👌 ترجمه ای ادبی از مناجات #راغبین ( #دلدادگان ) از #سید_مهدی_شجاعی
قسمت سوم (پایانی)
⏪ خدايا!
قبل از آنكه طوفان خشم تو حجاب از گناهان من كنار زند تو خود همه را ببخش.
الي استشفعت بك اليك و استجرت بك منك، اتيتك طامعاً في احسانك راغباً في إمتنانك مستسقياً وابل طولك، مستمطراً غمام فضلك، طالباً مرضاتك، قاصداً جنابك، واردا شريعة رفدك، ملتمساً سني الخيرات من عندك وافداً الي حضرة جمالك مريداً وجهك، طارقاً بابك مستكيناً لعظمتك و جلالك فافعل بي ما انت اهله من المغفرة و الرحمته ولا تفعل بي ما انا اهله من العذاب و النقمة برحمتك يا ارحم الراحمين.
خدايا!
براي آنكه نزد تو آيم در جستجوي شفيعي بودم، واسطه اي مي جستم تا مرا به حضورت بپذيري، ميانجي طلب مي كردم تا مرا از درت نراني.
و خدايا! مهربان تر از تو نيافتم.
چه كس اين گناه مجسم را در پيش تو ميانجيگري خواهد كرد؟!
چه كس اين عصيان محض را واسطه خواهد شد؟!
چه كس شفاعت نافرماني يك عمر خواهد كرد؟!
از خوان تو با نعيم تر چيست
و زحضرت تو كريم تر كيست.
خدايا!
براي آمدن به نزد تو هم تو را شفيع قرار مي دهم.
خدايا!
از آفتاب تو به سايه تو پناه آورده ام.
خدايا!
من بال طمع، متواضعانه بر پاي احسان تو پهن كرده ام.
خدايا!
اين دل خسته پاي رغبت به سوي تو مي دواند و اين دست شكسته جبر تو طلب مي كند و اين قامت به كمان نشسته توان از تو مي جويد.
خدايا!
اين زبان چون لايه هاي كوير ترك خورده گناه زلالي باران رحمت تو را له له مي زند.
و اين برگهاي پژمرده دل خنكاي نسيم رضايت تو را آرزو مي كند.
خدايا!
كبوتر دل به ياد گردش به دور بارگاه تو مي تپد.
خدايا!
اين جان در اشتياق روي تو مي سوزد.
خدايا!
اين چشم بهانه تو را مي گيرد و اشك مي ريزد.
خدايا!
اين ريه ها به شوق تو تنفس مي كنند.
خدايا!
سينه در هجران تو آتش گرفته است.
خدايا!
اين پنجه ها در طلب چشمه بي انقطاع تو به خاك مي روند.
خدايا!
اين دستها عمري سحوري در خانه تو را رها نكرده اند.
خدايا!
خون رگها به جستجوي تو در گردش است.
خدايا!
با من آن كن كه تو شايسته آني از آمرزش و بخشش و رحمت و نه آنكه من سزاوار آنم از عذاب و مجازات و نقمت، بحق رحمتت اي هر چه جوي لطف از چشمه جود تو.
👁کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
👌 زندگی نامه و دانلود قانونی کتاب های #سید_مهدی_شجاعی
📕 «بوی سبز پونهها»، «از دیار حبیب»، «شكوای سبز»، «متقین»، «آفتاب در حجاب»، «دست دعا، چشم امید»، «بر محمل بال ملائك»، «صمیمانه با جوانان وطنم»، «ضیافت»، «ضریح چشمهای تو»، «دو كبوتر، دو پنجره، یك دیوار»، «امروز بشریتم»، «عشق به افق خورشید»، «خار و دل»، «رسم بر این است»، «گزیده ادبیات معاصر» (مجموعه داستان)، «سانتاماریا» (مجموعه داستان)، «شكوای سبز»، «مردان و رجزهایشان»، «زیارت عاشورا»، «غیرقابل چاپ»، «رزیتاخاتون» و «آیینهزار».
👌 1da.ir/f8jcDFgv
👁کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
keshti-pahlo-gerefteh-mer30download.com.pdf
899.5K
#کتاب
📚کشتی پهلو گرفته
🔻پرفروش ترین اثر #سید_مهد_شجاعی
🔻پرتیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران
می توان گفت #کشتی_پهلو_گرفته ، مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه ی زهرا (س)، روایت زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است. در واقع می توان گفت این کتاب مرثیه ای است منثور از زبان و دل صاحبان عزای فاطمی.
👁کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔎 حضرت زهرا سلام الله علیها پاداش رسالت انبیا
👈 دین و نبوت وقتی ثمربخش است که به محبت اهل بیت گره بخورد
🔻متن و صوت کامل سخنرانی
🔆موضوع سخنرانی : عظمت زهرا(س) در آینهٔ قرآن
👉 erfan.ir/s15244
👤استاد #انصاریان
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⏪ #انس_با_قرآن
⏪برنامه ی روزنامه ی
✅ #ختم_قرآن کریم
👈 روزی یک صفحه
#صفحه_319
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ اعمال روزها و شب های #هفته
🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #یکشنبه
👉🏻 1da.ir/tYO2Vq
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
lau-anzalna.mp3
88.6K
🔈 #تلاوت بسیار زیبا
👈 سوره های حشر :لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ
👤استاد #عبدالباسط
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ.
اگر این قرآن را بر کوهی نازل کرده بودیم، بی شک آن کوه را از خشیت خداوند، خاشع و فرو پاشیده می دیدی. ما این مثال ها را برای مردم می زنیم، شاید بیاندیشند
آیه 21 سوره حشر
🙏 کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
حضرت علی عليه السلام بعد از شهادت فاطمه عليها السلام فرمود:
نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ
لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا
أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی
جان من با ناله هاى خود حبس شده،
اى كاش جان من با ناله هایم خارج مى شد.
بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود،
گریه می کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم.
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
❇️ ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست
میچکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گر چه در شیوه گری هر مژهاش قتالیست
ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر
وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست
بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد
که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالیست
کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد
#حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست
#حافظ_غزل_68
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی به همراه شرح
❇️ باز ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر جهد
♦️ جمله با وی بانگها بر داشتند
کان حریصان که سببها کاشتند
صد هزار اندر هزار از مرد و زن
پس چرا محروم ماندند از زمن
صد هزاران قرن ز آغاز جهان
همچو اژدرها گشاده صد دهان
مکرها کردند آن دانا گروه
که ز بن بر کنده شد زان مکر کوه
کرد وصف مکرهاشان ذوالجلال
لتزول منه اقلال الجبال
جز که آن قسمت که رفت اندر ازل
روی ننمود از شکار و از عمل
جمله افتادند از تدبیر و کار
ماند کار و حکمهای کردگار
کسپ جز نامی مدان ای نامدار
جهد جز وهمی مپندار ای عیار
#مثنوی_معنوی_48
❇️نگریستن #عزرائیل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد
♦️ زاد مردی چاشتگاهی در رسید
در سرا عدل سلیمان در دوید
رویش از غم زرد و هر دو لب کبود
پس سلیمان گفت ای خواجه چه بود
گفت عزرائیل در من این چنین
یک نظر انداخت پر از خشم و کین
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه
تا مرا زینجا به هندستان برد
بوک بنده کان طرف شد جان برد
نک ز درویشی گریزانند خلق
لقمهٔ حرص و امل زانند خلق
ترس درویشی مثال آن هراس
حرص و کوشش را تو هندستان شناس
باد را فرمود تا او را شتاب
برد سوی قعر هندستان بر آب
روز دیگر وقت دیوان و لقا
پس سلیمان گفت عزرائیل را
کان مسلمان را بخشم از بهر آن
بنگریدی تا شد آواره ز خان
گفت من از خشم کی کردم نظر
از تعجب دیدمش در رهگذر
که مرا فرمود حق کامروز هان
جان او را تو بهندستان ستان
از عجب گفتم گر او را صد پرست
او به هندستان شدن دور اندرست
تو همه کار جهان را همچنین
کن قیاس و چشم بگشا و ببین
از کی بگریزیم از خود ای محال
از کی برباییم از حق ای وبال
#مثنوی_معنوی_49
❇️ 1da.ir/P3Kg
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
♦️ حکایتی عجیب از مثنوی
❇️ آزاد مردی صبح هنگام دوان دوان به سرای عدل ( عدالتخانه) حضرت سلیمان نبی رفت. چهره آن شخص از اندوه و غمی که در دل داشت، زرد شده بود و هر دو لبش کبود به نظر می آمد. حضرت سلیمان از حال او جویا شد و پرسید: چه اتفاقی افتاده ؟ مرد در جواب گفت" #عزرائیل امروز نگاهی پر از خشم و کینه بر من انداخت !
حضرت سلیمان گفت : اکنون هر چه از من می خواهی ، درخواست کن ! به اصطلاح به فرمد که چه کاری از دست من برای تو ساخته است ؟ و آن مرد در جواب از او خواست تا به باد که در فرمان او بود بفرماید تا او را به هندوستان منتقل کندبلکه از دست عزرائیل جان سالم به در برد.
حضرت سلیمان خواسته آن مرد را اجابت کرد و به باد امر کرد تا او را به دورترین نقطه هندوستان ببرد. روز بعد که حضرت سلیمان در سرای عدل خود بار عام داده بود، به عزرائیل گفت: چرا به آن مسلمان آن گونه پر خشم و کین نگاه کردی که از ترس جانش از خانه خود آواره شد؟
عزرائیل گفت: من کی از روی خشم به او نگاه کردم؟ من فقط وقتی او را در اینجا دیدم تعجب کردم و از روی تعجب به او نگاه کردم زیرا خداوند به من فرموده بود همان روز جان او را در هندوستان بستانم و و قتی او را در اینجا دیدم از روی تعجب با خود گفتم: اگر صد بال و پر هم داشته باشد نمی تواند خود را با این سرعت به هندوستان برساند.
#مثنوی_معنوی_49
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
زندگي موقّت و حيات جاودان - علامه طهرانی ره.pdf
923.7K
زندگي موقّت و حيات جاودان
علامه #طهرانی ره
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2