eitaa logo
قربان صحرائی چاله‌سرائی
173 دنبال‌کننده
522 عکس
310 ویدیو
4 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم در این کانال بخشی از دست نوشته‌ها، مقالات، گزارشات و تصاویر تهیه شده توسط اینجانب درج می‌شود. راه ارتباط 👇 @sahraei
مشاهده در ایتا
دانلود
چهلمين سالروز شهادت اولين شهيد شهرم 🌷🌷🌷 نام: محمود حسرتي معاف نام پدر: گل‌برار نام مادر: گلتاج حيدري مشهور با تاجي‌ماشي تاريخ تولد: ۷ ارديبهشت ۱۳۳۹ تاريخ شهادت: ۱۶ ارديبهشت ۱۳۵۹ محل تولد: روستاي معاف شاندرمن يادمان مزار شهيد: روستاي معاف شاندرمن، مسجد شهيد بهشتي 🥀🥀🥀 چهل سال از شهادت اولين شهيد شهرستان ماسال گذشت. شهيد محمود حسرتي معاف در حالي‌که تازه بيستمين بهار عمر را آغاز کرده بود و در اوج جواني قرار داشت، غريبانه در بانه استان کردستان به خيل شهيدان پيوست و به سوي معبود پر کشيد. از شهيد حسرتي که اولين شهيد ماسال و شاندرمن مي‌باشد، پيکري به وطن باز نگشت و تو گويي او خويشتن را مقيد کرده است تا ابد مرزهاي ايران اسلامي را پاسبان باشد. ياد و نامش ‌گرامی و راهش پر رهرو باد. 🌷🇮🇷🥀 📸 https://dglink.ir/OBoI 🔰 @sahranevesht
🌷 شهید محمود حسرتی، در جمکران🥀 ◾ پنج شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۱۵ وقتی باقی مانده ی پیکر خسته و خاک آلود جوان رعنای شاندرمنی، شهید محمود حسرتی معاف پس از ۴۱ سال و شش ماه فراق بر دستان مردم شهر به سوی بهشت بدرقه می شد، سعی کردم از زوایای مختلف این پرواز و استقبال و بدرقه بسیار شکوهمند، فیلم و تصاویر ی را برای دلم و شاید برای تاریخ، ضبط و ثبت کنم. شباهنگام همه فیلم و عکسها را به یک فلش با ظرفیت ۳۲ گیگ حجم منتقل کردم و مدتی بعد راهی قم شدم. چند روز بعد سراغ فلش رفتم تا تصاویر را جهت بازنگری، دسته بندی و بایگانی به رایانه ام انتقال دهم، اما فلشی در کار نبود! هرچه به دنبالش گشتم پیدا نشد که نشد! گویی قطره آبی شده و برای همیشه در قعر اقیانوسی فرو رفته! 🔻 حدود ۳۰ گیگابایت اطلاعات برایم در آن ذخیره بود، اطلاعاتی که برخی از آن دیگر هرگز بدست نمی آمد؛ از جمله حدود ۴ گیگ تصاویر و فیلمی که خودم از مراسم شهید حسرتی ضبط کرده بودم! به هرجایی که در آن هفته رفته بودم سر زدم اما ... از یافتنش ناامید شدم. تا اینکه در سفر دوباره ام به شاندرمن، سه شنبه ۱۴۰۰/۰۸/۰۴ به زیارت مزار شهید حسرتی مشرف شدم و پس از زیارت و قرائت فاتحه، تصاویری از سنگ مزار جدیدش که تازه نصب شده بود گرفتم. 📸 در حین عکسبرداری خطاب به شهید حسرتی با شوخی گفتم: ⚘ مرد مومن! اگر دوست نداشتی از مراسم تشییع تو عکاسی کنم پس چرا دعوتم کردی!؟ چرا فلشم را از من گرفتی؟! تو چه رفیقی هستی که فلشم را به من بازپس نمی دهی؟! خواهش می‌کنم اگر صلاح می بینی آن را به من برگردان! 🍃🌸🍃 ◾ سفر تمام شد و به قم بازگشتم. 🕌 شب ۴شنبه ۱۴۰۰/۰۸/۱۸ به مسجد مقدس جمکران مشرف شدم. در آستانه ی اذان مغرب به همراهانم گفتم تا اذان نگفته سری به دفتر اشیاء پیدا شده بزنم، خدا را چه دیدی، شاید ...! رفتم و پرسیدم. نامم را پرسید. پاسخ دادم: صحرائی چاله سرائی هستم. گفت: زهرا صحرائی با تو چه نسبتی دارد؟ گفتم، ایشان دخترم هست! در میان انبوهی از انواع اشیای بزرگ و کوچک، کشوی میز کارش را گشود و پاکت پلاستیکی کوچکی از آن بیرون کشید و مقابلم گرفت. داخلش فلشم قرار داشت و برچسبی روی آن زده شده بود و روی آن نام و کد ملی زهرای من نوشته شده بود؛ گفت: فلشتان همین است؟! 🌺🙏🌺 ⚘ رفیق بامرامم شهید محمود! 🥀 کار شما شهیدان همچون راهتان، دقیق و درست است. نمی‌دانم چه کسی و کجا و کی فلش را پیدا کرده که البته از وی بسیار سپاسگزارم. ولی من حضور تو را در سرای منتطران، مسجد مقدس جمکران حس کردم؛ با تمام وجود حس کردم. ما که از پس پرده و عالم بالا خبر نداریم؛ شاید همه ی این ماجرا رخ داد تا تلنگری باشد به اینکه یادمان نرود؛ بلکه واقعا باور کنیم: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. ⚘ بله، رفیق بامرامم شهید محمود عزیز! این کمترین کاری است که شهیدان می‌توانند و تو یک چشمه اش را نشانم دادی، بخاطر همین من توقعم از تو بسی بالاتر رفت. از تو می‌خواهم در روزی که دست نیازم به شدت خالی است، از شفاعتت دریغم نکنی. ⚘ رفیق بامرامم شهید حسرتی! ای امان از یوم الحسرت؛ تمنا دارم حسرت شفاعتت را به دلم باقی نگذاری. 🍃🥀🍃🇮🇷🍃🥀🍃 🥀 ۲۵ آبان ۱۴۰۰، چهلمین روز رجعت شهید محمود حسرتی معاف به وطن پس از پاسبانی ۴۱ ساله از مرزهای وطن اسلامی، ایران بزرگ 🌹🌹🌹 ✍🏻 🔴 🔰 @sahranevesht