تنبلی و بی حوصلگی_19.mp3
10.83M
#تنبلی و بی حوصلگی 19
🚫 لازمه مدیریت خویشتن، در شرایط گوناگون؛
شناختِ خویشتن است.
علت اغلبِ بیتابیها، غمها، پژمردگیهای انسان
در بحرانهای زندگی، نشناختن ساختارِ وجودیِ خودِ اوست.
اَمان از تنبلـــی .... که فاجعه میآفریند.
👤 استاد #شجاعی
🙏لطفا با ما شنونده ی این سلسله گفتگو ها باشید
☑️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خود فهمی
🙏 خدایا با دستهای خالیمون چیکار کنیم؟
👤استاد #انصاریان
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ شرح «پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید»
👈قسمت اول
❇️چونكه نزد چاه آمد، شير ديد
♦️ همانطوريكه قبلا دلالت نموده بود ”پيش در شو گر همي گويي تو راست“ خرگوش ”اندر آمد چون قلاووزي به پيش“ و در جلو شير راه مينمود تا شير را ”به سوي دام خويش“ بِهبَرَد و چون به نزديك چاه رسيد پاي را واپس گذاشت و يک قدم به عقب رفت كه شير با مشاهدهي ايستادن خرگوش در راه به او گفت: چرا قدم پيش نهميگذاري، جلو بيا و پا را واپس مگذار
خرگوش در جواب شير گفت: كو پايم؟ من از بيم و هراس دست و پائي برايم نهمانده است و جانم از ترس لرزيده بهطوريكه دل نيز در جاي خود قرار نهدارد. مگر رنگِ رويم را كه همچون زر، زرد شده نهميبيني؟ همين رنگم از درون من خبر ميدهد. فروزانفر نوشته: ”این اشاره است به آيهي 46 سورهي اعراف: وَ عَلَي الْاَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ بِسيماهُمْ كه مطابق گفته عرفا سيما علامتي است بر ظاهر كه از باطن منعكس ميگردد “. ادوارد ژوزف اين بيت را ”اشاره به آيات 29 و30 سورة محمد ذكر نمود “. در آيهي 46 سورهي اعراف خداوند ميفرمايد: بر روي پردهاي كه ميان اهل بهشت و اهل دوزخ هست مرداني نشستهاند كه همة بهشتيان را به سيمايشان ميشناسند. در آيات 29 و30 سورة محمد خداوند حضرت محمد (ص) را مورد خطاب قرار ميدهد كه اي محمد اگر خواهيم به تو بنمائيم تا آنهايي كه در دلهايشان كفر و نفاق است از سيمايشان بشناسي.
عليالحال بیت ميتواند به هر دو آيات اشاره داشته باشد زيرا براي مردان حق و عارفان به الله سيماي افراد نشان دهندهي خصوصيات آن افراد ميباشد كه مولوي همين مطلب را دلالت ميكند كه چون خداوند سيما را معرّف خوانده چشم عارف به سيما مينگرد و درون آنان را ميبيند كه به همين علت به ”پير روشن ضمير“ شاهدلها نيز ميگويند و مولوي ”سيما“ را براي پي بردن به كيفيات دروني و در ابيات بعدي ”بانگ“ را براي كيفيات حسّي دليل ميآورد و ميگويد: رنگ و بو همچون زنگ اشاره كننده (غمّاز) است به حالات دروني همچنان كه بانگ و آواز (و اصولاً اصوات) اسب خبر از وجود اسب دارد و بانگ هر چيزي خبر از وجود آن چيز دارد تا بهتواني صداي الاغ را از صداي در تشخيص دهي.
❇️گفت پيغامبر به تمييز كسان
مَرْءُ مَخْفيٌ لَدَيْ طَيِّ اللْسان
♦️پيغمبر اسلام حضرت محمد (ص) براي شناخت افراد گفته است: مرد در زير زبان خود پنهان است چون هرچه را در ضمير خود نهان دارد بر زبان ميآورد. فروزانفر مصراع دوم را اشاره به فرمودة حضرت علي (ع) ذكر نموده است.
❇️رنگِ رو از حالِ دل دارد نشـان
♦️رنگِ رو (رنگِ رخسار) از حال دل خبر ميدهد و نشان از اين دارد كه ميگويد بر من رحمت كُن و مهر و محبت مرا در دل خود قرار ده. چنان كه رنگِ روي سرخ بر خوشي دل دلالت مينمايد و مستلزم شُكر است. همچنان كه رنگ روي زرد هم دلالت بر ناخوشي دل دارد كه مستلزم صبر است.
❇️در من آمـد آنكه دست و پـا بَرَد
♦️ (ترس از مرگ و قضاي بد) در من آمد كه دست و پايم را بُرد (و سست كرد كه نه راه پيش دارم و نه راه پس) و رنگِ رو و توان و نشان (سيما) بهبُرد. در من آمد آن چيزي كه در هرچه افتد ميشكندش و هر درختي را از بيخ و بُن بر ميكند، در من آمد آن چيزي كه آدمي و جانور، جامد و گياه از وي مستأصل و درمانده ميگردند.
❇️اين خود اجزا اند، كليّات ازو
♦️ فروزانفر نوشته: ”كليات: امور كلّي از قبيل اجناس و انواع، عناصر چهارگانه (خاك، آب، باد، آتش) است “. ادوارد ژوزف نوشته: (كليات: اشاره است به مواليد ثلاثه كه عبارتند از حيوانات و نباتات و جمادات “. زماني نوشته: ”منظور از كليات يا عناصر اربعه (باد و خاك و آب و آتش) است يا مواليد ثلاثه يعني نبات و جماد و حيوان “. مولوي آدمي و جانور، جامد و نبات را نام بُرد و دلالت نمود كه از قضاي بد مستأصل و درمانده ميگردند و در اين بيت آنها را اجزا ناميد در نتيجه تفسير ادوارد ژوزف و وجه دوّم تفسير زماني كه كليات را مواليد ثلاثه ناميدهاند صحيح نهخواهد بود و تفسير فروزانفر درمورد كليات صوابتر است هر چند اين كليات هم بندهاند،
”باد و خاك و آب و آتش بندهاند
با من و تو مرده با حق زندهاند“.
عليالحال مولوي ميگويد: آنچه گفتم حال اجزاي عالم بود به هنگامي كه قضا آيد و چون آمد كليات عالم هم ازو زوال پذيرند.
❇️تا جهان گه صابرست و گه شَكور
♦️ تا مادامي كه جهان گاهي صابر و گاهي شاكرست (رنگ و روي سرخ دارد بانگ شكر) و بوستان گاهي مستور از برگ و گُل و گاهي لخت و عور از برگ است. آفتابي هم كه بسان آتش برآيد ساعتي ديگر زوال ميپذيرد.
👈ادامه دارد ....
#مثنوی_معنوی_70
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ شرح «پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید»
👈قسمت دوم
❇️اختـرانِ تافتـه بر چـار طاق
♦️عبدالعليمحمدبحرالعلوم ”چار طاق را فلك ذكر نموده است “. ستارگان تابان بر افلاك هر لحظه دچار احتراق شده و در زير نور آفتاب ناپديد ميگردند. ماه كه زيبائياش افزونتر از ستارگان ديگر است به محض آنكه در محاق افتد همانند كسي است كه از بيماري همچون خيالي باريك شده. اين زمين كه ساكن و آرام است اگر زلزلهاي اتفاق افتد به لرزِ تب گرفتار ميگردد.
❇️اي بسا كُه زين بلايِ مُردَ ريگ
♦️ چه بسيار اتفاق افتاده كه بر اثر زلزله اين بلاي نفرتانگيز كوهِ با آن صلابت و سرسختي را خُرد و همچون ريگ ريز ريز نموده (مرد ريگ مخفف مرده ريگ بوده كه فروزانفر نوشته: ”هر گاه به صورت وصف استعمال شود مفيد معني نفرت و تحقير است “. ادوارد ژوزف نيز ”به معني تحقير و زبوني ذكر نموده “ كه چون در بيت قبل زلزله، زمينِ ”با سكون و با ادب“ را ميلرزاند لذا در اين بيت ”بلاي مُرد ريگ“ ضمن آنكه منظور زلزله است معني ابراز شده توسط شارحان فوق صحيحتر ميباشد).
❇️ايـن هـوا بـا روح آمـد مقتـرِن
♦️ فروزانفر نوشته: ”چون انسان به هوا زنده است و تنفس ماية حيات است بدين جهت هوا را با روح مقترن و همراه شمرد . كه حقيقتاً اين چنين است و مراد اين است كه: هواي لطيفي كه ممدحيات است اگر قضا آيد همين هواي لطيف، بد بو (عفن) موجب بيماري ميگردد و ديگر ممدحيات نهخواهد بود (مقترن به معني متصل، همراه است).
آب گوارا هم كه با جان سازگار و عجين بوده و ممدحيات است اگر در گودال و آبگيري بهماند زرد رنگ و تلخ و تيره ميگردد. آتشي هم كه چنين سركش است با وزش بادي ميميرد (يموت) و خاموش ميشود.
❇️حالِ دريا ز اضطراب و جوشِ او
♦️حال دريا را از اضطراب و جوش، خروش آن بهبين تا به تبديلهاي هوشمندانهي او پيبهبري (مولانا تأثير قضا را شرح داده و بيان نمود كه ”قضا ابري بود خورشيد پوش“ امّا همين ”قضا اگر صدبار راهت زند“ باز هم همين قضا تو را ”بر فراز چرخ خرگاهت زند“ و در بخش اخير تأثير قضاي بد را از زبان خرگوش در اجزاء عالم و سپس در كليات عالم دلالت نموده و براي هريك از كليات مثلهايي را بيان ميكند تا سالك متوجه دگرگوني و تبديلهاي باطني هوشمندانه خداوند گردد (”ادوارد ژوزف ”هوش او“ در اين بيت را به معني جان است “. و زماني به معني ”جان و كُنه دريا“ بيان نمودهاند ) ولي هوشمندانه به نظر صحيح است زيرا كراراً فرموده ”عَليِهمٌ قَديرٌ“.
❇️چرخِ سرگردان كه اندر جست و جوست
♦️ ادوارد ژوزف نوشته: ”مراد از فرزندان بايد مواليد ثلاثه باشد كه عبارتاست از معادن و نبات و حيواناست “. فروزانفر نوشته: ”تعبير مولانا از مواليد و امور مادّي به فرزندان فلك به لحاظ آنست كه قدما افلاك را در عالم عناصر و تغييرات آنها مؤثر فرض ميكردهاند “. زماني نيز در شرح جامع خود همين نظر را انعكاس داده امّا در خواهيم يافت كه مولانا در اين بيت فرزندان افلاك را معرفي نموده كه آنها گاهي در حضيض قرار ميگيرند، گاهي در ميانه و گاهي در اوج و بر حسب وضعيت در هريك از آنان سعد و نحس زمان به وفور وجود دارد. حال با اين معرفي روشن، اين دلالتها براي شناخت آنان كافي نهبوده تا به اشتباه آن فرزندان را مواليد ثلاثه ندانيم؟ مولوي در انتهاي ابيات دفتر پنجم ميگويد:
”ره نيابد از ستاره هر حواس
جز كه كشتيبان استارهشناس“
”جز نظاره نيست قسم ديگران
از سعودش غافلند و از قران“
و سپس سعد و نحس ستارگان را برميشمرد تا خواننده با اين نشانهها دريابد كه ستارگان فرزندان افلاكند و سعد و نحس دارند.
مولوي ميگويد: اين چرخ سرگردان يا فلك در تغيير و تبديل است و احوالش همانند حال ستارگان (فرزندانش) ميباشد كه گاهي در اوج قرار دارند، گاهي در ميانه و گاهي در حضيض و در هر ستاره حالت سعد و نحس به وفور وجود دارد (ستارگان در سرنوشت آدميان تأثير ميگذارند كه به همين علت براي ستارگان حالتهاي سعد و نحس قائل ميشدند امّا اگر سالكي محمول گردد ديگر او بر ستاره حكم ميراند ”بعد از اين باشد امير اختر او“).
❇️از خـود اي جزوي ز كُلها مختلط
♦️ در ابتدا از خود كه جزو هستي و از كُلها تركيب شدهاي بايد حالتهاي هر بسيطي را كه از آن آميخته شدهاي فهم كني. هنگامي كه كليات را رنج و درد بود مگر ممكن است اجزاء آن كليات مثل انسان به هنگام درد و رنج رويش زرد نگردد. به خصوص جزوي كه از اضداد، از آب و خاك و آتش و باد جمع آمده است.
#مثنوی_معنوی_70
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
معامله با خدا.mp3
3.37M
🔹 معامله با خدا
🔹 فرمود این مال عامل قیام شماست مواظب باشید به دست هر کسی ندهید. بخواهید رأی بدهید، #انتخابات داشته باشید و نماینده انتخاب بکنید، نماینده ای [باشد] که نه بیراهه برود، نه راه کسی را ببندد و مردم را ویلچری نکند، همین! مواظب باشید که مردم ویلچری نشوند، همین! این وظیفه شماست! وظیفه همه ماست! ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ﴾،
✅ آیت الله #جوادی_آملی
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔸إِلَهِي فَأَلْهِمْنَا ذِكْرَكَ فِي الْخَلاءِ وَ الْمَلاءِ وَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
🔹خدايا پس ذكرت را به ما الهام كن در نهان و آشكار و شب و روز،
🔸وَ الْإِعْلانِ وَ الْإِسْرَارِ وَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ آنِسْنَا بِالذِّكْرِ الْخَفِيِّ
🔹و پيدا و پنهان، و در خوشى و ناخوشى و ما را به ذكر پنهان مأنوس فرما
🔸وَ اسْتَعْمِلْنَا بِالْعَمَلِ الزَّكِيِّ وَ السَّعْيِ الْمَرْضِيِّ وَ جَازِنَا بِالْمِيزَانِ الْوَفِيِّ
🔹و به عمل پاكيزه و كوشش پسنديده بكار گير، و به ميزان كامل پاداشمان ده
#مناجات #ذاکرین
🔘از مجموعه "مناجات های #خمس_عشر"
امام سجاد علیه السلام
#مناجات_سیزدهم
👈متن #مناجات 👇
➡️ 1da.ir/OhtfMAHZ
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
Monajat_ahle_zekr_tarjomeh.pdf
499.9K
#مناجات #ذاکرین
🔘از مجموعه "مناجات های #خمس_عشر"
امام سجاد علیه السلام
#مناجات_سیزدهم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
MonajatZakerin-1393.mp3
32.66M
🔈 #مناجات #ذاکرین
🔘از مجموعه "مناجات های #خمس_عشر"
امام سجاد علیه السلام
#مناجات_سیزدهم
👤 حاج میثم #مطیعی
👌التماس دعا در مناجات #سحر و #نماز_شب ،،،،
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⏪ #انس_با_قرآن
⏪برنامه ی روزنامه ی
✅ #ختم_قرآن کریم
👈 روزی یک صفحه
#صفحه_343
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ اعمال روزها و شب های #هفته
🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #چهارشنبه
👉🏻 1da.ir/rqjEC
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔰 ویژگیهای نمایندگان شایسته ملت ایران
🔻 مقام معظم رهبری
#انتخابات
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خوب تلاش کنیم که در #انتخابات همه خوب رأی بدهند
👤استاد #ماندگاری
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
❇️ شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت
نشان یار سفرکرده از که پرسم باز
که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت
فغان که آن مه نامهربان مهرگسل
به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت
که گفت #حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت
#حافظ_غزل_88
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی به همراه شرح
❇️ پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش
♦️ شیر گفتش تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص کاینستم غرض
گفت آن شیر اندرین چه ساکنست
اندرین قلعه ز آفات آمنست
قعر چه بگزید هر که عاقلست
زانک در خلوت صفاهای دلست
ظلمت چه به که ظلمتهای خلق
سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق
گفت پیش آ زخمم او را قاهرست
تو ببین کان شیر در چه حاضرست
گفت من سوزیدهام زان آتشی
تو مگر اندر بر خویشم کشی
تا به پشت تو من ای کان کرم
چشم بگشایم بچه در بنگرم
#مثنوی_معنوی_71
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی به همراه شرح ❇️ پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش ♦️ شیر گفتش تو
❇️پرسیدن شیر از سبب پای واپس كشیدن خرگوش را
♦️در بخش قبل دیدیم که خرگوش برای اجرا کردن نقشه اش برای رهایی از دست شیر ، شیر را به کنار چاهی برد و خود پا پس کشید . شیر از خرگوش می پرسد که چرا پا پس کشیدی و ... ادامه ی ماجرا :
❇️ شیر گفتش : تو ز اسباب مرض
این سبب گو خاص ، كه این استم غرض
♦️شیر به خرگوش می گوید : سبب اصلی و خاص نگرانی خود را بیان کن .
❇️ گفت : آن شیر، اندر این چَه ساكن است
اندر این قلعه ز آفات ایمن است
♦️خرگوش گفت : آن شیر دیگر در دل این چاه سکنی گزیده و ایمن است .
❇️ قعر چَه بگزید هر كو عاقل است
ز آن كه در خلوت صفاهای دل است
ظلمت چَه ، به كه ظلمتهای خلق
سر نبرد آن كس كه گیرد پای خلق
♦️در اینجا مولانا از داستان جدا می شود و سخن دل خود را می گوید : #خلوت ، تنها نشستن و دوری از خلق است ، به طوری که مرد راه خدا از این تنهایی و گوشه گیری و ذکر و فکر ، راهی به خدا بیابد و در طی خلوت ، نفس سرکش را مهار کند . ظلمت های خلق تاثیری است که معاشران نا مناسب در سالک راه خدا می گذارند و او را از مقصود دور میکنند . کسی که بخواهد پا به پای این معاشران برود ، نجات نمی یابد و به مقصود نمی رسد . البته باید این توضیح را هم اضافه کنم که مولانا در جایی که اختلاط با یاران سازنده باشد خلوت را توصیه نمی کند .
❇️ گفت : پیش آ ، زخمم او را قاهر است
تو ببین كان شیر در چَه حاضر است ؟
♦️شیر گفت : قدرت من بر آن شیر چیره است . بیا ببین آیا او در چاه است ؟
❇️ گفت : من سوزیده ام ز آن آتشی
تو مگر اندر بر خویشم كشی
تا بپشت تو ، من ای كان كرم
چشم بگشایم به چَه در بنگرم
♦️خرگوش گفت : من از آن شیر زخم خورده ام و می ترسم . مگر آنکه تو مرا در پناه خود بگیری تا به سر چاه بیایم .
#مثنوی_معنوی_70
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2