eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ حکایت قسمت 1 🌺پادشاهی دو غلام ارزان خرید با یکی زان دو سخن گفت و شنید یافتش زیرک‌دل و شیرین جواب از لب شکر چه زاید شکرآب آدمی مخفیست در زیر زبان این زبان پرده‌ست بر درگاه جان چونک بادی پرده را در هم کشید سر صحن خانه شد بر ما پدید کاندر آن خانه گهر یا گندمست گنج زر یا جمله مار و کزدمست یا درو گنجست و ماری بر کران زانک نبود گنج زر بی پاسبان بی تامل او سخن گفتی چنان کز پس پانصد تامل دیگران گفتیی در باطنش دریاستی جمله دریا گوهر گویاستی نور هر گوهر کزو تابان شدی حق و باطل را ازو فرقان شدی نور فرقان فرق کردی بهر ما ذره ذره حق و باطل را جدا نور گوهر نور چشم ما شدی هم سؤال و هم جواب از ما بدی چشم کژ کردی دو دیدی قرص ماه چون سؤالست این نظر در اشتباه راست گردان چشم را در ماهتاب تا یکی بینی تو مه را نک جواب فکرتت که کژ مبین نیکو نگر هست هم نور و شعاع آن گهر هر جوابی کان ز گوش آید بدل چشم گفت از من شنو آن را بهل گوش دلاله‌ست و چشم اهل وصال چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال در شنود گوش تبدیل صفات در عیان دیده‌ها تبدیل ذات ز آتش ار علمت یقین شد از سخن پختگی جو در یقین منزل مکن تا نسوزی نیست آن عین الیقین این یقین خواهی در آتش در نشین گوش چون نافذ بود دیده شود ورنه قل در گوش پیچیده شود این سخن پایان ندارد باز گرد تا که شه با آن غلامانش چه کرد برنامه ی - قسمت 1 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت کامل 🌺 شاهی دو غلام می خرد، یکی از آنان را بسیار خوش سخن و شیرین جواب و با رخساره ی زیبا و ظاهری زیبا می یابد و آن دیگری را کثیف و بد بو و زشت رو، با خود می گوید : آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه ِجان پس باید با آنها به گفت و شنود پردازم تا پرده های درون آنها کنار رود و باطن آنها را بخوانم. برای این مقصود نخست غلام زیبارو و خوش سخن را به حمام می فرستد. در غیاب او با غلام زشت رو به گفتگو نشسته و می گوید : «این غلام که هم زیباست و هم خوش سخن، درباره ی تو بد گویی می کند و می گوید که تو دزد و خیانت کار و نامرد هستی، بگو ببینم نظر تو چیست ؟» غلام زشت رو می گوید : «او جز راست نمی گوید، من از او دروغ نشنیده ام، بعلاوه او خودبین نیست و با همه نیکی می کند و صفات نیکوی بسیار دارد. هرچه هم درباره ی من گفته است راست است؛ من پر از عیبم !» شاه گفت : «آنقدر از رفیقت تعریف نکن که این تعریف خودت باشد که با او دوستی؛ زیرا دوست به دوست شناخته گردد.» غلام پاسخ داد : «قسم به همه ی پیامبران و مقدسان و عرفا» (یکی یکی نام می برد) که صفات خواجه تاش و یار من هست صد چندان که این گفتار من شاه می پرسد : «حال از خود بگو که چه هستی و چه نیکویی هایی داری ؟» غلام جواب می دهد : «با وجودی که رفیق من بسیار جوانمرد و دادگر است، یک عیب دارد که هرگز خودبین و متکبر نیست. او همیشه عیب خود را می گوید و در پی عیب جویی دیگران نیست. درحالی که من پر از عیب و ایرادم.» شاه می گوید : «بس کن ! من در پی آزمایش رفیقت هم برمی آیم، آنگاه می بینی که رسوایی به بار می آورد و تو شرمگین می شوی.» غلام می گوید : «تحقیق بفرمایید، من جز راستی و درست کرداری از او ندیده ام. او مردی نیک است.» چیزی نمی گذرد که آن غلام زیبا از حمام برمی گردد. شاه غلام پیشین را پی کاری می فرستد و با او به گفت و شنود می پردازد تا امتحانش کند. لذا نخست از جمال و کمالش تعریف می کند و سپس می گوید : ای دریغا گر نبودی در تو آن که همی گوید برای تو فلان شاد گشتی هرکه رویت دیده ای دیدنت ملک ِجهان ارزیده ای غلام می گوید : «از سخنانی که آن بی دین درباره ی من گفته است چیزی بگو تا بدانم.» شاه می گوید : «آن غلام می گوید که تو دو رو هستی، پیش رو یک جوری، پشت سر یک جور دیگر.» غلام وقتی این سخنان را شنید برآشفت و چون شعله ی آتش برافروخت و با خشم تمام گفت : «او از همان اول که با من رفیق بود همواره چون سگ نجاست می خورد.» و شروع کرد به بدگویی و ناسزا. شاه گفت : «بس است، دانستم که : «از تو جان گَنده ست و از یارت دهان» پس نشین ای گَنده جان از دور تو تا امیر او باشد و مامور تو اینجاست که مولانا نتیجه ی کلی داستان را این گونه بیان می کند : پس بدان که صورت ِخوب و نکو با خصال ِبد نیرزد یک تـَسو ور بود صورت حقیر و دلپذیر چون بود خُلقش نکو در پاش میر صورت ِظاهر فنا گردد بدان عالم ِ معنی بماند جاودان 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2