و عبدالملك مروان را ديدم و او از من، احوال و قضايا را پرسيد و من آنچه را ديده و شنيده بودم، نقل كردم، عبدالملك ديوانهوار گفت:
به خدا سوگند! در همان روزى كه نگهبانان به دنبال ابوالحسن مىگشتند، آن حضرت نزد من آمد و فرمود: چرا با من چنين مىكنى؟
مرا با تو و تو را با من چه كار است؟ گفتم: دوست دارم نزد من باشيد.
حضرت فرمود: ولى من دوست ندارم كه نزد تو باشم. اين را فرمود و بيرون رفت، ولى به خدا سوگند چنان هيبتى از او به من رسيد كه لباسم را آلوده كردم.»
اين قبيل حكايات؛ نشانگر احاطه فيضى و قهرى بر امور تكوينى بشر است، ولى از آن جا كه حكومت و مصلحت خداوند بر آن است كه ولايت حق بر نظام طبيعت آفرينش، همراه با آزمايش و عبرت و مدارا باشد؛ پس از انتقام و كيفر و نابودى مطلق موجودات، چشم پوشى مىشود.
🖋کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2