#انس_با_قرآن
⏪برنامه ی روزنامه ی
✅ #ختم_قرآن کریم
👈 روزی یک صفحه
#صفحه_394
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ اعمال روزها و شب های #هفته
🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #پنجشنبه
👉🏻 1da.ir/XKHl
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️دعای امام سجاد (علیه السلام) در روز #پنجشنبه (بلدالامین)
🙏بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ بِاللَّيْلِ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ
وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ وَ كَسَانِي ضِيَاءَهُ وَ أَنَا فِي نِعْمَتِهِ
اللَّهُمَّ فَكَمَا أَبْقَيْتَنِي لَهُ فَأَبْقِنِي لِأَمْثَالِهِ
وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
وَ لَا تَفْجَعْنِي فِيهِ وَ فِي غَيْرِهِ مِنَ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ بِارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ وَ اكْتِسَابِ الْمَآثِمِ
وَ ارْزُقْنِي خَيْرَهُ وَ خَيْرَ مَا فِيهِ وَ خَيْرَ مَا بَعْدَهُ
وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِيهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ
اللَّهُمَّ إِنِّي بِذِمَّةِ الْإِسْلَامِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ
وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْكَ
وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ
فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِيَ الَّتِي رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْخَمِيسِ خَمْساً لَا يَتَّسِعُ لَهَا إِلَّا كَرَمُكَ وَ لَا يُطِيقُهَا إِلَّا نِعَمُكَ
سَلَامَةً أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِكَ وَ عِبَادَةً أَسْتَحِقُّ بِهَا جَزِيلَ مَثُوبَتِكَ
وَ سَعَةً فِي الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلَالِ وَ أَنْ تُؤْمِنَنِي فِي مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِكَ
وَ تَجْعَلَنِي مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ فِي حِصْنِكَ
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْهُ لِي شَافِعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَافِعاً إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
🌼کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🔸 جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن
ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد
چنگ خمیده قامت میخواندت به عشرت
بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد
احوال گنج قارون کایام داد بر باد
در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد
گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان
کان شوخ سربریده بند زبان ندارد
کس در جهان ندارد یک بنده همچو #حافظ
زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
#حافظ_غزل_126 #شب_زیارتی
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔹 برمیگردیم به داستان پیر چنگی که اون نوازنده پیر در گورستان شهر از انتظار خسته و عاجز شد … ندایی در جان (حاکم وقت) طنین انداز شد که برو و بنده مارا از احتیاج رها کن ، بنده ای داریم عزیز و گرامی زود بلند شو و حرکت کن بسمت گورستان و هفتصد دینار باخود ببر و به او بده و با احترام فراوان بگو این مقدار را بگیر و بعد بهانه ای برایش بیاور و بگو این مقدار کم برای دستمزد نوازندگی تو …برو خرج کن وقتی تموم شد برگرد
بندهای داریم خاص و محترم
سوی گورستان تو رنجه کن قدم
🔹 حاکم از این هیبت الهی از خواب بیدار و شد و کمر خدمت بست و سوی گورستان براه افتاد وقتی رسید اونجا کسیرو جز پیر چنگی ندید باخودش گفت شاید این شخص نباشد و بازهم بدنبال کسی دیگر گشت ولی غیر پیر مرد داستان ما کسی رو پیدا نکرد
پس عمر زان هیبت آواز جست
تا میان را بهر این خدمت ببست
🔹 حاکم اما بازم باور نکرد که این بنده مورد عنایت خداوند همون مطرب پیر و اوازه خوان باشه چونکه اون ندای الهی گفته بود بنده ای داریم صاف و سزاوار و فرخنده … مگر پیر چنگی میتونه همون مرد خدا باشه … مولانا در ادامه به ستایش و اعجاب اسرار خداوندی میپردازه … اینکه از ظاهر نمیشه قضاوت کرد و این قضاوتها به گمراهی منتج میشه … بسیاری از ما ادمها رو با شناخت قبلی که داریم و کارهایی که کردند قضاوت میکنیم و چه بسا که از حقیقت اونها بیخبریم و اگاه کامل خداوند عالم است
گفت حق فرمود ما را بندهایست
صافی و شایسته و فرخندهایست
🔹 اما حاکم بازهم یه دوری توی گورستان و زد پیدا نکرد با خودش گفت توی تاریکی هم روشن دلان زیادی وجود داره …اومد و با احترام و ادب اونجا نشست و ادسه کرد و پیر از خواب بیدار شد و تا حاکم را دید متعجب شد و ترسید و خواست که اونجارو ترک کنه و بخودش گفت ای داد خدایا چرا محتسب و حاکم مرا گیر انداخت ؟
بار دیگر گرد گورستان بگشت
همچو آن شیر شکاری گرد دشت
🔹 حاکم همینکه نگاه به پیر چنگی کرد از زردی چهره او متوجه ترس و شرمساری او شد و گفت از من نترس که بشارت هایی از حضرت حق اورده ام … اینقدر خداوند از تو ستایش و تعریف کرد که حاکم را عاشق روی تو کرده است …پیش من بنشین و دوری مکن تا از اقبال بلندت برایت رازها بگویم
چون نظر اندر رخ آن پیر کرد
دید او را شرمسار و رویزرد
🔹 خداوند عالم برتو ای پیر چنگی سلام میفرستد… واحوالت را میپرسد و میگوید با رنج و غم بسیار چگونه سر میکنی بیا این مقدار اندک سیم وزر برای دستمزد خود را بگیر و خرج کن و بازهم اینجا بیاا… پیر قصه ما تا این سخنان از حاکم وقت شنید قلبش به طپش افتاد و دست خودش را گاز میگرفت و لباسش را برتن پاره می کرد و بانگ بر اورد که خدای بی مثال بس کن و اینهمه مرا شرمنده نکن که اب شدم از خجالت و شرمساری ….
حق سلامت میکند میپرسدت
چونی از رنج و غمان بیحدت
🔹 وقتی بسیار گریه کرد ازشدت درد چنگ خودش را بر زمین کوبید و خورد کرد و خطاب به چنگش گفت غرور ناشی از چیره دستی در نوازندگی و مشغول به تو بودن حجاب بین من و خداوند بوده و تو راهزن راه من بوده ایی و من هفتاد سال بتو مشغول بودم و اینک در محضر کمال حق رو سیاهم… و رو به خداوند میگه که ای خدای بسیار بخشنده و باوفا مرا بخاطر تلف کردن عمرم در راه اشتباه ببخش و بر من رحم اور …. که بخشید بمن عمری گرانبها که کسی قدر این زمانها را جز خود او نمیداند
چون بسی بگریست و از حد رفت درد
چنگ را زد بر زمین و خرد کرد
🔹 این فرصت گرانبهای عمر را بیهوده مشغول به غیر بودم و عمرم را صرف چگونگی نواختن چنگ برای اغیار بودم …آه که مشغول خود راه بودم و نه مشغول به مقصود راه …..وقتی که پرده های سوزناک عراق میزدم فراموش کرده بودم مقصود تویی و من در گیر دنیاا شدم …. افسوس که وقتی مست از مهارت نواختن حزن انگیز موسیقی بودم(تری زیر افکند خرد یکی از مقامات موسیقی حزن انگیز در دستگاه دوازده گانه است ) کشتزار دل من خشک شد و دل من بمُرد… پیر چنگی اهی از سر حسرت میکشه و ادامه میده که وای ازینکه درگیر مقامات بیست و چهار گانه موسیقی بودم و کاروان عشق بگذشت و روزهایم بیگاه شد و در گذشت
خرج کردم عمر خود را دم بدم
در دمیدم جمله را در زیر و بم
🔹 پیر چنگی ادامه میده که دادخواه من کسی نیست جز اویی که از رگ گردن بمن نزدیک تر است و از دست کسی دیگر کاری برنمیاید برای اینهمه افسوسی که میخورم برای فرصت از دست رفته …که این دوری و غفلت هردم از منیّت من بمن رسید پس اورا فقط میبینم چون این خودخواهی باعث این کم بودن من شد .. در ان وقت بفکر خود نیستی مثال وقتیکه کسی پولی بکسی دیگر میدهد و تمام حواس شخص متوجه کسیست که دارد زر را میشمرد تا به او بدهد .. پیر چنگی هم تماما محو خداوند که درمان دردش بود شد
ای خدا فریاد زین فریادخواه
داد خواهم نه ز کس زین دادخواه
#مثنوی_معنوی_107
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2