eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
معمولا از لباس كار در موقع خدمت استفاده مى‏شود و چون ساعات كار پايان پذيرد كارگر لباس كار را از بر بيرون مى‏آورد، ولى عمر آدمى لباسى است كه در تمام شبانه‏ روز آن را در بر دارد و تا زنده است هرگز از صاحبش جدا نمى‏شود. امام سجاد (ع) از خدا درخواست عمرى دارد كه در تمام شبانه‏روز براى او لباس كار و خدمت در اطاعت ذات اقدس باريتعالى باشد، حتى عمرى را كه در خواب صرف مى‏كند به منظور حفظ سلامت و اطاعت از امر حضرت احديت باشد، به عبارت ديگر، اگر لباس عمر در تمام شبانه‏روز، جامه‏ى اطاعت از فرمان خدا باشد، براى امام سجاد (ع) ارزشمند و پر قيمت است، اما اگر عمر گاهى در طاعت الهى صرف شود و گاه در عصيان سپرى گردد، آن عمر در نظر امام سجاد (ع) لباس اطاعت نيست و فاقد ارزش مورد نظر امام است.
«مرتع» در لغت عرب به معناى «چراگاه» است. امام سجاد (ع) به پيشگاه خدا عرض مى‏كند: بار الها! اگر عمر من چراگاه شيطان باشد آن را از من بگير و به زندگيم پايان بخش.
خوراك گاو و گوسفند را گاهى در كيسه ‏اى مى‏ريزند و به گردنش مى‏آويزند، تمام جيره‏ ى غذايى حيوان چيزى است كه در كيسه ريخته‏اند. حيوان همان را مى‏خورد و نمى‏تواند از آن حد تجاوز نمايد. اما اگر گاوان و گوسفندان را به چراگاه ببرند در آنجا ميدان وسيعى دارند، به هر طرف كه بخواهند مى‏روند، هر گياهى را كه سر راهشان باشد مى‏خورند، گاهى از برگ نهالهاى كوچك درختان استفاده مى‏كنند و گاه با دندان، پوست درختان را مى‏چرند و مى‏خورند و گاهى گياه را به دندان مى‏گيرند و به شدت آن را تكان مى‏دهند، به طورى كه گياه، ريشه‏كن مى‏شود و ساقه و ريشه را با هم مى‏جوند و مى‏خورند. خلاصه، خاصيت مرتع وسعت ميدان فعاليت حيوان در چريدن است.
شيطان نيز در مرتع عمر آدمى ميدان فعاليت بسيار وسيع دارد، گاهى از اعضاى ظاهرى بدن استفاده مى‏كنند مانند چشم و گوش و زبان و دست و پا و هر كدام را به مسير گناه سوق مى‏دهد و آدمى را به اعمال غير مشروع وامى‏دارد. گاهى در چراگاه باطنى عمر انسان وارد مى‏شود، فكر و انديشه و تخيل و توهم را زمينه‏ى فعاليتهاى خود قرار مى‏دهد و انسان را به راه گناه مى‏برد، گاه آدمى را وادار مى‏كند كه به اعمال غيرمشروعى راضى شود و بر اثر اين رضايت به گناه با آنان كه مرتكب معاصى شده‏اند شريك شود، گاهى انسان را وامى‏دارد به مسلمانى گمان بد ببرد و در مقام تحقيق و تفتيش برآيد و به گناه آلوده شود، و خلاصه، مرتع عمر آدمى براى چريدن شيطان ميدان بسيار وسيعى دارد، هم از نظر جنبه‏ى ظاهرى و قواى مادى بدن و هم از نظر معنوى و نيروهاى روحانى انسان.
على عليه‏السلام در موارد متعدد وسوسه‏هاى گوناگون شيطانى را خاطرنشان فرموده و پيروان خود را از آن برحذر داشته است، از آن جمله در يكى از خطبه‏ها فرموده است: ان الشيطان يسنى لكم طرقه و يريد ان يحل دينكم عقده عقده و يعطيكم بالجماعه الفرقه، و بالفرقه الفتنه. شيطان، راههاى خود را براى شما آسان مى‏كند و قصدش اين است كه پيوندهاى دينى ضميرتان را گره گره بگشايد، جماعت شما را به پراكندگى مبدل سازد، و با تفرق‏افكنى ايجاد فتنه و فساد نمايد، و براى هميشه مسلمانان را سيه‏روز و بدبخت كند.
گوسفندان در مرتع گاهى گياه را از بيخ و بن مى‏كنند و ريشه‏ى آن را هم از بين مى‏برند، شيطان نيز در مرتع عمر آدمى گاهگاهى ودايع الهى و ذخاير خداداد را كه نورانيت فطرى باريتعالى است از ميان مى‏برد و آدمى را براى هميشه از آن مزيت انسانى و ذخيره‏ى بزرگ الهى محروم مى‏سازد.
قرآن شريف در اين باره فرموده است: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات. خداوند ولى مردمان باايمان است و به وسيله‏ى تعاليم خود آن مومنين را از تيرگيهاى جهل و نادانى و از ظلمتهاى غفلت و بى‏خبرى خارج مى‏كند و آنان را از نورانيت هدايت برخوردار مى‏سازد. اما افرادى كه كافرند ولى آنان طاغوت يعنى آن شيطانهاى انسان‏نما هستند و درباره‏ى آنها خيانت بزرگ مى‏كنند، نه تنها به آنها نور نمى‏دهند بلكه آنها را از نورانيت به ظلمت مى‏كشانند. گاهى افراد در معناى اين آيه سوال كرده‏اند كه كفار چه نورانيتى دارند كه طاغوتيان آنان را از آن نورانيت بيرون مى‏برند؟ پاسخ مطلب اين است كه خداوند در تمام انسانها، از دوران گذشته تا امروز داراى هر مذهب و آيين و عقيده‏اى كه بوده‏اند، موحد باشند يا غيرموحد، مادى باشند يا الهى، نورانيتى را به نام «الهام فطرى» به آنان داده است و در قرآن فرموده: و نفس و ما سويها، فالهمها فجورها و تقويها. قسم به جان بشر و قسم به خداوندى كه آن جان را موزون و معتدل آفريده است، نيك و بدهايش را به وى الهام نموده. اين الهام الهى نورانيت است و در كتابهاى روانشناسى امروزه آن را به عنوان وجدان اخلاقى تعبير مى‏كنند. همه‏ى مردم داراى اين نورانيت هستند، حتى وحشيان هم اين نورانيت را دارند، همه مى‏دانند كه وفاى به عهد خوب است و عهدشكنى بد، اداى امانت خوب است و خيانت در امانت بد، انصاف خوب است و عمل ضد انصاف بد، و امثال اين صفات. اين نورانيت فطرى است كه در وجود بشر است. كسانى كه تحت تاثير طاغوتيان هستند نه تنها دست و پا و چشم و زبان آنان را به ظلمت گناه سوق مى‏دهند، بلكه كارى مى‏كنند كه فطريات انسانى هم كه نور خدا است در ضمير آنان خفه شود و بميرد و نابود گردد، و گاهى كار به جايى مى‏رسد و آن فرد طاغوتى آنچنان از صراط انسانيت منحرف مى‏شود كه وجدان اخلاقى در ضميرش بكلى تيره مى‏گردد، درك نمى‏كند كه وفاى به عهد خوب است و عهدشكنى بد، نمى‏فهمد كه انصاف خوب است و عمل ضد انصاف بد... بنابراين شيطان در پاره‏اى از مواقع علاوه بر اينكه قواى بدن را به مسير گناه سوق مى‏دهد نورانيتهاى فطرى را از آدمى مى‏گيرد و در مرتع عمر شعارهاى انسانيت را از بيخ و بن برمى‏كند.
در قرآن شريف كلمه‏ى «ابليس» و كلمه‏ى «شيطان» مكرر به كار برده شده ولى «شيطان» در كتاب و سنت داراى معناى وسيعترى است. ابليس، موجودى از «جن» است و مدتها در صف فرشتگان قرار داشته و با آنان خداى را بندگى مى‏كرده است. وقتى پروردگار، آدم را آفريد به ملائكه امر فرمود كه او را سجده كنند، همه اطاعت نمودند جز ابليس، او تكبر نمود و از اطاعت امر باريتعالى سرباز زد، بر اثر اين نافرمانى مطرود درگاه الهى شد، و براى انتقامجويى به خدا عرض كرد كه: اولاد آدم را اضلال خواهد نمود و بر اين كار همت گذارد و سخنان ابليس در قرآن مجيد آمده است. اما شيطان نام تمام موجودات گمراه‏كننده است و اين اسم شامل ابليس هم مى‏شود، ابليسى كه از امر حق سرپيچى نمود و آدم را سجده نكرد و همچنين تمام وسوسه‏گران و گمراه‏كنندگان از جن و انس را در بر مى‏گيرد،
بعضى از روايات هواى نفس هر انسان را شيطان دل خوانده و اعلام نموده است كه شيطان هواى نفس، صاحبش را وسوسه مى‏كند و او را به گمراهى و ناپاكى مى‏كشاند. على (ع) فرموده است: شيطان هر انسانى نفس اماره‏ى اوست. گاهى شيطان درون، يعنى نفس اماره، انسان متدين را از جنبه‏هاى معنوى اغفال مى‏كند، افكار نادرست در وى به وجود مى‏آورد، و زمينه را براى خيانتكاريهاى ابليس مهيا مى‏سازد. رسول اكرم فرمود: حضرت موسى بن عمران در نقطه‏اى نشسته بود. شيطان به سويش آمد. از وى پرسيد: كدام گناه است كه وقتى اولاد آدم مرتكب آن مى‏شود تو بر وى غلبه مى‏كنى؟ پاسخ داد: وقتى از اعمال خويش به عجب آيد، كارهاى خوب خود را بسيار بشمرد و گناه خويشتن را ناچيز تلقى نمايد.
يكى از خطرناكترين حالاتى كه ممكن است دامنگير انسان شود و موجب هلاكت و تباهى گردد اين است كه در يك مورد، هواى نفس و آرزوى دراز با هم بياميزند و آدمى را براى نيل به هدف درونى به تلاش و كوشش وادار سازند. رسول گرامى فرمود: بزرگترين خوف من براى امتم هواى نفس و آرزوى دراز است. اما هواى نفس، آنان را از حق رويگردان مى‏كند و آرزوى دراز، آخرت را از يادشان مى‏برد. واضح است كه در چنين موقعى ميدان وسوسه‏ى شيطان گسترده مى‏شود و چراگاه عمر آدمى براى او بسيار وسيع مى‏گردد و اگر به فرض در اعماق جان آن انسان انديشه‏ى گناه بيايد او را به اميد توبه از آن فكر باز مى‏دارد و مانع را از سر راهش برطرف مى‏كند. على عليه‏السلام درباره‏ى چنين انسان سيه‏روزى فرموده است: ساعت مرگ خود را نمى‏داند، آرزويش وى را فريب مى‏دهد، شيطان موكل بر اوست كه گناه را در نظرش زيبا جلوه دهد تا آن را مرتكب شود و در آرزوى توبه نگاهش مى‏دارد تا آن را به تاخير اندازد.
از جمله‏ى وسايل موثر كه شيطان براى انحراف مردم و آلوده ساختن آنان به گناهان بزرگ، از آن استفاده مى‏كند خشم و شهوت است و در اين باره روايات زيادى از اولياى اسلام رسيده است: على (ع) فرموده است: شيطان هيچ دامى براى گمراه كردن مردم، مهمتر از خشم و شهوت ندارد.
خشم، در وجود آدمى به منزله‏ى نيروهاى دفاعى براى كشور است، همانطور كه مامورين مسلح در مرزها حافظ استقلال و امنيت و مانع تجاوز بيگانگان هستند خشم نيز براى دفاع از بدن و جلوگيرى از تجاوز عناصر فاسد، مهيا و آماده است. اگر درنده‏اى يا گزنده‏اى يا راهزنى به آدمى حمله كند نيروى خشم تحريك مى‏شود و با قوت، آدمى را مهياى دفاع مى‏كند و او را از خطر مصون مى‏دارد. بنابراين وجود خشم براى دفاع از حيات انسان و حفظ سلامت تن امرى مهم است، اگر نيروى خشم نابجا به كار برده شود همانند آن است كه مرزداران سلاحهاى گرم خود را به روى يكدگر نشانه روند و در مقام قتل يكديگر برآيند. اولياى گرامى اسلام اين خطر را خاطرنشان فرموده و به پيروان خود اعلام كرده‏اند: به هوش باشيد، غضب را نابجا به كار نبريد، و موجبات سقوط و تباهى خويشتن را فراهم نياوريد. امام باقر (ع) فرموده است: غضب آتشى از شيطان است كه در دل فرزندان آدم مى‏افروزد و آنان را برافروخته مى‏كند. على (ع) فرموده است: غضب آتشى است افروخته. اگر كسى آن را در دل نگاه دارد و ظاهر نسازد آن را فرونشانده است و اگر آزادش بگذارد و زبانه كشد اول كسى كه در آن مى‏سوزد شخص غضب‏كننده است. از جمله‏ى وصاياى على (ع) به عبدالله بن عباس موقعى كه او را مامور بصره نموده بود اين بود كه فرمود: بپرهيز از غضب براى اينكه غضب سبك سرى از ناحيه‏ى شيطان است. كسى كه مى‏خواهد از خطرات غضب مصون بماند بايد در قدم اول به وسيله‏ى سجيه‏ى حلم، خود را پرورش دهد و خويشتن را به آن خلق پسنديده متخلق سازد و تا وقتى آن صفت از ملكات نفسانيش نشده متظاهر به حلم شود و خود را مانند افراد حليم بنماياند. امام صادق (ع) فرمود: اگر حليم و بردبار نيستى با تكلف، خود را به حلم وادار ساز. اولياى گرامى اسلام مانند پدرى مهربان همواره مراقب كارهاى دوستان و پيروان خود بودند و در مواقع لازم آنان را به وظايفشان متوجه مى‏كردند. جابر مى‏گويد: على (ع) شنيد كه مردى به قنبر بد گفت. قنبر خواست گفته‏ى او را پاسخ دهد. امام (ع) به قنبر ندا داد كه آرام باش. بدگوى خود را با خوارى رها كن كه با اين عمل، خدا را راضى مى‏كنى، شيطان را به غضب مى‏آورى و دشمنت را مجازات مى‏نمايى، قسم به خدايى كه حبه را شكافته و بشر را آفريده است مومن نمى‏تواند با هيچ عملى همانند حلم، خداى را خشنود كند و مانند سكوت، شيطان را خشمگين نمايد و مانند خاموشى، شخص احمق را كيفر دهد. علاوه بر حلم و خويشتندارى، انسان خشمگين براى مصون ماندن از عوارض غضب مى‏تواند محيط خشم را ترك گويد و از مجلسى كه در آن سخنان تند رد و بدل مى‏گردد بيرون رود يا آنكه وضع و هيئت خود را تغيير دهد: اگر ايستاده است بنشيند، اگر نشسته است به پا خيزد يا موقع افروختگى، دست و صورت خود را با آب سرد بشويد، و خلاصه، با كارهايى از اين قبيل، خود را از دام شيطان دور نگاه دارد.
شهوت نيز همانند غضب دام بزرگ شيطان است و مى‏تواند آدمى را به ناپاكى و انحراف سوق دهد و موجب سقوطش گردد. براى مصون ماندن از اين خطر بايد مرد و زن اجنبى با يكديگر خلوت نكنند و خويشتن را در معرض گناه قرار ندهند. رسول اكرم فرموده: هيچ مردى با زن اجنبى خلوت نمى‏كند مگر آنكه سومى آن دو شيطان است. و نيز رسول اكرم فرموده است: كسى كه به خدا و روز جزا ايمان دارد شب را در جايى نمى‏خوابد كه صداى نفس كشيدن او را زن نامحرم بشنود.
شهوت و غضب دو دام بزرگ است كه شيطان براى گرفتار ساختن انسانها و گمراه كردن آنان در اختيار دارد. افراد، هر قدر باايمان باشند در خطر اين دو قرار دارند و براى رهايى از آنها بايد مراقبت كنند كه با زن اجنبيه خلوت ننمايند و اگر در محيط خشم واقع شدند فورا آن را ترك گويند و از آن مجلس خارج شوند.
امام صادق (ع) فرمود: مردى حضور حضرت مسيح آمد و عرض كرد: مرتكب زنا شده‏ام، مرا تطهير كن. عيسى دستور داد كه اعلام كنند تا تمام مردم در تطهير گناهكار حضور يابند. وقتى همه جمع شدند و گناهكار در حفره‏ى اجراى حق قرار گرفت به صداى بلند گفت: كسى كه خودش بايد مورد حد الهى واقع شود نبايد در حد من شركت كند. همه‏ى مردم رفتند، فقط حضرت مسيح ماند و يحيى. در اين موقع يحيى كنار حفره، نزد مرد مجرم آمد و گفت: اى گناهكار! مرا موعظه كن. مرد گفت: خودت را با هواى نفست آزاد مگذار كه سقوط خواهى كرد. يحيى گفت: موعظه‏ى ديگر بگو. گفت: گناهكار را در گناهش مورد ملامت قرار مده. يحيى گفت: باز هم موعظه كن. مرد گفت: از به كار بردن خشم خوددارى نما. يحيى گفت: موعظه‏ات مرا كافى است.
در اين حديث چند نكته است : اول آنكه يحيى به مرد مجرم خطاب كرد، اى گناهكار! مرا موعظه كن. يحيى نمى‏خواست از اين جهت كه آن مرد مرتكب گناه شده به وى اهانت نمايد، بلكه مى‏خواست بگويد كه تو آنقدر باايمانى كه خودت آمده‏اى و نزد مسيح به گناه پنهانت اعتراف نموده‏اى تا بر تو اجراى حد كند. از تو مى‏خواهم مرا از بعد گناه كردن يك فرد باايمان آگاه سازى و موعظه كنى. مرد در پاسخ گفت: خودت را با هواى نفست آزاد مگذار كه مثل من سقوط خواهى كرد. در جمله‏ى دوم كه مجرم به يحيى مى‏گويد: گناهكار را براى گناهش ملامت مكن، يعنى با من كه دچار لغزش شده‏ام و با زن بيگانه خلوت نموده‏ام و مرتكب بى‏عفتى گشته‏ام با زبان ملامت سخن مگو، بلكه بر من متاثر باش كه چنين گرفتارى برايم پيش آمد. سوم آنكه مرد گناهكار شهوت و غضب را در كنار هم آورده و به يحيى اعلام مى‏كند: خطر شهوت و خطر غضب را همواره مورد توجه قرار بده و هرگز از اين دو مهم، غافل و بى‏خبر مباش. حضرت يحيى (ع) مردى است الهى و از پيمبران حضرت باريتعالى، او با آنكه همواره پاك و منزه زيست نموده از مرد گناهكار درخواست موعظه مى‏كند تا خويشتن را مورد مطالعه‏ى دقيق قرار دهد و اگر نقطه‏ى ضعفى در خود يافت آن را اصلاح نمايد. گويى يحيى هميشه در اين فكر بوده و از هر فرصتى براى خودسازى استفاده مى‏نمود. ضمن حديث مفصلى از حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام است كه يحيى شيطان را ديد و از دامهاى او كه براى گمراه نمودن مردم به كار مى‏برد سوال كرد و در پايان حديث چنين آمده است: يحيى (ع) از شيطان پرسيد: آيا شده است كه ساعتى بر من تسلط يابى؟ پاسخ داد: نه، ولى به يحيى گفت: در شما خصلتى است كه مايه‏ى اعجاب من است. يحيى پرسيد: آن خصلت چيست؟ شيطان گفت: شما مردى هستى پرخوراك، موقعى كه افطار مى‏كنى و غذاى سنگين مى‏خورى تغذيه‏اى اينچنين باعث مى‏شود كه پاره‏اى از نمازهاى مستحب شبانه را انجام ندهى و از آن باز مانى. يحيى گفت: من با خدا عهد مى‏بندم كه از اين پس غذاى سير نخورم تا خدا را ملاقات نمايم. شيطان گفت: من نيز با خدا عهد مى‏بندم كه هرگز مسلمانى را نصيحت نكنم تا خدا را ملاقات نمايم.
عمرهاى مردم باايمان چراگاه شيطان است، او همواره سعى دارد از راهى كه ممكن است فرزندان آدم را اغفال نمايد و آنان را به عصيان وادار سازد. رسول اكرم فرموده است: شيطان از گناهان شما خشنود مى‏شود هر چند آنها معاصى صغيره باشند. خداوند مهربان، در مقابل وسوسه‏هاى شيطان در توبه و استغفار را به روى مردم گشوده و به آنان وعده‏ى عفو و مغفرت داده است تا گناهكاران هرگز مايوس نشوند و خويشتن را از فيض باريتعالى بى‏نصيب نپندارند. قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم. پيمبر گرامى! به مردم بگو: اى بندگانى كه بر نفس خود اسراف نموده و بر خويشتن ستم كرده و مرتكب گناه شده‏ايد هرگز از رحمت باريتعالى مايوس نباشيد كه او بخشنده‏ى مهربان است. على (ع) فرموده است: گناهان بيمارى و دواى آن استغفار و طلب عفو از پيشگاه باريتعالى است و نشانه‏ى شفا يافتن گناهكاران اين است كه دوباره پيرامون آن معصيت نگردند و مرتكب نشوند.
امام سجاد (ع) در اين قسمت از دعاى «مكارم‏الاخلاق» از خداوند عمرى را طلب مى‏كند كه لباس خدمت در اطاعت باريتعالى باشد، اما اگر عمرش چراگاه شيطان شود عرض مى‏كند: بار الها آن عمر را از من بگير و به حياتم پايان بخش پيش از آنكه خشم شديدت متوجهم شود و غضبت بر من استوار گردد.
یک نكته : امام سجاد و تمام ائمه‏ى طاهرين عليهم‏السلام در پناه باريتعالى از گناه، مصون و محفوظند و به صريح قرآن شريف، شيطان بر اين بندگان واقعى خداوند سلطه ندارد. ان عبادى ليس لك عليهم سلطان. پيروان آن حضرت بايد از اين جمله‏ى امام كه ضمن دعاى «مكارم‏الاخلاق» آمده استفاده كنند و مراقب باشند كه عمرشان چراگاه شيطان نشود و اگر مرتكب گناه شدند هر چه زودتر استغفار كنند، از پيشگاه باريتعالى طلب عفو و بخشش نمايند و آن لكه‏ى تيره را از صفحه‏ى اعمال خويش بزدايند كه اگر توبه نكنند و در فكر توبه نباشند و همچنان به گناه و ناپاكى ادامه دهند در صف كسانى قرار مى‏گيرند كه اسير بيباكى و تجرى شديدند و به معصيت خداوند متعال اصرار دارند . امام باقر (ع) فرموده: اصرار در معصيت عبارت از اين است كه بنده‏اى گناه كند و از خداوند طلب عفو و بخشش ننمايد و در دل نيز به فكر توبه نباشد، چنين شخصى مصر در گناه است. خشم شديد خداوند متوجه اينان است و غضب باريتعالى بر اين قبيل افراد بى‏باك، استوار خواهد بود.
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برنامه ی اجل قطعی، حافظ انسان قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً. امام علی که درود خدا بر او باد در يكى از روزهاى جنگ ، امام سوار بر اسب در ميان ميدان رجز مى‏ خواند و شمشير را به گردن آويخته بود، يكى از ياران گفت: يا امير المؤمنين! خود را حفظ كن. نكند شما را غافلگير كنند. در پاسخ او فرموذند : اجل، نگهبان خوبى است. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره فَإِنِ انْتَهَوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ و اگر دست كشیدند، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. در اینكه مشركان باید از چه چیز دست بردارند تا بخشیده شوند، دو احتمال وجود دارد: الف: از جنگ و فتنه. به دلیل آیات قبل كه سخن از جنگ بود. ب: از كفر. به دلیل دریافت مغفرت الهى كه مخصوص مؤمنان است. 1- مسلمانان باید آتش‌بس واقعى دشمنان را بپذیرند. «فان انتهوا» 2- اسلام، راه بازگشت را حتّى براى كفّار باز گذارده است. «فان انتهوا...» 3- اگر كفّار دست از فتنه و جنگ برداشته یا ایمان آوردند، آنان را به كارهاى قبل ملامت نكنید. «فان اللّه غفور رحیم» 4- انسان باید خود زمینه‌ى دریافت رحمت الهى را بوجود آورد. «فان انتهوا فان اللّه غفور رحیم» 🔗 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
◀️ سرآمد مقدّر، حافظ انسان است! 📜 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه توجه به آن انسان را در برابر حوادث سخت شجاعت مى بخشد، مى فرمايد: «اجل و سرنوشت حتمى براى حفظ انسان كافى است»؛ (كَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً). اشاره به اينكه هركس سرنوشت حتمى معينى دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامى كه فرمان نهايى رسيد، هيچكس و هيچ چيز نمى تواند در برابر آن مقاومت كند. همانگونه كه در سند اين كلام شريف ذكر كرديم، مرحوم «صدوق» آن را در ضمن بيان ماجرايى از جنگ صفين آورده است. طبق اين روايت يكى از ياران على عليه السلام مى گويد: در روز صفين على عليه السلام در مقابل معاويه ايستاده بود و حتى شمشير خود را از نيام درنياورده بود. يكى از اصحابش عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! مراقب خويش باش، ما از اين مى ترسيم كه اين مرد در حمله اى غافلگيرانه شما را از پاى درآورد. امام عليه السلام فرمود: درست است كه او انسان بى دين و شقاوتمندى است ولى اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است. هيچكس نيست مگر اينكه فرشتگانى از سوى خدا مأمور حفظ او هستند تا در چاهى سقوط نكند يا ديوارى بر او فرود نيايد و يا مصيبت بد ديگرى دامن او را نگيرد تا اجلش فرا رسد. هنگامى كه اجل او فرا رسيد او را در مقابل حوادث تنها مى گذارند. من نيز چنين هستم؛ هنگامى كه اجلم فرا رسد، شقى ترين امت مى آيد و محاسنم را با خون سرم رنگين مى سازد. اين وعده اى مسلم و كاملاً صدق است. شبيه همين كلام شريف به شكل ديگرى در حكمت آمده بود. در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه اگر اين سخن را بپذيريم بايد تمام اقدامات احتياطى در برابر حوادث گوناگون و در مقابل دشمنان را ترك كنيم؛ نه سپرى در جنگ لازم خواهد بود و نه درست كردن سنگر، نه وسايل اختفا و نه پرهيز از جاده هاى خطرناك وغذاهاى مشكوك، بلكه بايد بگوييم تا سرآمد عمر ما نرسد هيچ چيز و هيچكس نمى تواند به ما آسيبى برساند. اين مطلبى است كه نه با تعليمات قرآن و اسلام منطبق است و نه با منطق عقل. حتى قرآن مجيد مى فرمايد كه به هنگام نمازِ خوف در برابر دشمن تا ناچار نشويد وسايل حفاظتى خود (مانند سپر و زره و خود) را از خود دور نسازيد. پيش از اين در ذيل همان حكمت 201 و همچنين در جلد سوم، ذيل خطبه 62 پاسخى به اين سؤال داده ايم. در اينجا به كلامى كه از علامه مجلسى؛ در بحارالانوار يافتيم اشاره مى كنيم. او درواقع در پاسخ اين سؤال چنين مى گويد: اوّلاً اين در مواردى بوده است كه مردم به اندك چيزى از حوادث مى ترسيدند وبه احتمالات بعيده ترتيب اثر مى دادند. امام عليه السلام مى فرمايد: به اينگونه احتمالات و توهمات بعيد اعتنا نكنند؛ تا اجل كسى فرا نرسد از دنيا نمى رود. ثانيآ ممكن است اين از خصائص خود امام عليه السلام باشد، زيرا او طبق خبرى كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله به آن حضرت داده بود، زمان اجل خود را مى دانست و يقين داشت كه پيش از آن، حادثه اى او را تهديد نمى كند، ازاينرو مى فرمود: اجل من، حارس و نگهبان من است؛ ولى ديگران كه چنين اطلاعى ندارند، از مواردى كه خطر عقلايى دارد بايد بپرهيزند و به حكم «(وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) خود را به خطر نيفكنند. سپس به حديثى از امام صادق عليه السلام اشاره مى كند كه آن حضرت مى گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «خَمْسَةٌ لا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَهُوَ يُقْبِلُ إِلَيْهِ وَلَمْ يُسْرِعِ الْمَشْيَ حَتَّى سَقَطَ عَلَيْهِ...؛ پنج گروهند كه دعايشان مستجاب نمى شود: اوّل كسى است كه از كنار ديوار كجى عبور مى كند در حالى كه ديوار به سوى او خم شده و با اين حال، سريع نمى گذرد تا ديوار بر او سقوط مى كند (اين شخص اگر آهسته عبور كند و دعا كند خدايا! مرا حفظ كن، دعاى او مستجاب نمى شود)». به هرحال تفسيراوّل مناسبتر به نظر مى رسد، زيرا ظاهر روايت عموميت دارد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2