eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 کلاس نهج البلاغه در بهشت ❇️ مرحوم آقاى بارها در عظمت شأن نهج البلاغه مى‌فرمود: «برويم بهشت نهج البلاغه را خدمت امير المؤمنين (علیه السلام) درس بخوانيم تا بفهميم آن حضرت چه فرموده است.» 👤 نقل از آیت الله 👈متن کامل👇 📋 ytre.ir/v6k 🙏کانال 🆔 @sahife2
base.apk
حجم: 3.84M
💎 ما به مناسبت روز میلاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام 🔅 50 نرم افزار با یک نصب!!!! ⬅️ قرآن ، صحیفه سجادیه ، و نهج البلاغه و ... در « متون » تبیان 📋 « متون » نرم افزاری است اندرویدی ، مخصوص تلفن های همراه ، برای ارائه محتوای متنی و چندرسانه ای فرهنگی مفید برخی از محتوا رایگان و برخی بدلیل رعایت حقوق مالکیت معنوی با پرداخت درون برنامه ای کافه بازار انجام می شود . محتوا به تدریج به این نرم افزار اضافه می شود . 👈این نرم افزار حاوی 4 صحیفه سجادیه با ترجمه : علامه ، ، ، و نیز یک ترجمه میباشد. 👌توصیه میشود حتما نصب فرمائید و به دیگران هم هدیه فرمایید ◀️ انس با 🆔 @sahife2
از زبان دکتر دکتر الهی قمشه ای می گوید : یکی از جذاب ترین تعبیرات ” نفس و عشق ” ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است . قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزاد باشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند. روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت . دیوی از این واقعه باخبر شد . در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند ( از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند . ) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش نیست . اما خلق او را انکار کردند . و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را ” مسکین و فقیر ” می دانست ، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد. دلی که غیب نمایست و جام جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود ، چه غم دارد؟ حافظ اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد ، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند . چون مدتی بدینسان بگذشت ، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند : که زنهار از این مکر و دستان و ریو به جای سلیمان نشستن چو دیو و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند که به گفته ی حافظ : اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیس و حیل ، دیو سلیمان نشود و به زبان مولانا : خلق گفتند این سلیمان بی صفاست از سلیمان تا سلیمان فرق هاست و در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد . سلیمان به شهر نیامد ، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی ، بیرون شهر است . پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند . و این روز ، بر خلاف تصور عامه ، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز سلیمان بهار است . و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید . و شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز ، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است و از همین روی ، نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد : ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی ما همه فاني و او پا برجاست.. عشق را مي گويم.. بي گمان عشق خداست 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا #ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندی آموز و کرم کن که نه
🔴 بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیس و حیل دیو مسلمان (سلیمان) نشود 👈به نظر می رسد “سلیمان” به جای " مسلمان " در بیت فوق زیبا تر است. آقای دکتر می گویند: “یکی از جذاب ترین تعبیرات ” نفس و عشق ” ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است . قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند (قرآن / سبا / ١٣) . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزادباشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند. روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت . دیوی از این واقعه باخبر شد . در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند وبر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند ( از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند . ) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد واز ماجرا خبر یافت ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند . و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و درعین سلطنت خود را ” مسکین و فقیر ” می دانست ، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد. دلی که غیب نمایست و جام جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود ، چه غم دارد؟ حافظ اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد ، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند . چون مدتی بدینسان بگذشت ، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند : که زنهار از این مکر و دستان و ریو به جای سلیمان نشستن چو دیو و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند که به گفته ی حافظ : اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیس و حیل ، دیو سلیمان نشود و بجز شکر دهنی ، مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی و به زبان مولانا : خلق گفتند این سلیمان بی صفاست از سلیمان تا سلیمان فرق هاست و در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد …” 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
به بهانه ورود به ماه با هم این فقرات را زمزمه کنیم .... پروردگارا من همان بنده توام كه بر او پيش از خلقت و بعد از خلقت انعام و احسانها فرمودى و پس از آنكه خلق كردى او را از كسانى كه به راه دين تو هدايت يافته قرار دادى (و نعمت بزرگ دين و ايمان را كه اعظم نعمتهاست به او عطا فرمودى) و او را موفق داشتى كه حق بندگيت (در خور فهم و معرفتش) ادا كند و به واسطه تمسك و توسل بر رشته رحمت و عنايتت او را (از بسيار خطاها و مهالك و بلاها) حفظ كردى و در حزب (غالب و قاهر و فاتح) خود وارد كردى و او را به دوستى و محبت دوستان و خاصانت و عداوت دشمنان و مخالفانت ارشاد فرمودى‏ آنگاه (با همه اين لطف و احسانها) باز امرت را مخالفت كرد و نهيت را مرتكب شد و او را (از قبايح) منع و زجر فرمودى و ترك (قبايح) نكرد و از معصيت نهيش كردى مخالفت آن كرد (امرت را كه بايد به جاى آرد ترك كرد و نهيت را كه بايد ترك كند به جاى آورد) اما اين مخالفتش نه به واسطه عناد و سركشى از فرمانت بود بلكه هواى نفس غالب شد و به انجام آنچه را منع كردى و تحذير و بيم دادى دعوت كرد و دشمن تو و دشمن او (شيطان و ديو رجيم) هم او را بر به مخالفتت كمك و يارى داد (و به وسوسه و نويدهاى دروغ و شبهات واهى باطل او را به مخالفتت برگماشت) پس بر معصيتت با آنكه به وعده عذاب و انتقام تو آگه بود اما به اميد عفو تو و به وثوق و اطمينان بخشش و آمرزشت مرتكب خلاف و عصيان گرديد در صورتى كه با آن همه انعام و احسان و لطفها و ارشاد كه درباره او كردى سزاوارتر به ترك معصيت بود. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
صحیفه آیت سجّاد در روانش صد فروغ از نور سبحان در جمالش صد نشان آن بى نشان را طاعت و زهد و ثناى صبح و شامش کرد حیران قدسى عرش آشیان را پرتو مشکات و مصباح جمالش ساخت روشن کعبه و دیر مغان را نغمه سُبّوح و قُدّوس ثنایش در نشاط آورد فوج قدسیان را دفتر راز و نیاز بى مثالش دفتر عشق است عقل نکته دان را آن صحیفه سرّ سجّادى است کاشف راز عشق آن امام راستان را ز آن صحیفه آیت سجّاد بیند دیده اهل صفا، راز نهان را درس عشق آموخت اوراق زبورش همچنان داود مرغ بوستان را بلبل خوش نغمه داود عترت کرد پر شور و نشاط این گلستان را عارفان از پرتو درس و دعایش یافتند اسرار علم کن فکان را باغ دلها را خوش اوراق کتابش داد زینت همچو گل باغ جهان را در دعا راز و نیازش عاشقانه داد تعلیم حقایق انس و جان را چون خرامد سرو بالایش به رضوان محو حُسْن خود کند حور جنان را چنگ زن آن عروة الوثقاى حق را و آن سفینه رحمت و نوح زمان را گوهر حکمت بسى ریزد بیانش چون گشاید بر سخن شیرین زبان را نور سرمد خواه از آن خورشید ایمان تا زداید ظلمت وهم و گمان را در مناجات و دعا سوز و گدازش آتش افروزد به دل پیر و جوان را گریه ها و ناله شب هاى تارش شعله زد بر دل سپهر و اختران را تا «الهى» دولت وصل تو یابد در قیامت، وز خطا خط امان را 🆔 @sahife2
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام احمد روزی در مجلس وعظ گفت: ای مسلمانان، هرچه من در چهل سال از سر این منبر شما را می‌گویم، در دو بیت گفته است اینجا اگر بر آن عمل کنید رستگار خواهید شد: ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدنِ دادگر پیشه کن به نیکی گرای و میازار کس ره رستگاری همین است و بس 👈 به نقل از مرزبان نامه 👤دکتر https://www.aparat.com/v/l865d9i ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2