🏴 #مستند #میراث_مرثیه
« #حاج_اکبر_ناظم »
◀️ از #پیرغلامان و مداحان مطرح و مشهور تهران قدیم بوده که نغمه های بیادماندنی و شورآفرین عزاداری او سالهاست رونق مجالس عزاداری است. او همان کسی است که خوابی که برای #رسول_ترک میبند ،سبب توبه ی او شده و هنگام رحلت عارفانه ی رسول هم بالای سرش حاضر بوده و مشاهده کرده رسول با گفتن مکرر »آقام گلدی ، آقام گلدی« از دنیا رفته است.
روحشان شاد و یادش گرامی باد... 👇
🎥 https://www.aparat.com/v/7ENyk
#حدیث_سرو
کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
🏴 #مستند 15 قسمتی #میراث_مرثیه
◀️ شرح مختصر زندگی #پیرغلامان و شخصیت های تاثیرگذار تاریخ عزاداری مردم ایران :
#حاج_اکبر_ناظم، کربلایی محمود بهجت، سید مهدى #قوام، #شیخ_رضا_سراج، میرزا حسین بابا مشکین، حاج #مرزوق حائرى، #محتشم کاشانى، #عمان_سامانی، مرحوم احمد شمشیری، مرحوم حجت الاسلام محمدتقی #فلسفی، مرحوم محمد علامه، مرحوم احمد دلجو، مرحوم نادعلی کربلایی، مرحوم آرام دل، مرحوم سیدمحمد #کوثری و مرحوم شاه حسین بهاری افرادی
روحشان شاد و یادش گرامی باد... 👇
🎥 http://www.doctv.ir/program/152306/2
🎥 http://www.doctv.ir/program/152306/1
#حدیث_سرو
کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
#داستان_دنباله_دار
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#خاطره_25
🔴سودا زده طُرّه جانانه ام امروز
حاج حسین علیپور می گفت: در یکی از روزهای عاشورا من با حاج رسول در وسط بازار کفاشها در گوشه ای ایستاده بودیم. منتظر بودیم تا دسته های آذربایجانی ها بیایند تا ما هم به آنها ملحق شویم. آن روز بازار و اطراف بازار بسیار شلوغ بود و مانند همه روزهای تاسوعا و عاشورا جمعیت بسیار زیادی برای عزاداری و یا تماشای عزاداری ها به بازار آمده بودند. در همان لحظات من مردی خوش سیما را دیدم که از میان جمعیت در حال عبور بود. آن مرد همانند کسانی که گلو درد دارند با پارچه ای سیاه گلویش را محکم بسته بود. وقتی نگاه و چشم حاج رسول به آن مرد افتاد فوری به من گفت: حسین آقا! برو آن آقا را صدا بزن بیاید اینجا. او #حاج_اکبر_ناظم قنات آبادی است.
من با عجله خودم را به کنار حاج اکبر آقای ناظم رساندم وبعد از عرض سلام گفتم: ببخشید
حاج آقا، حاج رسول با شما کار دارد.
از طرز و شکل صحبت های حاج اکبر آقای ناظم معلوم گشت که حدسم درست بوده است و او به علّت گلو درد، گلویش را با پارچه ای بسته است. گلوی حاج اکبر آقای ناظم بر اثر عزاداری ها و نوحه خوانی های زیاد به شدّت متورّم شده بود. حنجره او به اندازه ای آسیب دیده بود که صدایش به سختی درمی آمد.
حاج اکبر آقای ناظم به کنار حاج رسول آمد و آن دو شروع به سلام و علیک کردند. بعد از احوالپرسی حاج رسول از حاج اکبر آقای ناظم پرسید: حاج آقای ناظم! شما الآن کجا می خواهید تشریف ببرید؟
حاج اکبر آقای ناظم با همان صدای گرفته و بسیار ضعیف و مریضش جواب داد: همین طوری که می بینی گلویم درد می کند و صدایم در نمی آید، می خواهم به خانه بروم استراحت کنم تا ان شاءاللَّه فردا هم بتوانم برای خواندن و عزاداری آمادگی داشته باشم.
به نظر می رسید که حاج رسول از اینکه حاج اکبر آقای ناظم در روز عاشورا به این زودی به خاطر گلو دردش می خواهد به خانه اش برود تعجب کرده است.
حاج رسول یک نگاهی به حاج اکبر آقای ناظم انداخت و گفت: حاجی! بگذار اول من فقط دو خط شعر برای شما بخوانم و بعد، آن موقع شما اگر خواستی به خانه ات بروی برو.
سپس حاج رسول هر دو دستش را بر روی شانه های حاج اکبر آقای ناظم انداخت و در حالی که صورتش در مقابل صورت او قرار داشت شروع به خواندن این یک بیت شعر نمود:
سودا زده طُرّه جانانه ام امروز
زنجیر بیارید که دیوانه ام امروز
من خودم در آن لحظه با چشم ها و گوش های خودم شاهد بودم و دیدم زمانی که حاج رسول این یک بیت را با آن حالت برای حاج آقای ناظم خواند یک مرتبه حاج اکبر آقای ناظم سرفه ای کرد و به یک باره صدای او به طور کامل باز شد و دیگر از آن شدت گرفتگی صدا اثری باقی نماند!
سودا زده طُرّه جانانه ام امروز
زنجیر بیارید که دیوانه ام امروز
🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
🎥#مستند مرحوم #حاج_اکبر_ناظم
او همچون #رسول_ترک یکی از دلسوختگان و عاشقان امام حسین علیه السلام بوده است. او نیز در عشق و ارادتی که از همان دوران کودکی و نوجوانی نسبت به مقتدا و مولایش ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام داشته است شهره شهرش بوده است. 👇
🎥 https://www.aparat.com/v/GV4T1
#پیرغلامان
#حدیث_سرو
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2