برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_115
◀️ توجه به فانی بودن دنیا
🔴 و قَالَ (علیه السلام): كَيْفَ [تَجِدُكَ] نَجِدُكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ (علیه السلام): كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ، وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ؟!
🔴 (شخصى از امام پرسيد حال شما چگونه است؟ فرمود:) چگونه خواهد بود حال كسى كه در بقاياى خود ناپايدار، و در سلامتى بيمار است، و در آنجا كه آسايش دارد مرگ او فرا مى رسد.
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
📋 امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به سه نكته مهم در پاسخ سؤالى كه كسى از آن حضرت پرسيد حال شما اى اميرمؤمنان چگونه است؟ اشاره كرده، مى فرمايد: «چگونه خواهد بود حال كسى كه با بقاى خود فانى مى شود و با سلامت خود بيمار مى گردد و در حالى (و در جايى) كه خود را در امان مى بيند مرگش فرا مى رسد»; (وَقِيلَ لَهُ(عليه السلام) كَيْفَ نَجِدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقال(عليه السلام): كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَيَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ).
دليل اينكه چگونه انسان با بقائش فانى مى شود روشن است، زيرا عمر انسان هر قدر طولانى باشد بالاخره محدود است و هر ساعتى كه از عمر او مى گذرد يك گام به پايان عمر و فنا نزديك تر مى شود درست مانند سرمايه دارى كه هر روز مبلغى از سرمايه خود را هزينه مى كند بى آنكه درآمدى به جاى آن داشته باشد كه درباره او مى توان گفت با استفاده از سرمايه اش، مفلس و تنگدست خواهد شد.
اما اين كه انسان چگونه به سبب سلامتش بيمار مى شود از اين نظر است كه سلامتى انسان به سبب كار كردن منظم تمام دستگاه هاى بدن است; ولى همين كار كردن منظم آن را تدريجاً فرسوده مى كند و انواع اختلالات روى مى دهد و سرانجام از كار باز مى ايستد.
راز اينكه چگونه انسان از محل امنش آسيب مى پذيرد آن است كه عوامل آسيب پذيرى در درون وجود خود انسان پنهان است. ناگهان با اختلالى كه در يكى از رگ هاى قلب يا مغز رخ مى دهد سكته قلبى يا مغزى به او عارض مى شود و او را نيمه جان مى سازد و يا به جهان ديگر مى فرستد. قرآن مجيد در آيات مختلف به اين نكات اشاره كرده، در يك جا مى فرمايد: (أيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكَكُمُ الْمَوْتَ وَلَوْ كُنْتُمْ فى بُرُوج مُشَيَّدَة); هر جا باشيد مرگ به سراغ شما مى آيد هرچند در دژهاى محكم باشيد».
در جاى دیگر مى فرماید: (وَالْعَصْرِ * إنَّ الاْنْسانَ لَفِى خُسْر); قسم به عصر که انسان (پیوسته) در حال خسران و زیان کردن است».
در همین کلمات قصار، حکمت 74، آمده بود که «نَفْسُ الْمَرْءِ خَطاهُ إلى أجَلِهِ; نفس هاى انسان گام هاى او به سوى مرگ است (هر نفسى که مى کشد یک گام به مرگ نزدیک تر مى شود.)
احتمال دیگر در تفسیر جمله هاى حکیمانه بالا هست که انسان به هنگام بقا و سلامتى جسم، چه بسا از خطرات غافل مى شود و این بقا و سلامتى او را به فنا و بیمارى مى کشاند، چرا که عامل بسیارى از این حوادث ناگوار، غفلت به هنگام توانایى و تندرستى است.
همچنین انسان در محل امن خود غالباً احتیاط را از دست مى دهد و گاه همان محل امن تبدیل به محل خطر بزرگى مى شود و یا این که انسان به افرادى کاملاً اطمینان مى کند و همه چیز خود را به دست آن ها مى سپارد، ناگهان از همان ها ضربه مى خورد; ولى تفسیر اول مناسب تر است.
#نهج_البلاغه_حكمت_115
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#خاطره_36
قسمت 1
آقای حاج حسین نوتاش یکی از دوستان و رفقای صمیمی رسول که از #پیرغلامان و نوحه خوان های با اخلاص و با صفای ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام بوده که در طول عمرش حتی یک ریال نیز بابت نوحه خوانی و مداحی امام حسین علیه السلام دریافت نکرده بود. او همانند بسیاری از نوحه خوان های با اخلاص و با صفای دیگر، این افتخار را داشت که به اندازه یک عمر بدون هیچ گونه توقّع و چشمداشت مادّی، برای ارباب و مولایش خوانندگی کرده . حتی یک بار در چهل پنجاه سال قبل، زمانی که حاج حسین جوان و مجرّد بوده و در هیئت مسجد آذربایجانی های بازار تهران نوحه خوانی می کرده است، در یکی از دهه های محرم یکی از مسئولین هیئت می خواسته است تا مبلغ 2000 تومان را از طرف هیئت به او بدهد که او بدون هیچ درنگ و معطّلی امتناع می کند. مبلغ 2000 تومان در آن زمان به اندازه دو سال درآمد و حقوق حاج حسین بوده است. حتی وقتی آن مسئول باصفای هیئت می خواسته است با قسم و سوگند حاج حسین را وادار کند که آن پول را بپذیرد، حاج حسین نیز او را به حضرت ابوالفضل علیه السلام قسم و سوگند می دهد که او را در این راه به پول آلوده نکند!
به هر حال خواستم تا در ابتدا از یکی از خصوصیت های گوینده این خاطره آگاه شوید تا بهتر بتوانید از خاطره زیر استفاده ببرید.
حاج حسین نوتاش می گفت: در حدود سال 1339 هجری شمسی در آخرین سال حیات حاج رسول بود. چند ماهی می شد که من در بانک مشغول به کار شده بودم ولی هنوز به صورت قطعی و رسمی به استخدام در نیامده بودم. بسیاری از مقدمات و مرحله های کار گزینی و استخدام را طی کرده بودم، ولی همچنان پرونده ام در کار گزینی گیر کرده بود و در انتظار کامل شدن پرونده ام بودم. البته این مطلب را نیز بگویم که تا حکم استخدامم صادر نمی شد حقوقی نیز به من پرداخت نمی شد و دریافت حقوق های همه آن چند ماهی هم که کار کرده بودم وابسته به صدور حکم استخدامی بود.
یکی از آخرین مرحله های کار گزینی و استخدام، داشتن ضمانت نامه محضری بود. در آن زمان تهیه ضمانت نامه محضری 100 تومان خرج داشت و من به علّت اینکه چند ماهی بود حقوقی نگرفته بودم تهیه این مبلغ برای من سخت و دشوار بود. مدتی گذشت و من حیران و در فکر مانده بودم که این 100 تومان را چگونه آماده و مهیا کنم. نه خودم قدرت داشتم این پول را تهیه کنم و نه شرایط و خصوصیاتم اقتضا می کرد که آن را با کسی مطرح کنم و قرضی چیزی بگیرم. تا اینکه یک روز گذرم به مغازه حاج رسول افتاد. همین که وارد مغازه حاج رسول شدم، او بعد از سلام و علیک به سرعت به سراغ صندوقش رفت و مقداری پول و اسکناس را برداشت و بر روی میز گذاشت. سپس با ناراحتی رو به من کرد و گفت: حسین آقا! چرا شما در حالی که نیاز به پول داری هیچ حرفی به ما نمی زنی؟!
ادامه دارد ...
🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
⚫️ #داستان_رسول_ترک
#خاطره_36
قسمت 2
من واقعاً خشکم زده بود و از اینکه در آن موقعیت برای اولین بار می دیدم که حاج رسول این چنین برخوردی با من می کند به تعجب درآمده بودم. من تا آن لحظه به راستی این نیاز و مشکلی را که داشتم با هیچکس در میان نگذاشته بودم و کسی از رازهای من با خبر نبود.
با این حال من باز هم راضی نبودم از او پولی بگیرم، ولی حاج رسول اصرار کرد: باید از این پولها برداری. برای مرتبه دوم نیز خودداری کردم. حاج رسول در مرتبه سوم با تندی و ناراحتی گفت: در این موقعیتها ما باید به یکدیگر کمک و یاری کنیم و شما چاره ای به جز برداشتن از این پولها را نداری... .
هنوز خوب یادم هست، از آن پول هایی که حاج رسول بر روی میز گذاشته بود، پنج اسکناس 20 تومانی را برداشتم که حاج رسول باز هم می گفت بیشتر بردارم ولی من گفتم: اگر بیشتر از اینها نیاز داشتم دوباره می آیم می گیرم.
با آن 100 تومانی که از حاج رسول گرفته بودم ضمانت نامه محضری را نیز تهیه کردم و بعد از سه هفته حکم استخدامم به دستم رسید و مدّتی پس از صدور حکم، حقوقم را نیز دریافت کردم.
از قضا در آن روزها حاج رسول در بستر بیماری افتاده بود. من با خودم فکر کردم چون حاج رسول خانواده ندارد، بهتر است زودتر بروم و پولش را پس بدهم. همه حقوقم را برداشتم و به سوی خانه حاج رسول به راه افتادم. در راه با خودم عهد کردم هر طوری شده است باید این 100 تومان را به حاج رسول برگردانم و هر چند که او مریض است و شاید از این کارم ناراحت بشود ولی باید به هر شکلی شده است پول حاج رسول در نزد من نماند و او نتواند آن را به عنوان هدیه از من پس نگیرد. با این تصمیم و اندیشه وارد خانه حاج رسول شدم و بعد از احوالپرسی تمام حقوقم را در کنار بسترش گذاشتم و گفتم: حاجی! الحمدللَّه من همه حقوقم را دریافت کرده ام، شما هم لطف کنید آن پولی را که به من داده بودید بردارید.
باز در اینجا نیز خیلی عجیب بود، او نگاهی به من انداخت و مانند کسی که از فکر و اندیشه من با خبر باشد بدون هیچ گونه تعارف و حرفی 100 تومان از آن پول ها را برداشت و در حالی که بقیه پول ها را به من می داد گفت: حسین آقا! خدا به مالت برکت بدهد.
سپس شاگردش را که اهل رشت بود صدا زد و گفت: حسن آقا! این را بگیر بگذار روی پول های تبریز.
🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
#منتخب
#دعا_دهم_4
🔹سُبْحَانَكَ نَحْنُ الْمُضْطَرّونَ الّذِينَ أَوْجَبْتَ إِجَابَتَهُمْ، خدایا پاك و منزّهي. ما درماندگاني هستيم كه پذيرش دعايشان را واجب كرده اي، وَ أَهْلُ السّوءِ الّذِينَ وَعَدْتَ الْكَشْفَ عَنْهُمْ و گرفتاراني هستيم كه برطرف كردن گرفتاري آنان را وعده فرموده اي. وَ أَشْبَهُ الْأَشْيَاءِ بِمَشِيّتِكَ، و شبيه ترين چيزها به خواسته ات وَ أَوْلَي الْأُمُورِ بِكَ فِي عَظَمَتِكَ رَحْمَةُ مَنِ اسْتَرْحَمَكَ، و سزاوارترين امور به حضرتت، در عرصه عظمت و بزرگيت، رحمت آوردن بر كسي است كه از تو رحمت خواسته، وَ غَوْثُ مَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ، فَارْحَمْ تَضَرّعَنَا إِلَيْكَ، و فريادرسي نسبت به كسي است كه به تو فرياد خواهي كرده، پس زاري ما را به پيشگاهت رحمت آر وَ أَغْنِنَا إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَيْنَ يَدَيْكَ و به فرياد ما رس؛ چون وجودمان را در برابرت انداخته ايم.
👌بخشی از دعای #دهم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
👌هدیه به #امام_رضا علیه السلام
#انس_با_قرآن
⏪برنامه ی روزنامه ی
✅ #ختم_قرآن کریم
👈 روزی یک صفحه
#صفحه_578
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#چله_ی_انس_با_دعای_مکارم_الاخلاق 18
▪️ دعای #مکارم_الاخلاق یکی از دعاهای معروف امام سجاد علیه السلام و دعای بیستم صحیفه سجادیه است. این دعا به دلیل دارا بودن محتوا و مضامین عالی و ابعاد تربیتی و سیر و سلوکی از سوی سالکان و عارفان و محققان و دعا پژوهان مورد توجه بسیار قرار گرفته و شرح و تفسیرهای فراوان بر آن نوشته شده است. بررسی این دعا از این جهت دارای اهمیت است که دارای ابعاد گوناگون و از آن جمله توجه به حیات جمعی و تلقین و ارزش گذاری اموری است که فرد در زندگی خود باید آنها را بهکار گیرد.
این دعا از ۲۲ قسمت تشکیل شده که هر قسمت با درود بر محمد و آل محمد شروع گردیده و با در خواستهایی که هر کدام اخلاق پسندیده میباشد دنبال میگردد و همه آن ها مضمونشان درخواست توفیق الهی میباشد.
▪️به امید آن که انس با این دعا سبب تحولی بزرگ در رفتار و کردار ما شود باهم دعای #بیستم را چهل روز زمزمه میکنیم :
♦️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ .....👇
🎵 b2n.ir/SAHIFE2_20
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
Makaremolakhlagh20_(Hasad)_lobolmizan[H].mp3
8.63M
#شرح_صحیفه_سجادیه
✳️دعای #مکارم_الاخلاق
#دعا_بیستم_7
🔹 استاد اصغر #طاهرزاده
✔️ جلسه 20
👌 ویرانگری های اجتماعی #حسد
#بیستم #مکارم_اخلاق
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⬅️ مقام رضوان چگونه حاصل میشود؟
🌺 هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمیشود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛
هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا (سلام الله علیه)؛
و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمییابد، مگر به وساطت مقام #امام_رضا علیه السلام !
👤 آیت الله #جوادی_آملی
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2