❇️ حکایت رفتن #گرگ_و_روباه در خدمت شیر به شكار
قسمت جهارم نتیجه گیری
👈تهدید حضرت #نوح علیه السلام قومش را
📜 گفت نوح ای سرکشان من من نیم
من ز جان مردم بجانان میزیم
چون بمردم از حواس بوالبشر
حق مرا شد سمع و ادراک و بصر
چونک من من نیستم این دم ز هوست
پیش این دم هرکه دم زد کافر اوست
هست اندر نقش این روباه شیر
سوی این روبه نشاید شد دلیر
گر ز روی صورتش مینگروی
غره شیران ازو مینشنوی
گر نبودی نوح را از حق یدی
پس جهانی را چرا بر هم زدی
صد هزاران شیر بود او در تنی
او چو آتش بود و عالم خرمنی
چونک خرمن پاس عشر او نداشت
او چنان شعله بر آن خرمن گماشت
هر که او در پیش این شیر نهان
بیادب چون گرگ بگشاید دهان
همچو گرگ آن شیر بر دراندش
فانتقمنا منهم بر خواندش
زخم یابد همچو گرگ از دست شیر
پیش شیر ابله بود کو شد دلیر
کاشکی آن زخم بر تن آمدی
تا بدی کایمان و دل سالم بدی
قوتم بگسست چون اینجا رسید
چون توانم کرد این سر را پدید
همچو آن روبه کم اشکم کنید
پیش او روباهبازی کم کنید
جمله ما و من به پیش او نهید
ملک ملک اوست ملک او را دهید
چون فقیر آیید اندر راه راست
شیر و صید شیر خود آن شماست
زانک او پاکست و سبحان وصف اوست
بی نیازست او ز نغز و مغز و پوست
هر شکار و هر کراماتی که هست
از برای بندگان آن شهست
نیست شه را طمع بهر خلق ساخت
این همه دولت خنک آنکو شناخت
آنک دولت آفرید و دو سرا
ملک و دولتها چه کار آید ورا
پیش سبحان پس نگه دارید دل
تا نگردید از گمان بد خجل
کو ببیند سر و فکر و جست و جو
همچو اندر شیر خالص تار مو
آنک او بی نقش ساده سینه شد
نقشهای غیب را آیینه شد
سر ما را بیگمان موقن شود
زانک مؤمن آینه مؤمن بود
چون زند او نقد ما را بر محک
پس یقین را باز داند او ز شک
چون شود جانش محک نقدها
پس ببیند قلب را و قلب را
#مثنوی_معنوی_146
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
👈 نوح بقوم خود گفت اى قوم سركش متوجه باشيد كه من من نيستم من از جان مرده و بجانان زنده هستم
و چون از جان مرده و بجانان زنده شدهام مرگى براى من نيست و براى هميشه زنده هستم.
چون از حواس بشرى مردم خداوند گوش و چشم و ادراك من شد.
چون من من نيستم دمى كه مىزنم از هو و از عالم الهى است و هر كس پيش اين دم دم بزند و اظهار هستى كند كافر است.
در نقش اين روباه شير پنهان است و نبايد در مقابل چنين روباهى اظهار هستى نمود.
اگر از طريق صورت باو نگاه كنى غرش شير از او نمىشنوى.
اگر دست حق همراه نوح نبود عالم را بوسيله طوفان چگونه بر هم مىزد
چون خرمن جهان از پرداخت ماليات ده يك او استنكاف نمود آتش را بر خرمن مسلط نمود.
هر كس كه در مقابل اين شير نهانى چون آن گرگ بدون مراعات ادب سخن گويد.
شير او را دريده و آيه فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ 7: 136 براى او مىخواند.
و آن بىادب مثل گرگ از دست شير زخمى خواهد شد پس ابله است كسى كه پيش شير اظهار دليرى كند.
كاش آن زخم بجسم وارد شده دل و ايمان سالم مىماند.
باين جا كه رسيدم توانائيم به آخر رسيد و نمىدانم اين راز را چگونه آشكار كنم.
مثل آن روباه از شكم خود صرف نظر كرده پيش شير كمتر روباه بازى بكنيد
ما و من را در پيش او بگذاريد ملك ملك او است مالكيت را باو واگذار كنيد.
مثل يك نفر محتاج سر راه بياييد آن وقت است كه شير و صيد او از آن شما خواهد بود.
زيرا او منزه است و سبحان صفت او است از مغز و پوست و زشت و زيبا بىنياز است.
هر شكار و هر كرامت و نعمتى براى بندگان آن شاه است.
هر آن چه از نعمت و كرامت ايجاد كرده براى خلق است و خود احتياجى به آن ندارد خوشا بكسى كه اين معنى را درك كرده بشناسد.
آن كه ملك و دولت دو جهان را ساخته ملك و دولت او را بچه كار مىآيد.
در پيشگاه خداى سبحان كه پاك و منزه است دل را از انديشه بد نگاه داريد تا از گمان بد خود خجل نشويد.
كه او افكار و تجسسها و رازهاى شما را در دل شما مىبيند چون تار موى نازكى كه در شير خالص ديده مىشود.
كسى كه صفحه ضميرش ساده و بىنقش باشد آينه نقشهاى غيب است.
او راز دل ما را مىفهمد زيرا كه مؤمن آينه مؤمن است
و چون ديد نقد ما را بمحك زده يقين را از شك و خوب را از بد تميز مىدهد.
چون جان او محك نقدها است البته قلب را از سالم تميز خواهد داد .
#مثنوی_معنوی_146 ترجمه ابیات
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
❇️ حکایت رفتن #گرگ_و_روباه در خدمت شیر به شكار قسمت جهارم نتیجه گیری 👈تهدید حضرت #نوح علیه السلا
👈کو ببیند سر و فکر و جست و جو
همچو اندر شیر خالص تار مو
مضمون برگرفته است از آیه شریفه
«... یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ اَلصُّدُورِ-
«خدا بر نهان و آشکار داناست و هیچ چیزى بر او پوشیده نیست»[ هود، 5].
پس بنده باید بدو گمان بد نبرد تا گناه نورزد و شرمسار نگردد.
او افکار و تجسسها و رازهاى شما را در دل شما مىبیند چون تار موى نازکى که در شیر خالص دیده مىشود.
کسى که صفحه ضمیرش ساده و بىنقش باشد آینه نقشهاى غیب است.
او راز دل ما را مىفهمد زیرا که مؤمن آینه مؤمن است .
و چون دید نقد ما را بمحک زده یقین را از شک و خوب را از بد تمیز مىدهد.
چون جان او محک نقدها است البته قلب را از سالم تمیز خواهد داد.
مولانا در ابیات پیشین گفت چگونه مىتوانم سرّى را که در سینه نهان دارم بیان کنم.
اکنون مىگوید آن کسی که سینه او از خیالهاى فاسد پاک است، آیینهاى است که آن چه دیگرى در سینه دارد در آن نقش مىبندد، چنین کسى تواند سرّى را که درون من است و قوّت مرا شکسته است و نتوانم آن را پدید کنم دریابد، و او مىتواند نقد ما را بیازماید و حقیقت را معلوم کند، و اوست که مىتواند قلب را از قلب (دل) بشناسد.
چکیدهْ کلام مولانا دراین ابیات این است که:
واصلان به حق، آنچه در باطن شما میگذرد و به آن میاندیشید و در جست وجوی آن هستید، به وضوح میبینند، همانگونه که شما تار مو را در شیر خالص میبینید. توانایی مردان حق که در درون آنان جز عشق و آرزوی جمال حق نقشی نبسته، بسیار فراتر از توصیف کلامی است؛ از اینرو مانند آینهای هستند که عالم غیب را نشان میدهند و اسرار درون را باز مینمایند. واصلان به حق، نقد سکه زراند؛ یعنی دل سالک را با ایقان و آگاهی محک میزنند و میگویند که خالص است یا ناخالص؟
#مثنوی_معنوی_146
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2