🌹 یک غزل دیگر از مرحوم فیض کاشانی :
👈 دلم با گل رخان تا خو گرفتست
ز گلزار حقیقت بو گرفتست
زمهروئی کتابی پیش دارد
بمعنی انس و با خط خو گرفتست
زحسن بیوفا میخواند آیات
رهی از لا بالا هو گرفتست
بهنگام نمازش رو بحق است
ولیکن قبله زان ابرو گرفتست
برای سنت عطرش نسیمی
از آن زلفان عنبر بو گرفتست
گهی زان لب گرفته ساغرمی
گهی زان نرگس جادو گرفتست
سیه چشمی که بهر قتل عشاق
هزاران دشنه از هر سو گرفتست
بمن یکذره از من نیست باقی
سرا پای وجودم او گرفتست
سر قتل من بیمار دارد
بنازم شیوه نیکو گرفتست
کمان و تیر بهر صید دلها
از آن چشم و از آن ابرو گرفتست
خط سبزش خبر آورد ناگه
که ملک روم را هندو گرفتست
بیا تا رخت بر بندیم ای فیض
که دل زین گنبد نه تو گرفتست
#فیض_خوانی #فیض_کاشانی
#فیض_کاشانی_غزل_132
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2