eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 برنامه ی ❇️ حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان (قسمت اول ) ❇️ بود بقالی و وی را طوطیی خوش‌نوایی سبز و گویا طوطیی بر دکان بودی نگهبان دکان نکته گفتی با همه سوداگران در خطاب آدمی ناطق بدی در نوای طوطیان حاذق بدی خواجه روزی سوی خانه رفته بود بر دکان طوطی نگهبانی نمود گربه‌ای برجست ناگه بر دکان بهر موشی طوطیک از بیم جان جست از سوی دکان سویی گریخت شیشه‌های روغن گل را بریخت از سوی خانه بیامد خواجه‌اش بر دکان بنشست فارغ خواجه‌وش دید پر روغن دکان و جامه چرب بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب روزکی چندی سخن کوتاه کرد مرد بقال از ندامت آه کرد ریش بر می‌کند و می‌گفت ای دریغ کافتاب نعمتم شد زیر میغ دست من بشکسته بودی آن زمان که زدم من بر سر آن خوش زبان هدیه‌ها می‌داد هر درویش را تا بیابد نطق مرغ خویش را بعد سه روز و سه شب حیران و زار بر دکان بنشسته بد نومیدوار می‌نمود آن مرغ را هر گون نهفت تا که باشد اندر آید او بگفت جولقیی سر برهنه می‌گذشت با سر بی مو چو پشت طاس و طشت آمد اندر گفت طوطی آن زمان بانگ بر درویش زد چون عاقلان کز چه ای کل با کلان آمیختی تو مگر از شیشه روغن ریختی از قیاسش خنده آمد خلق را کو چو خود پنداشت صاحب دلق را 👈🏻ادامه دارد .... - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی ❇️ حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان (قسمت دوم ) کار پاکان را قیاس از خود مگیر گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر جمله عالم زین سبب گمراه شد کم کسی ز ابدال حق آگاه شد همسری با انبیا برداشتند اولیا را همچو خود پنداشتند گفته اینک ما بشر ایشان بشر ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور این ندانستند ایشان از عمی هست فرقی درمیان بی‌منتهی هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل هر دو گون آهو گیا خوردند و آب زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب هر دو نی خوردند از یک آب‌خور این یکی خالی و آن پر از شکر صد هزاران این چنین اشباه بین فرقشان هفتاد ساله راه بین این خورد گردد پلیدی زو جدا آن خورد گردد همه نور خدا این خورد زاید همه بخل و حسد وآن خورد زاید همه نور احد این زمین پاک و آن شوره‌ست و بد این فرشتهٔ پاک و آن دیوست و دد هر دو صورت گر به هم ماند رواست آب تلخ و آب شیرین را صفاست جز که صاحب ذوق کی شناسد بیاب او شناسد آب خوش از شوره آب سحر را با معجزه کرده قیاس هر دو را بر مکر پندارد اساس ساحران موسی از استیزه را برگرفته چون عصای او عصا زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف زین عمل تا آن عمل راهی شگرف لعنة الله این عمل را در قفا رحمة الله آن عمل را در وفا کافران اندر مری بوزینه طبع آفتی آمد درون سینه طبع هرچه مردم می‌کند بوزینه هم آن کند کز مرد بیند دم بدم او گمان برده که من کردم چو او فرق را کی داند آن استیزه‌رو این کند از امر و او بهر ستیز بر سر استیزه‌رویان خاک ریز آن منافق با موافق در نماز از پی استیزه آید نه نیاز در نماز و روزه و حج و زکات با منافق مؤمنان در برد و مات مؤمنان را برد باشد عاقبت بر منافق مات اندر آخرت گرچه هر دو بر سر یک بازی‌اند هر دو با هم مروزی و رازی‌اند هر یکی سوی مقام خود رود هر یکی بر وفق نام خود رود مؤمنش خوانند جانش خوش شود ور منافق تیز و پر آتش شود نام او محبوب از ذات وی است نام این مبغوض از آفات وی است میم و واو و میم و نون تشریف نیست لطف مؤمن جز پی تعریف نیست گر منافق خوانیش این نام دون همچو کزدم می‌خلد در اندرون گرنه این نام اشتقاق دوزخست پس چرا در وی مذاق دوزخست زشتی آن نام بد از حرف نیست تلخی آن آب بحر از ظرف نیست حرف ظرف آمد درو معنی چون آب بحر معنی عنده ام الکتاب بحر تلخ و بحر شیرین در جهان در میانشان برزخ لا یبغیان وانگه این هر دو ز یک اصلی روان 👈🏻ادامه دارد .... ❇️ 1da.ir/E2oAO5 - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی ❇️ حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان (قسمت سوم) بر گذر زین هر دو رو تا اصل آن زر قلب و زر نیکو در عیار بی محک هرگز ندانی ز اعتبار هر که را در جان خدا بنهد محک هر یقین را باز داند او ز شک در دهان زنده خاشاکی جهد آنگه آرامد که بیرونش نهد در هزاران لقمه یک خاشاک خرد چون در آمد حس زنده پی ببرد حس دنیا نردبان این جهان حس دینی نردبان آسمان صحت این حس بجویید از طبیب صحت آن حس بجویید از حبیب صحت این حس ز معموری تن صحت آن حس ز تخریب بدن راه جان مر جسم را ویران کند بعد از آن ویرانی آبادان کند کرد ویران خانه بهر گنج زر وز همان گنجش کند معمورتر آب را ببرید و جو را پاک کرد بعد از آن در جو روان کرد آب خورد پوست را بشکافت و پیکان را کشید پوست تازه بعد از آنش بر دمید قلعه ویران کرد و از کافر ستد بعد از آن بر ساختش صد برج و سد کار بی‌چون را که کیفیت نهد اینک گفتم این ضرورت می‌دهد گه چنین بنماید و گه ضد این جز که حیرانی نباشد کار دین نه چنان حیران که پشتش سوی اوست بل چنان حیران و غرق و مست دوست آن یکی را روی او شد سوی دوست وان یکی را روی او خود روی اوست روی هر یک می‌نگر می‌دار پاس بوک گردی تو ز خدمت روشناس چون بسی ابلیس آدم‌روی هست پس بهر دستی نشاید داد دست زانک صیاد آورد بانگ صفیر تا فریبد مرغ را آن مرغ‌گیر بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش از هوا آید بیاید دام و نیش حرف درویشان بدزدد مرد دون تا بخواند بر سلیمی زان فسون کار مردان روشنی و گرمیست کار دونان حیله و بی‌شرمیست شیر پشمین از برای کد کنند بومسیلم را لقب احمد کنند بومسیلم را لقب کذاب ماند مر محمد را اولوا الالباب ماند آن شراب حق ختامش مشک ناب باده را ختمش بود گند و عذاب 👉🏻 1da.ir/E2oAO5 - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ماجرای طوطی و های غلط ♦️ دکتر محمود از قیاس های غلط در زندگی می گوید!! 👌بسیار کاربردی - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
از قانون 19 از چه ای کل با کلان آمیختی؟ تو مگر از شیشه روغن ریختی؟ بقالی در دکان خود طوطی ای داشت که با مردم سخن می گفت و موجب رونق کسب و کار بقال بود. روزی بقال برای استراحت به خانه رفت و طوطی که در دکان بقالی به این سو و آن سو می پرید به شیشه روغن برخورد کرد و ظرف روغن به زمین اصابت کرد و شکست و روغن ها بر زمین ریخت. بقال چون به دکان خود بازگشت، روغن ها را ریخته دید و برآشفت و ضربه ای تخت بر سر طوطی نواخت. سر طوطی شکست و کچل شد. طوطی قهر کرد و سکوت پیشه نمود و از سخن گفتن بازماند. کسب بقال از رونق افتاد و بسیار آزرده شد. هرچه کرد طوطی به سخن نیامد. تا اینکه در یکی از روزها مردی که سر طاس و کچل داشت به دکان بقالی وارد شد. چون چشمان طوطی بر او افتاد به ناگاه زبان گشود و گفت: مگر تو هم شیشه روغن را شکستی و روغن را بر زمین ریختی که به جمع کلان درآمدی و به کچلی مبتلا شدی؟ این داستان نشان می دهد که در بسیاری از موارد قیاس کردن و به وهم و گمان خود متکی شدن، راه به بیراهه رفتن و نتیجه نادرست گرفتن است. از قـیـاسش خـنـده آمـد خـلـق را چون چو خود پنداشت صاحب دلق را ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
از قانون 20 🔴کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه ماند در نوشتن شیر، شیر 🔴انسانها در غالب امور و برای دست یافتن به آرامش روانی و رها شدن از دغدغه های ذهنی به صورت نفی و یا اثباتی به مقایسه کردن خود با دیگران متوسل می شوند و گاهی افعال و اعمال انسانهای وارسته و رشد یافته را با کردار خود مقایسه می کنند. اینگونه آدمیان از باطن فعل انسانهای خودساخته بی خبرند و به ظاهر رفتار و گفتار آنان می نگرند و تفاوت بین شیر درنده و شیر خوردنی را نمی شناسد. چرا که در تلفظ و نوشتن هر دو "شیر" با هر دو معنا به یک صورت تحریر می شود و در ظاهر فرقی بین آن دو وجود ندارد. مولانا می گوید در بسیاری از اوقات قیاس کردن پدیده ها انسان را به گمراهی می کشاند و چه بسا فردی حال خود را با حال اولیاء الهی یکی بداند، ولی چون مبنای مقایسه نادرست است، لاجرم نتیجۀ نادرست نیز حاصل می شود. چونان آب شیرین و شور که هر دو به ظاهر صاف و زلالند، لکن یکی گوارا و دیگری ناگوار است. همسـری با انبیـا برداشـتند اولیا را همچو خود پنداشتند ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
از قانون 21 مؤمنان را بُرد باشد عاقبت بر منافـق مـات اندر آخـرت سرانجامِ مؤمنان و حق جویان و حق خواهان، رستگاری و برنده شدن در مسابقه زندگی است. چرا که در پایان کار، زمان درو کردن محصول عمر فرا می رسد و آنانکه راستی پیشه کردند و صراط حق رفتند با رهایی و سعادتمندی مواجه می شوند و آنان که با خود و با خلق و با خداوند نفاق ورزیدند و با حیله و نیرنگ زیستند و راه صدق و صفا نرفتند، دچار زیانکاری خواهند شد و چون درخت تلخ کاشتند، ناگزیر محصول تلخ نصیب آنان می شود. دو رنگی و نفاق علاوه بر اینکه نتایج ناگواری در پی دارد، انسان را در طول زندگی به عدم دستیابی به آرامش درونی مبتلا می کند و همواره بر نگرانی او می افزاید و زندگی و مرگش را با سختی ها و دشواری های فراوان مواجه می سازد. هرکس در پایان کار به سوی جایگاه ابدی که خود برای خویش فراهم کرده است، رهنمون می شود. آنکه گندم کاشته است گندم درو می کند و آنکه بذر جو پاشیده است محصول جو برداشت می کند. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
از قانون 22 زرّ قـلـب و زرّ نـیکـو در عـیـار بی محک هرگز ندانی ز اعتبار در مراودات بین انسانها، تقلب کردن و فلز بی ارزشی را به جای طلا مبادله نمودن رواج دارد. به میزانی که جوامع انسانی از ارزشهای اخلاقی فاصله بگیرند، این پدیدۀ مذموم رونق بیشتری می یابد. سودجویان و هواپرستان برای هر شیی با ارزشی که در میان مردم رواج دارد، بدلی و تقلبی آن را فراهم می کنند تا بر سر دیگران کلاه بگذارند و از غفلت آنان استفاده کرده، زر قلابی را به جای طلای حقیقی به آنها عرضه نمایند. چنانچه انسان از سنگ "محک" که قدرت تشخیص طلای اصل از طلای تقلبی را به او می دهد، برخوردار نباشد و حق و باطل را به وسیله آن تمیز ندهد، دچار ضرر و زیان می شود. لذا آدمیان همواره باید برای کشف حقیقت های زندگی، معیار مطمئنی در اختیار داشته باشند تا بتوانند راه را از کج راهه، پاکی را از ناپاکی، و خالص را از ناخالص مشخص کنند و در زندگی به خسران مبتلا نگردند. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2