#انس_با_نهج_البلاغه
🔹 کلاس نهج البلاغه در بهشت
❇️ مرحوم آقاى #الهی_قمشه_ای بارها در عظمت شأن نهج البلاغه مىفرمود: «برويم بهشت نهج البلاغه را خدمت امير المؤمنين (علیه السلام) درس بخوانيم تا بفهميم آن حضرت چه فرموده است.»
👤 نقل از آیت الله #حسن_زاده_آملی
👈متن کامل👇
📋 ytre.ir/v6k
🙏کانال #انس_با_صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
base.apk
حجم:
3.84M
💎 #هدیه ما به مناسبت روز میلاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام
🔅 50 نرم افزار با یک نصب!!!!
⬅️ قرآن ، صحیفه سجادیه ، و نهج البلاغه و ... در #نرم_افزار « متون » تبیان
📋 « متون » نرم افزاری است اندرویدی ، مخصوص تلفن های همراه ، برای ارائه محتوای متنی و چندرسانه ای فرهنگی مفید
برخی از محتوا رایگان و برخی بدلیل رعایت حقوق مالکیت معنوی با پرداخت درون برنامه ای کافه بازار انجام می شود . محتوا به تدریج به این نرم افزار اضافه می شود .
👈این نرم افزار حاوی 4 صحیفه سجادیه با ترجمه #فارسی:
علامه #شعرانی ، #الهی_قمشه_ای ، #فیض_الاسلام ، #انصاریان
و نیز یک ترجمه #انگلیسی میباشد.
👌توصیه میشود حتما نصب فرمائید و به دیگران هم هدیه فرمایید
#نرم_افزار_صحیفه_سجادیه
◀️ انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#سیزده_بدر از زبان دکتر #الهی_قمشه_ای
دکتر الهی قمشه ای می گوید :
یکی از جذاب ترین تعبیرات ” نفس و عشق ” ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است .
قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزاد باشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند.
روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت . دیوی از این واقعه باخبر شد . در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند ( از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند . ) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش نیست . اما خلق او را انکار کردند . و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را ” مسکین و فقیر ” می دانست ، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.
دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود ، چه غم دارد؟
حافظ
اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد ، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند . چون مدتی بدینسان بگذشت ، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند :
که زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای سلیمان نشستن چو دیو
و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند که به گفته ی حافظ :
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل ، دیو سلیمان نشود
و به زبان مولانا :
خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
از سلیمان تا سلیمان فرق هاست
و در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد .
سلیمان به شهر نیامد ، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی ، بیرون شهر است . پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند . و این روز ، بر خلاف تصور عامه ، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز سلیمان بهار است . و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید .
و شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز ، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است و از همین روی ، نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد :
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی
ما همه فاني و او پا برجاست.. عشق را مي گويم.. بي گمان عشق خداست
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا #ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندی آموز و کرم کن که نه
🔴#اسم_اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو مسلمان (سلیمان) نشود
👈به نظر می رسد “سلیمان” به جای " مسلمان " در بیت فوق زیبا تر است.
آقای دکتر #الهی_قمشه_ای می گویند:
“یکی از جذاب ترین تعبیرات ” نفس و عشق ” ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است .
قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند (قرآن / سبا / ١٣) . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزادباشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند.
روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت . دیوی از این واقعه باخبر شد . در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند وبر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند ( از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند . ) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد واز ماجرا خبر یافت ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند . و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و درعین سلطنت خود را ” مسکین و فقیر ” می دانست ، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.
دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود ، چه غم دارد؟
حافظ
اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد ، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند . چون مدتی بدینسان بگذشت ، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند :
که زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای سلیمان نشستن چو دیو
و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند که به گفته ی حافظ :
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل ، دیو سلیمان نشود
و
بجز شکر دهنی ، مایه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی
و به زبان مولانا :
خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
از سلیمان تا سلیمان فرق هاست
و در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد …”
#حافظ_غزل_227
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
به بهانه ورود به ماه #رجب با هم این فقرات را زمزمه کنیم ....
پروردگارا من همان بنده توام كه بر او پيش از خلقت و بعد از خلقت انعام و احسانها فرمودى و پس از آنكه خلق كردى او را از كسانى كه به راه دين تو هدايت يافته قرار دادى (و نعمت بزرگ دين و ايمان را كه اعظم نعمتهاست به او عطا فرمودى) و او را موفق داشتى كه حق بندگيت (در خور فهم و معرفتش) ادا كند و به واسطه تمسك و توسل بر رشته رحمت و عنايتت او را (از بسيار خطاها و مهالك و بلاها) حفظ كردى و در حزب (غالب و قاهر و فاتح) خود وارد كردى و او را به دوستى و محبت دوستان و خاصانت و عداوت دشمنان و مخالفانت ارشاد فرمودى
آنگاه (با همه اين لطف و احسانها) باز امرت را مخالفت كرد و نهيت را مرتكب شد و او را (از قبايح) منع و زجر فرمودى و ترك (قبايح) نكرد و از معصيت نهيش كردى مخالفت آن كرد (امرت را كه بايد به جاى آرد ترك كرد و نهيت را كه بايد ترك كند به جاى آورد) اما اين مخالفتش نه به واسطه عناد و سركشى از فرمانت بود بلكه هواى نفس غالب شد و به انجام آنچه را منع كردى و تحذير و بيم دادى دعوت كرد و دشمن تو و دشمن او (شيطان و ديو رجيم) هم او را بر به مخالفتت كمك و يارى داد (و به وسوسه و نويدهاى دروغ و شبهات واهى باطل او را به مخالفتت برگماشت) پس بر معصيتت با آنكه به وعده عذاب و انتقام تو آگه بود اما به اميد عفو تو و به وثوق و اطمينان بخشش و آمرزشت مرتكب خلاف و عصيان گرديد در صورتى كه با آن همه انعام و احسان و لطفها و ارشاد كه درباره او كردى سزاوارتر به ترك معصيت بود.
#الهی_قمشه_ای
#چهل_هفت #دعا_چهل_هفت_67
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#فرهنگ_کتاب_خوانی
📚 #کتاب «#شاهنامه» #فردوسی
https://taaghche.com/book/298
📚 کتاب «سیصد و شصت و پنج روز در صحبت فردوسی»_ دکتر #الهی_قمشه_ای
https://taaghche.com/book/196521
🆔 @sahife2
صحیفه آیت سجّاد
در روانش صد فروغ از نور سبحان
در جمالش صد نشان آن بى نشان را
طاعت و زهد و ثناى صبح و شامش
کرد حیران قدسى عرش آشیان را
پرتو مشکات و مصباح جمالش
ساخت روشن کعبه و دیر مغان را
نغمه سُبّوح و قُدّوس ثنایش
در نشاط آورد فوج قدسیان را
دفتر راز و نیاز بى مثالش
دفتر عشق است عقل نکته دان را
آن صحیفه سرّ سجّادى است کاشف
راز عشق آن امام راستان را
ز آن صحیفه آیت سجّاد بیند
دیده اهل صفا، راز نهان را
درس عشق آموخت اوراق زبورش
همچنان داود مرغ بوستان را
بلبل خوش نغمه داود عترت
کرد پر شور و نشاط این گلستان را
عارفان از پرتو درس و دعایش
یافتند اسرار علم کن فکان را
باغ دلها را خوش اوراق کتابش
داد زینت همچو گل باغ جهان را
در دعا راز و نیازش عاشقانه
داد تعلیم حقایق انس و جان را
چون خرامد سرو بالایش به رضوان
محو حُسْن خود کند حور جنان را
چنگ زن آن عروة الوثقاى حق را
و آن سفینه رحمت و نوح زمان را
گوهر حکمت بسى ریزد بیانش
چون گشاید بر سخن شیرین زبان را
نور سرمد خواه از آن خورشید ایمان
تا زداید ظلمت وهم و گمان را
در مناجات و دعا سوز و گدازش
آتش افروزد به دل پیر و جوان را
گریه ها و ناله شب هاى تارش
شعله زد بر دل سپهر و اختران را
تا «الهى» دولت وصل تو یابد
در قیامت، وز خطا خط امان را
#الهی_قمشه_ای
#شعر_صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام احمد #غزالی روزی در مجلس وعظ گفت:
ای مسلمانان، هرچه من در چهل سال از سر این منبر شما را میگویم، #فردوسی در دو بیت گفته است اینجا
اگر بر آن عمل کنید رستگار خواهید شد:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدنِ دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
👈 به نقل از مرزبان نامه
👤دکتر #الهی_قمشه_ای
https://www.aparat.com/v/l865d9i
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2