🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی
❇️ بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد
❇️ کشتن آن مرد بر دست حکیم
نه پی اومید بود و نه ز بیم
او نکشتش از برای طبع شاه
تا نیامد امر و الهام اله
آن پسر را کش خضر ببرید حلق
سر آن را در نیابد عام خلق
آنک از حق یابد او وحی و جواب
هرچه فرماید بود عین صواب
آنک جان بخشد اگر بکشد رواست
نایبست و دست او دست خداست
همچو اسمعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاک احمد با احد
عاشقان آنگه شراب جان کشند
که به دست خویش خوبانشان کشند
شاه آن خون از پی شهوت نکرد
تو رها کن بدگمانی و نبرد
تو گمان بردی که کرد آلودگی
در صفا غش کی هلد پالودگی
بهر آنست این ریاضت وین جفا
تا بر آرد کوره از نقره جفا
بهر آنست امتحان نیک و بد
تا بجوشد بر سر آرد زر زبد
گر نبودی کارش الهام اله
او سگی بودی دراننده نه شاه
پاک بود از شهوت و حرص و هوا
نیک کرد او لیک نیک بد نما
گر خضر در بحر کشتی را شکست
صد درستی در شکست خضر هست
وهم موسی با همه نور و هنر
شد از آن محجوب تو بی پر مپر
آن گل سرخست تو خونش مخوان
مست عقلست او تو مجنونش مخوان
گر بدی خون مسلمان کام او
کافرم گر بردمی من نام او
میبلرزد عرش از مدح شقی
بدگمان گردد ز مدحش متقی
شاه بود و شاه بس آگاه بود
خاص بود و خاصهٔ الله بود
آن کسی را کش چنین شاهی کشد
سوی بخت و بهترین جاهی کشد
گر ندیدی سود او در قهر او
کی شدی آن لطف مطلق قهرجو
بچه میلرزد از آن نیش حجام
مادر مشفق در آن دم شادکام
نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچ در وهمت نیاید آن دهد
تو قیاس از خویش میگیری ولیک
دور دور افتادهای بنگر تو نیک
#مثنوی_معنوی_10
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#هزار_قانون_زندگی
از #مثنوی_معنوی
قانون 15
عاشقان ، جام فرح آنگه کشند
که به دست خویش ، خوبانشان کشند
مدعیان عاشقی آن هنگام جام نوشین شادکامی و فرحناکی را می نوشند که تعلقات (من طبیعی) را در پیشگاه عشق قربانی کنند و از هستی مجازی خود بگذرند و در معشوق حقیقی فنا شوند.
انسان عاشق مادامی که از هواهای خود عبور نکند و وابستگی ها را به قربانگاه عاشقی نبرد شراب طهور خوشدلی و کمال را نمی نوشد. برای راهی شدن در جاده کمال و رسیدن به معشوق و دست یافتن به مقام وصل راهی جز رهایی از خویش وجود ندارد. برای همین است که مجنون در دایره عشق لیلی سر از پای نمی شناخت و حتی قهر او را علامت لطف و مهر لیلی به خود می دانست.
اگـر بـا دیگـرانـش بـود میلـی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی
#مولوی #مثنوی_معنوی_10
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#هزار_قانون_زندگی
از #مثنوی_معنوی
قانون 17
◀️وهم #موسی با همه نور و هنر
شد از آن محجوب ، تو بی پر مپر
✳️موسای کلیم (علیه السلام) با همه بزرگی و قرب و منزلت در بپیشگاه خداوند و نورانیتی که از پروردگار به ارمغان گرفته و به مقام نبوت رسیده بود و با همه عقل و ادراک عالی که در اختیار داشت، نتوانست از اسرار رفتار حضرت #خضر آگاهی پیدا کند.
و تو ای انسان که شوق رفتن داری بی آنکه #استاد و مراد و محبوبی برگزینی ، گام در راه منه و برای پرواز به شاه بال اولیاء الهی بیاویز و از هدایت و ارشاد آنان بهره برگیر تا امکان پرواز بیابی و بتوانی به سوی آسمان کمال اوج بگیری. مرغی که پر و بال برنیاورده است نباید خود را به مهلکه پرواز ببرد. اگر چنین کند دچار روباه و گربه درنده خواهد شد.
مرغ پرنارسته چون پرّان شود
طعمـۀ هر گـربـۀ درّان شـود
#مولوی #مثنوی_معنوی_10
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#هزار_قانون_زندگی
از #مثنوی_معنوی
قانون 18
بچه می لرزد از آن نیش حجام
مادر مشفق در آن غم شادکام
لطف و قهر خداوند و خردمندان با مصلحتها در آمیخته است و انسانها چون سبب آن را نمی دانند، آزرده خاطر می شوند. همچون کودک بیماری که از تیغ حجامتگر می هراسد و به خود می لرزد و مادر دلسوز و مهربان او در همان حال که فرزندش گریان و نالان است در اندرون خویش شادمان است، چرا که می داند نیش تیغ حجامتگر سلامتی فرزندش را به او بازمی گرداند. ولی کودک بیمار که از آثار این زخم و رنج آگاهی ندارد ناخرسند و گریان است.
قهر و لطف حضرت حق نیز بر بندگان چنین است و چه بسا انسان هایی که از وقوع واقعه ای اکراه دارند ولی خیر و سعادت آنان در آن است. و بالعکس خیر خود را در پدیده ای می جویند که به مصلحتشان نیست و شرّی بر آن مترتب است.
#مولوی #مثنوی_معنوی_10
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2